نفس و حس از پایههای صور پنهان انسانها هستند و قبل از اینکه از عقل و حس سخن بگوییم از نفس شروع میکنیم. نفس آن چیزی است که تعیین موجودیت میکند در ظاهر و باطن و خواسته دارد؛ چون دقیقاً نمیدانیم از چه چیزی تشکیل شده است و ساختارش چیست، بنابراین مجهول است آن چیزی است که خطاب میکنیم. مانند خیلی چیزها که در بدن ما وجود دارد اما برای ما مجهول است. نفس هم برای ماناشناخته است. وقتی نگاه میکنیم منابع غنی بزرگان برای مطالعه نفس از کتب آسمانی و کهن است. یعنی هیچ بزرگی نتوانسته درباره صور پنهان خود سخن بگوید و همه اطلاعات و نظریه خود را از کتب آسمانی و دادههایی که بارگاه ملکوتی که برای ما فرستاده دریافت کردهاند. پس منابع ما این کتب هستند.
خداوند در کتاب شریف میفرماید:« ما شما را از نفس واحد آفریدهایم.» یعنی اینکه وقتی حیات شما آغاز شد همه مانند هم بودید. پس اگر ما از نفس واحده آفریده شدهایم گیاهان و دیگر موجودات از چه آفریده شدهاند یا شاید همه هستی از یک نفس آفریده شدهاند. اینکه میگویند ما از نفس واحده آفریده شدهایم در این گفته سوالات بسیاری مطرح است که مثلاً این نفس واحده چیست؟ آیا ما به یکباره درست شدهایم یا به صورت قطعه قطعه؟ مولانا در شعری بیان میکند «آمده اول به اقلیم جماد و از جمادی در نباتی افتاد، سالها اندر نباتی عمر کرد» انسان اول به اقلیم جماد میآید بعد به اقلیم نبات و بعد به اقلیم حیوان سپس به اقلیم انسان میآید. بعد هم این مسئله را مطرح میکند که «عقلهای اولینش یاد نیست، هم از این عقلش تعقل کردنی است» وقتی موجود این مراحل را طی میکند به مرحله انسانی میرسد.
مولانا میگوید: اینجا ۱۰۰ هزار حشر را دیدهای این همان قصه نفس واحد است که مولانا میفرماید: تا بخواهد انسان شود باید تمام این مراحل را طی کند. عدهای گفتهاند منظور مولانا این است انسان وقتی به صورت تخمک و اسپرم است جماد و وقتی درون شکم مادر است زندگی نباتی است، وقتی به دنیا میآید چون چهار دست و پا راه میرود مرحله حیوانی است و وقتی قامت راست کرد مرحله انسانی است. برخی نیز به این نظریه ایراد میگیرند و میگویند اسپرم و تخمک که جماد نیست.
بحثهای زیادی درباره نفس صورت گرفته که نفس چگونه این مراحل تکاملی را طی کرده و چگونه آغاز شده. آیا یک مرتبه این نفسی که بوده انسان شده یا دوباره دچار تغییرات متعدد شده است؟ خداوند در کتاب شریف میفرماید که در روز الست، خداوند با انسان پیمان بست و فرمود آیا من رب شما هستم انسان گفت بله، ما از آن روز تاکنون کجا بودیم؟ یک سری از علما عالم زر را پیشنهاد دادند. عدهای بیان نمودند که نفس ذره ذره از روز الست در حرکت است و در حال کسب اطلاعات تا به اینجا رسیده است. به هر حال چیزی است که از آن مبدا شروع شده بحثهای گوناگونی روی این موضوع وجود دارد.
اگر به سیستم هستی در مرحله گیاهی نگاه کنیم در ابتدا گیاه یک بوته بیابانی است که فقط خار دارد نه گل دارد و نه چیز دیگر فقط برای خوردن شترها خوب است که این نفس بوته به همین مقدار اطلاعات داشته و در جهان فیزیکی به مقدار کمی زندگی میکند. چیزی که باعث به وجود آمدن حیوان شده آن نفس است. نفس آن چیزی است که تعیین موجودیت میکند در ظاهر و باطن پس نفس اگر اطلاعاتش رشد کرد ارتقا پیدا میکند. نکته مهم این است که نفس برای اینکه بتواند با جهان اطراف ارتباط برقرار کند احتیاج به ابزار دارد که ممکن است ما آنها را درک نکنیم و ندانیم این ابزار توسط حواس پیش بینی شده. آن معمار بزرگ نفس را با برنامهریزی تبدیل به موجودات کرد، حال برای اینکه این نفس احتیاج به ابزار دارد تا بتواند توسط آنها با جهان پیرامون خودش ارتباط برقرار کند، ابزاری در موجود به وجود آورد که به آن حس میگوییم. ۵ حس ظاهری بینایی، چشایی، بویایی، شنوایی و لامسه داریم که هم در حیوان است و هم در انسان. خداوند حس بینایی را در موجود قرارداد و برای اینکه بتواند ببیند نور را خلق کرد.
رابط سایت: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
ارسال: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
83