English Version
This Site Is Available In English

آن کسی که به کنگره کمک می‌کند پهلوان است.

آن کسی که به کنگره کمک می‌کند پهلوان است.

چهاردهمین جلسه از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی رضوی با استادی راهنما همسفر معصومه، نگهبانی راهنما همسفر معصومه و دبیری راهنماهمسفر راضیه با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» روز یکشنبه۲۳دی‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۴۵ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

از نگهبان جلسه، ایجنت و مرزبانان محترم که این فرصت را به من دادند تا برای اولین بار در لژیون سردار خدمت کنم، بسیار سپاسگزارم.

موضوع دستور جلسه کمک کنگره به من و کمک من به کنگره است.

آقای مهندس فرمودند: بیشتر از این مسئله صحبت کنیم که قبل از کنگره چه جایگاهی داشتیم و الان بعد از ورود به کنگره، کجا قرار داریم. من اگر بخواهم در مورد خودم بگویم، ۴ سال پیش قبل از ورود به کنگره، وقت‌هایی که می‌خواستم با خدا درد و دل کنم و خلوتی داشته باشم، بیشتر ناله و شکوه از وضعیت موجود بود و همچنین خواسته‌‌هایی که از خدا داشتم را بیان می‌کردم. به قول آقای مهندس خدا را همانند غول چراغ جادو فرض می‌کردم. از خدا می‌خواستم تقاص من را از هر کسی که اذیتم کرده بود، بگیرد. خواسته‌هایی هم داشتم، اینکه خدایا این را به من بده، آن را به من بده! خیلی به این قضیه توجه نمی‌کردم که در مسیر خواسته‌هایی که از خداوند طلب می‌کنم، چه تلاشی کرده‌ام؟ آیا مستحق این خواسته‌ها هستم؟ آیا خودم کاری در جهت دستیابی به خواسته‌ها انجام داده‌ام؟

وقتی وارد کنگره شدم با مفاهیمی مانند تقدیر، خواست و فرمان الهی آشنا شدم. فهمیدم که هر چه به‌دست می‌آورم باید با تلاش خودم باشد و همچنین چیزهایی در زندگی من اتفاق می‌افتد، فرمان الهی است و باید آن‌ها را قبول کنم. مطمئنا مشکلات هم رحمت خداوند هستند و در واقع هیچ کدام از مسائلی که بر ما وارد می‌شود، لعنت خداوند نیست. وقتی در کنگره با واژه تقدیر آشنا شدم، فهمیدم قبلاً در بُعدهای دیگری هم زندگی کرده‌ام و الان برخی از مسائل شاید نتیجه آن‌ها باشد.

قبل از کنگره شنیده بودم، ما در هر جایگاهی که قرار گرفته‌ایم، عین عدالت است و وقتی وارد کنگره شدم و مسائل تقدیر، خواست و فرمان الهی را بهتر درک کردم و سی‌دی‌هایی در این باره گوش کردم، توانستم جایگاه خود را قبول کنم و خواستم که آن را تغییر دهم. در کنگره یاد گرفتم که جایگاهی را که اکنون دارم ثابت نیست. می‌توانم آن را تغییر دهم و تغییر آن دست خود من است.

 در کنگره با واژه‌هایی مثل ایمان، بخشش، عشق، محبت، صبر، استقامت و خیلی دیگر از این گونه واژه‌ها آشنا شدم و فهمیدم که می‌توانم مانند یک عقاب در زندگی‌ آشیانه‌ خود را جایی بسازم یا شخصیت خود را طوری بنا کنم که محکم و استوار باشد. در عین حال عشق و مهربانی را نیز فرا گرفتم. به بخشش طور دیگری نگاه و آن را درک کردم. به‌لطف خدا قبل از کنگره هم اهل بخشش بودم، ولی بخشش در کنگره رنگ و بوی دیگری دارد. اینکه واقعا حال من به حال بقیه وصل است. وقتی که حال بقیه خوب است، یعنی حال خودم خوب است.

در کنگره جهان‌بینی‌‌ام را تغییر دادم و فهمیدم وقتی حال من خوب است، می‌توانم این حس خوب را به دیگران نیز القا کنم. در کنگره واقعا خداوند را به‌عنوان یک نیروی برتر شناختم. نیرویی که می‌توانم در همه مسائل به او تکیه کنم. قبل از کنگره به‌خاطر کارها یا خطاهایی که گاهی انسان انجام می‌دهد، از خدا می‌ترسیدم. ولی از وقتی وارد کنگره شدم، خداوند را طور دیگری شناختم.

