English Version
This Site Is Available In English

کنگره مکانی برای شناخت خود

کنگره مکانی برای شناخت خود

دلنوشته مسافر محمدرضا رهجوی مسافر قدرت از لژیون یکم بیرجند.

سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر.

انگار در دالانی تاریک و بی انتها اسیرشده بودم. چندسالی بود که ازمصرف موادم می گذشت. هرروز ناامیدتر و افسرده تر میشدم اوایل فکرمی کردم یکی از لذت بخش ترین تفریحاتم مصرف مواد است وقتی که دوستانم دورمن جمع می شدند که برایشان زغال روشن می کردم و از جنس مصرفی من استفاده می کردند احساس غرور می کردم. شب ها تا دیروقت درجمع دوستان بودم واز زن و فرزند فراری بودم. نفهمیدم فرزندانم چگونه بزرگ شدند. یا سرکار بودم یا سر بساط. هرچه از این موضوع می گذشت تنهاتر ومنزوی تر می شدم. یک شب باخودم خلوت کردم و دیدم ک علاوه برضررهای مادی و اقتصادی، جوانی ام، پدر و مادرم، خانواده ام وهرآنچه داشتم را ازدست داده بودم واین مرا به مرز جنون رسانید و دیگربا کشیدن مواد حالم خوب نبود. بدنبال راهی برای خلاصی از این منجلاب بودم تا اینکه به واسطه ی یکی ازدوستانم با کنگره ۶۰ آشنا شدم ابتدا خوش بین نبودم ولی هرروز که می گذشت نور بیشتری را حس کردم که مرا به آینده ای روشن امیدوار می کرد.

انگار درآغوش خداوند افتاده بودم. انسان هایی ازجنس نور به استقبالم آمدند که این افراد برای این آفریده شده بودند تا به من کمک کنند  که من به خدا نزدیک و نزدیکتر شوم. دستم را گرفتند وآرام آرام مرا با مهر و محبتی کم نظیر به سوی نور بردند. نمی دانم به واسطه دعای پدر و مادرم یا همسر و فرزندانم و یا کدامین کار خیرم باکنگره آشنا شدم و حکمت خداوند براین قرار گرفت که اینچنین روزهایی را تجربه کنم.

به هر کدام از این افراد که نگاه می کنم تصور می کنم انگار با خدای خود پیمان بسته اند که اینگونه بی توقع مهربانی باشند. بگذارید از راهنمای خوب خود برایتان بگویم که همچون پدری مهربان که برای فرزندانش دل می سوزاند پا به پای فرزندش حرکت می کند تا درمسیر ۶۰ درجه زیر صفر فرزندش به آرامی و آسودگی خیال سفر کند.

هرکدام از فرزندانش که به رهایی می رسند انگار زخمی کهنه از وی که برتن دارد التیام می یابد و چه ذوقی می کند و نور امید در دلش پرفروغ تر می شود. علاوه بر راهنما، سایر خدمتگزاران کنگره نیز با هدف کمک به من و امثال من در حال خدمت کردن هستند. نمی دانم چگونه قدردان زحمات این عزیزان باشم فقط از خداوند می خواهم تا من هم بتوانم همچون این عزیزان پس از اینکه به رهایی رسیدم با خدمت درکنگره، دست یک انسان دردمند دیگر را بگیرم و کمک کنم تا با خود و خدای خودش آشتی کند.

یا رب به سلامت نگه دار هر آنکه ذره ای برای حال خوب من و تمامی مسافران کنگره تلاش می کند.

 

ارسال خبر: مسافر علی لژیون سوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .