جلسه پنجم از دوره سی و سوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی گیلان به استادی همسفر مریم، نگهبانی همسفر فرشته و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» روز دوشنبه ۲۴ دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.
از همسفر فرشته نگهبان جلسه که اداره و مسئولیت این جلسه را به بنده واگذار نمودند که خدمت کنم و آموزش بگیرم سپاسگزارم و یک تشکر ویژه از راهنمای خود دارم که به من فرصت خدمت کردن دادند. جلسه را با جملهای از استاد سردار آغاز مینمایم: بدانیم که همه ما برای خدمت و آموزش درست پا به حیات گذاشتهایم. ابتدا آموزش میگیریم، سپس خدمت درست را انجام میدهیم و در این راه بسیار وقت لازم است. هر دستور جلسهای که در جلسات مطرح میشود راه درست زندگی کردن و روش درست زیستن را به ما آموزش میدهند.
این دستور جلسه شامل دو بخش است ۱_علم اعتیاد را آموزش میگیریم ۲_ درمان اعتیاد انجام میشود. آقای مهندس حسین دژاکام میفرمایند، یک مصرفکننده در هیچ مکانی حتی با هزینههای هنگفت درمان نمیشوند، اما در کنگره۶۰ بدون هیچ درد، رنج و شکنجهای فرد درمان خواهد شد. ایشان یک مثال بسیار جالب در مورد میدان مغناطیسی فرمودند که یک مصرفکننده مثل آهنربایی است که در هر مکانی جذب آن میدان میشود، لذا ما باید پیکره وجودی یا همان شهر وجودی خود را تغییر دهیم. اولین اتفاق گرفتن نام معتاد از مصرفکننده است و اینکه فرد با سعی و تلاش خود سفر را به مدت ۱۰ الی ۱۱ ماه آغاز مینماید.
علاوه بر درمان مواد، درمان نیکوتین و اضافهوزن را در بردارد. ما در کنگره۶۰ از نعمتهای فراوان و باارزشی برخوردار هستیم که نمونه دیگر آن D.sap است که سیستم ایمنی را تقویت میکند و در درمان بسیاری از بیماریها مفید است. ما از نعمتهای باارزش بسیاری در این مکان برخوردار هستیم، هیچ جای دنیا نمیتوانستیم چنین خدمات باارزشی را دریافت کنیم. درد بشریت به دلیل علم کشف نشده است، اکنون ما از این علم و نعمتهایی که در اینجا در اختیار ما قرار دادهشده، چگونه بهره بردهایم. بسیار قابلتوجه است که آقای مهندس میگویند که در قبال این خدمتها و کارهایی که تاکنون در کنگره انجام دادهام هنوز میبینم به کنگره بدهکارم و در مقابل خدمتی که کنگره به من کرده من هنوز در قبالش خدمتی نکردم و این مطلب من را به فکر وادار میکند.
من مریم چه بودم، کجا بودم، قبل از ورود به کنگره چه حالوروزی داشتم. با دنیایی از تخریب و بیماری وارد کنگره شدم و آنهم به اصرار مسافرم که جا دارد از او نیز تشکر کنم. آن زمان به کنگره اعتقاد نداشتم و اگر بخواهم به قبل کنگره برگردم علاوه بر مشکلات اعتیاد همسرم، تخریبهای بسیاری داشتم. زمانی که متوجه اعتیاد همسرم شدم دو راه پیش رویمان میدیدم، یا ترک یا جدایی. من در گذرگاهی گیر کردم درواقع در پایان خط مانده بودم و نتوانستم خط دیگری را آغاز کنم و آن دوری و درد فراق بود. مصیبتی که بر من وارد شد و در کنار آن بارداری خودم بود. آقای مهندس میفرمایند هر یک نفر را احیا کنی گویی همه را احیا کردهای.
در اینجا دریافتم جهان پس از مرگ وجود دارد، گفتند تو باید بدانی که اگر روزی عزیزی را از دست دادی در کنارش یک عزیز دیگر به این دنیا میآید و تو میتوانی باوجودآن خود را آرام کنی؛ اما من چون نخواستم، نپذیرفتم. پذیرش نداشتن و نخواستن یعنی سقوط شخص و اکنونکه در این جایگاه قرار دارم، موضوع را درمییابم. اگر سال گذشته کنگره را قضاوت کردم به دلیل جهل و ناآگاهی خودم بود، با آن حال خراب مانند شخص بیجانی بودم. در باورم نمیگنجید که درمان مسافرم در اینجا اتفاق بیافتد. ازنظر مالی کنگره به ما نیازی ندارد و هر خدمتی ما انجام میدهیم در قبالش حال خوب به خودمان چند برابر برمیگردد. سبدهایی که حمایت میشود یا پولهایی که در برای دنوری، پهلوانی، سرداری پرداخت میشود تمام اینها میتواند در آیندههای نزدیک چه برای فرزندانمان و یا اطرافیانمان مورداستفاده قرار گیرد یا راهی باشد برای اشخاصی که راه خود را گم کردند؛ بنابراین ما باید بتوانیم از این سیستم خیلی محافظت کنیم.
در این مکان خدمت کنیم تا بار علمی آن را دریافت کنیم. شخصی که در معضل قرارگرفته، یک نگاه یا یک لبخند یا آغوشی امن میتواند برای او دلگرمی باشد، من نیز جذب همین رفتارها در کنگره شدم. من در این سفر به این رسیدم که از کینه، نفرت، دشمنی، ناامیدی و احساس پوچی من را به عشق، محبت، دوستی و امید رساند و در قبالش جسم بیمار مسافر من را گرفت و درازای آن جسم سالم را داد. همچنین از وجود این راهنمایی عاشق من توانستم ناآرامیها و خلئی که در وجودم هست را به آرامش قلبی تبدیل کنم. راهنمایی که دلسوزانه و مهربان کنارم ایستاد. همچنین اشخاصی که در کنگره مرا یاری کردند تا بتوانم به آرامش قلبی دست پیدا کنم و در آخر از اینکه کنگره سهم من و روزی من بوده خداوند را شاکرم. از آقای مهندس و خانواده ایشان نیز سپاسگزارم که این فضا را فراهم آوردن که ما بتوانیم از علم و دانششان بهره ببریم.
و در ادامه تصویری از رهایی ویلیام همسفر فهیمه، راهنما همسفر سونیا
مرزبان کشیک: همسفر صفورا
تایپ: همسفر شبنم رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون سوم)
عکاس: همسفر شیدا عکاس خبری
ویرایش: همسفر سپیده رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی گیلان
- تعداد بازدید از این مطلب :
242