واژه ایمان که در کنگره به مفهوم زیبایی از آن رسیدم. قشنگ‌ترین تعریفی که من در مورد ایمان اینجا شنیدم این بود که «ایمان به معنی تجلی نور خداوند در انسان است.» قبل از کنگره دید من نسبت به ایمان اصلا این‌طوری نبود. مثلاً این جمله را خیلی زیاد شنیده بودم که《تو نیکی می‌کن و در دجله انداز،

که ایزد در بیابانت دهد باز》اما زمانی که به کنگره آمدم، باور کردم و فهمیدم که اگر من به کسی ذره‌ای خوبی و یا بدی بکنم، حتی اگر ۵۰۰ سال یا ۵۰۰۰ سال نیز بگذرد، باز هم نتیجه آن‌ به خود من برمی‌گردد.

خلاصه چیزهایی که کنگره به من داده است، بسیار زیاد هستند و این‌ها یک قسمت خیلی کوچک از آن‌ها است. حال خوب و آرامشی که دارم. اینکه من معنای واژه عشق را در کنگره فهمیدم. البته که هنوز هم کامل متوجه نشدم. ولی فهمیدم انسانی با عشق است که همه چیز یعنی انسان‌ها، موجودات و کل هستی را دوست دارد. به‌قول آقای مهندس وادی آخر تمامی بزرگان و عرفای ما توحید است. در‌صورتی که در کنگره وادی آخر وادی عشق است. این دوتا هم تراز هم هستند. یعنی وقتی که به وادی عشق دست پیدا کنیم و همه موجودات را دوست داشته باشیم. هستی را دوست داشته باشیم و بدانیم که هدف خلقت ما آموزش و خدمت به مخلوقات بوده است. بنابراین با همین آموزش و خدمت است که حال ما خوب است.

مهمترین چیزی که کنگره علاوه بر حال خوش و حس خیلی خوب به من داد، رهایی برادرم بود که خیلی خیلی برای من ارزشمند بود. البته که رهایی همه مسافران مایه شادی و لذت من است. رهایی برادرم و پسرم، واقعا این‌ها را اصلا با هیچ کلمه‌ای نمی‌توان بیان کرد. وقتی که مرور می‌کنم که آن‌ها چه بودند و چه شدند! هیچ مادری نمی‌تواند مرگ فرزند خود را بخواهد. ولی مسافر من به حدی رسیده بود که این اواخر مادرم می‌گفتند: انشاءالله یا خدا او را هدایت کند یا ... !!

دیگر جمله بعد را به زبان نمی‌آوردند. ولی من منظور ایشان را می‌فهمیدم. یعنی دیگر خسته شده بودند. الان خدا را شکر کنگره برادرم را به من برگرداند. با حس و حال خوب و زندگی عالی و می‌توانم به جرأت بگویم که خیلی بهتر از برادرهای دیگرم به پدر و مادرم رسیدگی می‌کند و انشاءالله خداوند او را حفظ کند. رهایی پسرم که جای خود دارد و کنگره او را به من برگرداند. این‌ها فقط گوشه کوچکی از خدمات کنگره به من است.

حال من برای کنگره چه کاری کرده‌ام؟ آقای مهندس با تمام کارهایی که کرده‌اند می‌گویند من هیچ کاری نکرده‌ام، من که دیگر جای خود دارم. واقعا هیچ کاری نکردم. ولی باز هم از تعارف که بگذریم، همین کمک‌های ما به سبد قانون یازدهم، لژیون سردار، کمک از نظر جانی و مالی، هر کس هر کمکی که می‌تواند انجام دهد.

درست است که می‌گوییم خدمت می‌کنیم. اما باز هم به حال خوش خود کمک می‌کنیم و همه این‌ها به خود ما برمی‌گردد. در هر صورت باید اشخاصی باشند که این کمک‌ها را انجام دهند، تا روزبه‌روز به اهداف کنگره نزدیک‌تر شویم. انشاءالله تعداد شعب کنگره زیاد شود و افراد زیادی بیایند و به حال خوش برسند و همان‌طور که ما از رهایی مسافران خود خوشحال هستیم و کانون خانواده‌ها گرم و گرم‌تر می‌شود، تمام کسانی هم که مشابه ما هستند، در این راه قدم بگذارند و به حال خوش برسند. پس نمی‌توانیم بگوییم که اگر ما کمک نکنیم دیگران هستند. هرکس خود باید قدمی هر چند کوچک بردارد. به قول آقای مهندس که گفتند: آن کسی که به کنگره کمک می‌کند پهلوان است. آن کسی که حتی پول یک آجر را می‌دهد، او هم پهلوان است. در صورتی که آن پهلوانی آخرین حد توان یک شخص باشد. آن آجر نیز آخرین حد و توان یک شخص باشد. پس وقتی که با تمام قدرت و توان خود کمک می‌کنیم هم خودمان و هم دیگران به حال خوش می‌رسیم. 

بابت وقت مشارکت خیلی ممنون و سپاسگزارم.

تایپ: همسفر بهجت رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
عکاس: همسفر زهرا رهجو راهنما همسفر ملیحه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون سوم) دبیرسایت
همسفران نمایندگی رضوی مشهد

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .