English Version
This Site Is Available In English

کنگره بی‌منت همه چیز به من آموخت

کنگره بی‌منت همه چیز به من آموخت

همسفر زهرا؛

قبل از ورود به کنگره به هر مشکلی که بر می‌خوردم دنبال مقصر می‌گشتم همیشه حالم بد بود. مشکلاتم روزبه‌روز بیشتر می‌شدند؛ پیش روان‌شناس رفتم می‌گفتند: سعی کن به مشکلات فکر نکنی و آن‌ها را فراموش کنی تا راحت شوی؛ اما برای فراموش کردن هیچ راه حل منطقی نداشت. فقط می‌گفتند: ببخش تا راحت باشی، من هم می‌گفتم آخر چطور؟ همیشه در حال جستجو و کاوش بودم تا راه‌حلی برای مشکلاتم پیدا کنم و یک نفس راحت بکشم. وقتی به بن بست می‌رسیدم، همه دنیا برای من تیره و تار می‌شد. اعتیاد همسرم برای من مخفی بود. چند بار که شک کردم، با مهارت بسیار زیادی به من گفت: که اشتباه می کنی من قبول می‌کردم‌ اما رفتارهایش قابل تحمل نبود بیش‌تر مواقع بی‌حوصله بود، اصلاً حوصله حرف زدن نداشت. نه من متوجه خواسته‌های او می‌شدم نه او متوجه نیازهای من، تا این که یک روز با ناباوری تمام، به اعتیاد خودش اعتراف کرد و گفت: من برای درمان به کنگره رفته‌ام دو ماهی با او درگیر بودم؛ اما بالاخره من هم به کنگره آمدم. اوایل دلم به حال مسافرم سوخت و گفتم می‌روم تا به او کمک کنم بعد هرچه می‌گذشت، متوجه شدم این آموزش‌ها بیشتر به درد خودم می‌خورد این‌طور شد که مجذوب کنگره شدم. جواب تمام سؤالات را می‌توانستم در منابع کنگره پیدا کنم روزبه‌روز مشکلات کمتر می‌شد. کنگره به من و مسافرم یک زبان مشترک یاد داد تا بتوانیم حرف‌های همدیگر را متوجه شویم و چشم‌هایمان را به روی واقعیت باز کرد. به ما یاد داد در به وجود آمدن تمام مشکلات، خودمان مقصر می‌باشیم؛ پس به‌جای وقت تلف کردن باید دنبال راه حل باشیم. کنگره به من درس درست زندگی کردن را آموخت، درس عشق و لذت بردن از هر چیزی که در زمان حال در اختیار دارم. درس محبت، از خودگذشتگی، ایثار و فداکاری یاد داد. من انگیزه‌ را برای ادامه زندگی از دست داده بودم، کنگره بی‌ منت همه را به من آموخت. من در قبال این همه محبت نمی‌توانم آن طور که شایسته است تشکر و قدردانی کنم. همه تلاشم را می‌کنم تا آموزش‌ها را به طور صحیح و دقیق یاد بگیرم اول برای خود کاربردی کنم و در آینده نزدیک تلاش کنم، آن را به همنوعان خودم انتقال دهم. تا زنجیره این علم بسیار عظیم هم‌چنان ادامه‌دار باشد و راه خود را به سراسر دنیا باز کند تا زندگی انسان‌های بیشتری را زیبا و رنگین کند.

همسفر مریم؛

خداوند بزرگ را شاکرم که راه کنگره را به من و مسافرم نشان داد. کمک کنگره به من این بود که توانستم بر ترس‌ها غلبه کنم و ناامیدی که داشتم را کنار گذارم، هر لحظه به زندگی و آینده امیدوار باشم و هیچ‌وقت ناامید نشوم. کنگره به من کمک کرد تا راه و رسم زندگی کردن با همسر، فرزندانم، خانواده و اطرافیانم را آموزش بگیرم. کنگره به من یاد داد مسافرم را ببخشم و عاشق شوم. گفت ببخش تا رها شوی، ببخش تا زندگی کنی. من دوست دارم در کنگره یک مسافر و همسفر خوبی باشیم تا کمک‌های کنگره در من مؤثر واقع شود و بیشتر آموزش گیرم. کنگره به من کمک کرد تا من توانستم با مشکلات کنار بیایم و کلید مشکلات را پیدا کنم. در پایان آرزویی که دارم از خداوند می‌خواهم خود و مسافرم در کنگره خدمتگزار باشیم تا کمکی در راستای اهداف کنگره انجام دهیم.

همسفر خدیجه؛

کنگره به من همسفر چه چیزهایی داده است؟ باید گفت کنگره زندگی نو، تازه و حیات دوباره به من بخشیده است. امیدی که هیچ جای دنیا پیدا نمی‌شد. تفکر خوب و فعال، حرکت کردن در راه درست، رسید به هدف، درمان قطعی مسافرم، بخشیدن، محبت، عشق، ایمان، باور به اینکه هر چیزی باتلاش و ایمان به‌دست خواهد آمد. شکر خدا به خاطر این جای مقدس که به ما بهترین‌های روزگار را داده است که در دنیا نظیر ندارد؛ اما کمک من چه می تواند باشد؟ کمک من رهجو، درست سفر کردن، اطاعت از راهنما، شرکت در آزمون‌ها، احترام به حرمت‌ها کنگره۶۰، گوش به فرمان مرزبانان و ایجنت و غیره بودن‌ در این راستا باید کوشش کنم. هر‌چه در توان دارم برای پیشرفت و پیش‌برد کارهای کنگره انجام دهم و همیشه گوش به فرمان آقای مهندس دژاکام و اساتید محترم باشم. از خداوند متعال و منان به خاطر کنگره، وجود آقای مهندس، خانواده محترم ایشان و تمامی کسانی که در کنگره خدمت می کنند، تشکر می‌کنم.

نویسندگان: همسفران لژیون چهارم 

رابط خبری: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون چهارم)

ویرایش: همسفر منیژه رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون چهارم)

ارسال: همسفر نازنین راهنمای تازه‌واردین 

همسفران نمایندگی اسلامشهر 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .