منیت یعنی انسان جایگاه خودش را از آن چیزی که هست بالاتر تصور کند. شروع به حرکت کردن در هستی و موفقیتها و مهارتهایی را به دست بیاورد و تواناییهایی را چه در زمینه علم یا هنر کسب کند و در آن زمینهها بدرخشد. شرط لازم برای به وجود آمدن منیت در انسان این است که انسان باید یک سری تواناییهایی را در وجود خودش بروز دهد و یکسری استعدادها را در خودش شکوفا کند و بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. وقتی این مرحله را طی کرد شرط لازم را برای اینکه منیت در او به وجود بیاید فراهم میکند. وگرنه کسی که توانایی ندارد نمیتواند دچار منیت شود.
اول یک حرکت انجام میدهیم و یک احساس خوبی به ما دست میدهد، بعد شروع به مقایسه کردن و قیاس کردن میکنیم و در این زمان خودمان را با دیگران بررسی و قیاس میکنیم؛ مثلاً من توانستم نمره بالایی را بگیرم و فلانی نمیتواند مثل من باشد، وقتی اینجا قیاس را انجام میدهیم، تا اینجا هیچچیز خاصی به وجود نیامده است. در این مرحله اگر دانایی ما اندک باشد که همان ظرفیت ماست، پاسخ به این قیاس این است که تو توانستی آن کار را انجام بدهی، دیگران نتوانستند؛ تو بیشتر بودی، دیگران کمتر بودند؛ نتیجهای که گرفته میشود این است که تو کارت درستتر از بقیه است، تو بیشتر از بقیه میفهمی، تو از بقیه خیلی جلوتر هستی، درک و شعور بالاتر است، قیافهای بهتر داری، جذابتری، زیباتری و ساختاری که تو داری دیگران ندارند، ماهیت تو با دیگران تفاوت دارد. این نتیجه که از قیاس استخراج شد، در این مرحله منیت متولد میشود.
وقتی دانایی ما اندک است، ما با قیاس کردن در تواناییهای خودمان به این نتیجه میرسیم که ماهیت بهتری داریم و ساختار بهتری داریم. حالا چه اتفاقی میافتد؟ این برای ما یک قالب ذهنی به وجود میآورد، یک باور و یک جور اعتقاد را در ما به وجود میآورد و این اعتقاد است که مسیر ما را از این به بعد تحت تأثیر خودش قرار میدهد، به این صورت که ما جایگاه خودمان را دیگر در هستی گم میکنیم. وقتی ما جایگاهمان را در هستی از دست دادیم یک اتفاق دیگر هم علاوه بر اینکه محاسباتمان غلط میشود، سرگردان و دچار تنفر میشویم؛ بنابراین اولین محصولی را که منیت برای انسان به وجود میآورد جدا از اینکه جایگاه خودش را در هستی از دست میدهد، تنفر در او متولد میشود. چیزهایی با تنفر همگام است: توقع بیجا که ما در قبالش به هم میریزیم، وقتی احترامی که در خورش هستیم به ما میشود به ما بر میخورد چون انتظار احترام خیلی بیشتری را داریم و در ما تنفر ایجاد میشود. در صورتی که ما اگر واقعاً بدانیم کجا هستیم؛ اگر کسی جایگاه ما را نادیده بگیرد، ممکن است ناراحت شویم اما دچار تنفر نمیشویم.
در این مرحله است که امکان ارتباط درست یا به اصطلاح خودمان، تبادل انرژی درست با طبیعت را از دست میدهیم. یعنی از خیلی از خوراکها و چیزهایی که باید دریافت کنیم محروم میشویم. چون آن عواطف و حالتهایی که برایمان ناخوشایند بود، دیگران وقتی به ما احترام نگذارند به ما بر میخورد، ناراحت میشویم، میآییم یک حصار و دیواری دور خودمان درست میکنیم که کسی نتواند به ما آسیب برساند. این کارها همه در صور پنهان انجام میشود. یک قلعه مستحکمی را دور خودمان درست میکنیم و به هیچ کس اجازه نزدیک شدن را نمیدهیم.
بنابراین ما در یک حصار بسته میمانیم و بنابراین چیزی را نمیتوانیم دریافت کنیم، یعنی آن امواجی را که هستی به سمت ما میفرستد که راجع به خوراک ما است و ما باید دریافت کنیم، از آنها محروم میشویم، به دلیل همان حصاری که خودمان به وجود میآوریم. اگر ما موجود خودجوشی باشیم و از درون خودمان شادی را تجربه کنیم، آن وقت تمام این مسائل برطرف میشود. آن وقت ما نیاز نداریم که چیزی را از دیگران بدزدیم و نیاز نداریم احترام را بدزدیم، پس نیاز نداریم انرژی را از بیرون به نحوی به دست بیاوریم. دو تا قالب کلاً وجود دارد.
منابع: خلاصه سیدی «منیت»
عکس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سهیلا(لژیون چهارم)
تایپ: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر فرشته(لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ساوه
- تعداد بازدید از این مطلب :
168