English Version
This Site Is Available In English

لژیون سردار به من بخشش را آموخت

لژیون سردار به من بخشش را آموخت

از خدای خودم از صمیم قلبم سپاسگزارم که اذن و اجازه ورود به کنگره را به من و مسافرم و فرزندانم را عطا کرد. از مرزبانان محترم، همسفر فاطمه و همسفر لیلا و ایجنت گرامی همسفر مهین و همین‌طور از راهنمای بزرگوار خودم همسفر شهلا نوری خیلی تشکر می‌کنم، که اجازه دادند من در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.اما حسی که از لژیون سردار می‌گیرم، واقعا قابل وصف و توصیف نیست، برای من که در قعر تاریکی‌ها و ظلمات و ضد‌ارزش‌ها بودم و کینه و نفرت سرتاسر وجودم را گرفته بود.

وقتی من وارد کنگره ۶۰ شدم و واقعا همیشه گفتم که هیچ جایی مثل کنگره نیست. خیلی حال بدی داشتم از لحاظ جسمی، روحی، روانی و جهان‌بینی به صفر رسیده بودم. وقتی با مسافرم وارد کنگره شدیم، هیچ کدام از ما حال مساعدی نداشتیم، نه خودم و نه مسافرم و حتی فرزندانم هم حال خوبی نداشتیم، فقط زنده مانده بودیم و نفس می‌کشیدیم و زندگی نمی‌کردیم. به قول راهنما خوبم، ما کنگره‌ای ها جزء ابرار و برگزیدگان خداوند هستیم و خداوند اذن و اجازه ورود به کنگره ۶۰ را به هر کسی عطا نمی‌کند، بابت این باید از خداوند شاکر و سپاس‌گزار باشیم.

من اوایل سفرمان اصلأ نمی‌دانستم لژیون سردار چه مفهومی در کنگره ۶۰ دارد وقتی مشارکت‌ها را گوش دادیم، فهمیدم لژیون سردار یعنی چه، باید به کنگره ۶۰ بدهی و وارد لژیون سردار شوی وقتی از معجزات لژیون سردار در کارگاه‌ها و جلسات صحبت می‌شد، من خیلی حس عجیبی داشتم. با خودم می‌گفتم مگر می‌شود یک پولی از جیبت بدهی و آن‌قدر هم خوشحال باشی؟ اوایل نمی‌توانستم باور کنم تا این‌که توسط همسفر سمیه، راهنما لژیون نهم با لژیون سردار آشنا شدم و حرف‌های ایشان باعث شد که من وارد لژیون سردار شوم و از این بابت خیلی خوشحال هستم.

من هم توانستم یک قطره‌ای در مقابل اقیانوس عظیم کنگره ۶۰ باشم و توانستم واقعا معجزاتی در زندگی خودم، چه از لحاظ مادی، چه از لحاظ معنوی در زندگی خود شاهد باشم.اولین سال، مسافرم وارد لژیون سردار شد و دومین سال خودم و بعد از آن هر سال، هر دو در لژیون سردار شرکت می‌کنیم، لژیون سردار به من بخشش را آموخت. از این دنیا نمی‌توانی چیزی برداری و به آخرت و آن دنیا ببری، حتی یک چیز کوچک مثل سوزن یا حتی ارزن. فقط این کمک‌ها توشه راه ما می‌شود. من با خودم که فکر می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که آقای مهندس با عظمتی که دارد، همیشه در مشارکتشان می‌فرمایند؛ من در مقابل چیزهایی که کنگره به من داده است کاری نکردم، پس من سمیرا کجای کار هستم؟

من هر چه‌قدر هم اگر بخواهم به کنگره کمک کنم، چه زباناََ، چه قلباََ و چه عملاً، باز که نگاه می‌کنم، می‌بینم کنگره خیلی از من جلوتر است، یک کمک می‌کنی ۱۰ برابر یا چندین هزار برابر را کنگره به من پیشاپیش داده است. من اگر کل خانه و زندگی و طلا و ماشین،... سرتان را درد نیاورم اگر همه زندگیم را هم می‌دادم، حتی نمی‌توانستم حال مسافرم را خوب کنم و به درمان برسانم چه رسد به خودم و فرزندانم. اگر حتی مسافرم را به کشورهای پیشرفته هم می‌بردم نمی‌توانستند اعتیاد مسافرم را درمان کنند.

کشورهایی که ابر قدرت هستند و پیشرفت زیادی در علم و فناوری دارند، در درمان اعتیاد مانده‌اند و حرفی برای گفتن ندارند،من از کنگره و آموزش‌های آقای مهندس و خانواده‌‌شان نه تنها مسافرم بلکه خودم و بچه‌ها را دوباره گرفتم. خدا را شکر می‌کنم که کنار مسافرم ماندم و همسفرش شدم و بال پروازش شدم و خودم و فرزندانم به آرامش رسیدیم، الان از ثانیه به ثانیه زندگی‌ام لذت می‌برم. همیشه دعاگوی جناب مهندس و خانواده‌ محترمشان هستم و تا نفس دارم در کنگره خدمت‌گزار می‌مانم. شاید روزی من هم بتوانم درد یک نفر را کاهش دهم و دست او را بگیرم و به آرامش دعوت کنم.

دیگران کاشتند و ما خوردیم و ما هم بکاریم دیگران بخورند، و خدا را شکر می‌کنم در عصری زندگی می‌کنم که شخصیتی به نام مهندس حسین دژاکام در آن نفس می‌کشد، چون نفسی دوباره به من و زندگی‌ام داد، متشکرم که به حرف‌های من توجه فرمودین.

 

نویسنده:راهنمای تازه واردین همسفر سمیرا

تایپ و ویرایش و ارسال :همسفر فرنوش (نگهبان سایت)

همسفران نمایندگی حکیم هیدجی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .