سیزدهمین جلسه از دوره بیست و هفتم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی عطار نیشابوری در روزهای پنجشنبه با استادی: مسافر راهنمای محترم مهران، نگهبانی: مسافر حسن، دبیری: مسافر محمدعلی و دستور جلسه «کمک کنگره به من و کمک من به کنگره و جشن یک سال رهایی مسافر احمد» در تاریخ 27 دی ماه1403ساعت ۱۶:۳٠ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهران هستم مسافر، خداوند را شاکر و سپاسگزارم که یکبار دیگر این جایگاه رادارم تجربه میکنم از شما دوستان آموزش میگیرم، از مرزبانان دوره قبل بسیار ممنونم آرزوی توفیق برای مرزبانان جدید دارم تا بتوانند انشالله ۱۴ یا ۱۵ ماه خدمت کنند و هرلحظه از جایگاه استفاده کنند و آموزش بگیرند دستور جلسه امروز دو بخش است و بخش اول کمک کنگره به من و کمک من به کنگره در ادامه هم تولد یک سال رهایی مسافر احمد است.
من از زمانی که وارد کنگره شدم خیلی از جاهایی که فکر میکردم من دارم به کنگره کمک میکنم و کاری انجام میدهم بهپاس کمکی که کنگره به من کرده است هر جای آن را که نگاه کردم دیدم باز این کنگره است که به من کمک کرده است یعنی آنجایی که آمدم و در جایگاه مرزبانی خدمت کردم فکر میکردم که دارم یک کاری برای کنگره انجام میدهم دارم دین خودم را ادا میکنم و در لژیون سردار شرکت کردم باز همین فکر را کردم اگر در قسمت راهنمای تازهواردین کاری انجام میدادم فکر میکردم که دارم دین خودم را ادا میکنم اما الآن بعد از حدوداً ۷ یا ۸ سال که در کنگره هستم فهمیدم تمام این جایگاههای خدمتی و هر جا که من به گمانم این بود که دارم به کنگره کمک میکنم.
باز این کنگره بود که بدهکار من مهران نماند چون اینجا یک آموزشی و یک گوهری به من داد یک متاعی به من داد که واقعاً فکر نکنم بیرون از کنگره بتوانم ببینم آن را و درک کنم، در این دستور جلسه در قسمت کمکهای من به کنگره اگر بخواهم بگویم همانطور که دیدهبان محترم روز یکشنبه گفتند، من توصیه میکنم به همسفران که صحبتهای روز یکشنبه را که در سایت بارگذاری شده است بروند، گوش کنند و بخوانند گفتم لباس پوشیدن من عوضشده است این کمکی است که کنگره به من کرده است، حرف زدن و رفتار من عوضشده است، برخورد من در اجتماع در خانواده عوضشده است خوب این تغییرات ذرهذره در من اتفاق افتاد خوب این چیزی نبود جز کمکهای کنگره به من خب اینها یک سری از آن در صور آشکار و یک سری در صور پنهان است و این باعث شد که من از آن ضد ارزشهایی که داشتم کمکم دور و دورتر شوم ممکن است من خوب درگذشته خیلی آدم دروغگویی بوده باشم شکاک و بدبین بودم آنها کم و کمتر شد و در هر چیزی زود قضاوت میکردم.
اینها همه کمکهای کنگره بود در صور پنهان من اما کمکهای من به کنگره همانطور که گفتم هر جا که بروی میبینی که کنگره دارد به تو کمک میکند من آمدهام یک سال در کنگره سفرکردهام و به درمان رسیدم و با خودم چرتکه میندازم که من میتوانم چگونه به کنگره کمک کنم؟ خوب میرسیم به آن کلمه مقدس که خدمت است به نظر من مقدستر از کلمه خدمت در کنگره چیزی نیست یعنی آن جایگاه خدمتی خوب حالا من سفر دومی یک سال اول آمدهام در کنگره و به درمان رسیدم میخواهم خدمت کنم، آیا در سفر اول میتوانم خدمت کنم؟ بله در سفر اول هم میتوانی به خودت خدمت کنی در سفر اول هیچ اولویتی مهمتر از درمانت نداری حتی کار و خانوادهات و میروی به سفر دوم و به درمان میرسی بیا و در قدم بعدی خانواده را داشته باش کارت را که درست انجام بدهی و کمکم در کنگره که باشی خودت راه را پیدا میکنی، ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
در ادامه جلسه جشن یک سال رهایی مسافر احمد برگزار شد
اعلام سفر: سلام دوستان احمد هستم یک مسافر، با بیش از ۳۰ سال تخریب وارد کنگره شدم با انواع آنتی ایکس، آخرین آنتی ایکس مصرفی: روزی یک گرم شیره کشیدنی بوده است، مدت ۱۱ ماه و ۲۰ روز سفر اولم طول کشید به روش dst داروی درمان: شربت اوتی نام کمک راهنما: جناب آقای مهران ورزش در کنگره: پیادهروی، شنا الآن هم به لطف خدا و کمکهای راهنمای محترمم مدت ۱۶ ماه است که از بند مواد آزاد و رها هستم
خلاصه سخنان راهنما:
سلام دوستان مهران هستم یک مسافر، خیلی خوشحال هستم که تولد یک سال رهایی مسافر احمد راداریم در اینجا برگزار میکنیم، من یکزمانی قبل از اینکه راهنما بشوم با خودم میگفتم من اگر خواستم روزی تولد رهجویم را برگزار کنم میروم اول یک کتاب تهیه میکنم که رهجو چه جوری بوده است و یک سرگذشت و یک شرححالی و میگوییم که جناب آقای احمد در فلان تاریخ آمد و... و بعد هرچه جلوتر رفتیم و در شعبه خیام بودم آن زمان دیدم یکی دو تا رهجو که نیست و ۱۰ یا ۱۵ نفر باحال خراب و احمد که آمد من میخواستم در آن زمان این دفتر را درست کنم ولی بعد اصلاً وقت نمیکردم و احمد زمانی که وارد لژیون شد فکر میکرد که چون یک گرم مصرف میکند چیز زیادی نیست و منتظر بود که یکچیزی به آن بگویی.
درست مثل خودم آن حالتها را داشت و آمد و در دو ماه سفر بود و آن زمان ما در بیرون لژیون خیام و در محوطه مینشستیم و احمد که آمد دیرتر در سر لژیون بنشیند گفتم بایست، از کی اجازه گرفتی میخواهی بنشینی، تمام آن منیت که احمد داشت آن لحظه فروریخت و احمد در نوشتن سیدی و گوش کردن بسیار زیاد مشکل داشت و با آن کنار آمدیم تا یک حدی ولی چون خودش هدف داشت و خواست و الآن خدا را شکر هم ۴۰ عدد سی دی و هم ۳۰ عدد سی دی را برده است تهران و اما یکزمانی بود که به لژیون سردار در مشهد و تهران میرفتیم و ما گفتیم که هر کس که دوست دارد میتواند بیاید به لژیون سردار احمد میآمد و در شعبه خیام در سال اول دنوری را انجام داد و از همان اول میگفت که آقا مهران من چقدر پرداخت کنم؟
من میگفتم هرچقدر که دوست داری و من فقط میتوانم بگویم که در حد توانت بازی کن، نمیتوانم عدد بدهم و در یکجایی یادم است که احمد به من گفت که من دیگر آن برنامه دنوری به من حال نمیدهد و من نمیتوانم این را انجام بدهم و باید جلوتر بروم و من گفتم که خودت میدانی و باید فکر کنی و زمانی که به مشهد و لژیون سردار رفتیم بعدازآن به حرم رفتیم احمد گفت که من باید حتماً به حرم بروم و اصرار داشت که حتماً باید با امام رضا صحبت کنم که حرفهایش در دلش است تا اینکه اعلام پهلوانی را انجام داد و این را بگویم که احمد هنوز پهلوان نیست و پهلوانی را اعلام کرده است و مبلغی را جهت گرفتن پهلوانی پرداخت کرده است و در ادامه برای احمد عزیز آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم که همیشه در مسیر سبز کنگره باقی بماند ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
خلاصه سخنان مسافر:
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر، خیلی ممنونم از اینکه زحمت کشیدید و در جشن من شرکت کردید، از راهنمایان و از دوستان سفر اول و سفر دوم خیلی ممنونم، کمک من به کنگره و کمک کنگره به من، خوب من اول در لژیون سردار عضو شدم مبلغ ۶ میلیون تومان و به آقا مهران گفتم که من زودتر این مبلغ را پرداخت کنم تا اینکه شد سال دوم و در شعبه خیام بودیم با دو سه جلسه پیش واقعاً این فکر من را اذیت میکرد که نرو چرا میخواهی اینقدر پول را بدهی، مگر تو چقدر مواد مصرف میکردی من دو جلسه پیش که جناب آقای قرجه استاد جلسه بود دستم را بالا کردم و دنوری خودم را اعلام کردم و امسال هم به آقا مهران گفتم که من در لژیون سردارم و ۶ میلیون تومان را میدهم و میخواهم خانه درست کنم در روستا و همان ۶ میلیون تومان را میدهم
و گفت هر طور که مایل هستی و همانطور که آقا مهران گفت هیچوقت از ساعت ۱۰ زودتر مشهد نمیرفتیم این دفعه گفت که بچهها را زودتر جمع کن که زودتر برویم تا بتوانیم زیارت هم برویم و رفتیم به زیارت و در آنجا بالاخره از خدای خودم خواستم که به من کمک کند تا من هم بتوانم کمک کنم و در ادامه اعلام پهلوانی کردم و چندین بار آقا مهران گفتم و آقا مهران شمارهحساب گرفت و من رفتم پول را بهحساب کنگره ۶۰ واریز کردم وقتی پیامک آن آمد گفتم خدایا شکرت دوستان میخواهم این را بگویم که دفعه اول که من یکمیلیون تومان خیلی برایم سخت بود ولی این بار ۱۰۰ میلیون تومان سخت نبود و الآن هم روزشماری میکنم که دخل و درآمدم درست شود و بیاید و من در اولین مرحله بروم و این را پرداخت کنم خوب من هیچچیز به کنگره کمک نکردم، پهلوان روزی یکمیلیون و ششصد هزار تومان باید کارت بکشد آیا کنگره ۶۰ به من همینقدر کمک کرده است؟ اعتیاد مثل یک روزنه است که ازیکطرف آن گشاد است ولی وقتی به انتها میرسی بسیار تنگ است و گیر میکنی، نمیتوانی برگردی و من اصلاً در زمان اعتیاد نقطه تحمل نداشتم و الآن حالم بسیار خوب است و کنگره همهچیز به من داده است، بازهم خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در کنگره ۶۰ هستم و در بین شما عزیزان هستم، ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
خلاصه سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان اعظم هستم همسفر علی، خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در این جایگاه قرار گرفتم و در بین شما دوستان دارم خدمت میکنم تولدها معجزاتی هستند که در بین تمامی انسانها اتفاق میافتد و این یادآور آن است که بودند کسانی که در بین ما خدمت کردند پس برای اینکه این سیستم پابرجا بماند ما هم باید کمکی باشیم برای کسانی که بعد از ما میآیند و آنها را به آن حال خوش برسانیم تولد یک سال رهایی جناب آقای احمد را به خودشان و خانواده محترمشان و راهنمای محترم آقای مهران تبریک عرض میکنم و امیدوار هستم این حال خوشی را که امروز دارند همیشه ماندگار باشد برایشان و دستور جلسه امروز دقیقاً برمیگردد به جناب آقای احمد و اینکه دستور جلسهها میگردند و خودشان پیدا میکنند واقعیت هست و ایشان توانستند با پهلوانیشان یک کمک مؤثر در کنگره ۶۰ باشند و خانم شوکت عزیز هم در طول سفر یک سری بالا و پایینها داشتند همانگونه که تمامی ما در سفر خودمان یک فراز و نشیبهایی دارد تا اینکه توانستم طی کنند و به آن سفر دوم برسند و دستور جلسه امروز علم درست زندگی کردن را به ما یاد میدهد و اینکه من چهکار انجام بدهم که با انسانها کمترین درگیری را داشته باشم چگونه رفتار کنم که به مشکل برنخورم و آسیب نبینم یک نکته اینکه همسفران و مسافران میآیند من همسفر یا مسافر هستم زمانی که به مشکل میخورند میگویند که تو اینهمه به کنگره ۶۰ رفتی چه آموزش گرفتی و این بیانکننده این است که خودش درست آموزش ندیده است چون اگر درست آموزشدیده باشد هیچوقت نمیگوییم که تو چرا آموزش ندیدهای آن تمرکز را میگذاریم روی کار خودمان و هرگز نمیخواهیم که دیگران را تغییر بدهیم چونکه میدانیم این فقط وقت و انرژی ما را هدر میدهد چون ما خودمان آموزش میگیریم و تغییر میکنیم و تبدیل میشویم به یک انسان که تعادل دارد، ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان شوکت هستم همسفر احمد، خداوند را شاکر و سپاسگزارم که زیر سقف کنگره هستم از جناب آقای مهندس که بنیانگذار کنگره ۶۰ هستند از خانواده محترمشان تشکر میکنم که این مکان مقدس هست و ما در آن آموزش میگیریم، از مسافرم تشکر میکنم که من را یاری کرد تا به کنگره ۶۰ بیایم من اوایل اصلاً دوست نداشتم که به کنگره ۶۰ بیام چون از شلوغی و سروصدا بسیار بدم میآمد و اعصابم به هم میریخت و در اوایل که به کنگره آمدم سرکار خانم زهرا گفتم که بیایید و کمکم عادت میکنید به سروصدا و من گفتم که من نمیتوانم تحملکنم و اصلاً نمیتوانم به خاطر سواد پایینم سی دی بنویسم و سرکار خانم اعظم بسیار ممنونم که واقعاً من را راهنمایی کردند که توانستم سیدیها را گوش کنم و بنویسم، انشالله که بتوانم آنها را کاربردی کنم و جناب آقای مهران که راهنمای مسافرم هستند بسیار تشکر میکنم بابت راهنماییهایشان چون واقعاً به مسافر من زندگی کردن را یاد دادند و آرامش را یاد دادند چون نقطه تحمل بسیار پایینی داشت و الآن خدا را شکر خیلی بهتر شده است سرکار خانم اعظم بسیار ممنونم چون به من زندگی کردن را یاد دادند و مثل یک خواهر بودند برای من و من توانستم باراهنماییهای ایشان سیدیهای خودم را بنویسم و از تمامی شما مهمانان عزیز که از دور و نزدیک تشریف آوردهاید بسیار ممنونم، ممنون از اینکه به صحبتهای من هم گوش کردید.
عکاس: مسافر مجتبی لژیون دوازدهم
تایپ و نگارش: مسافر احسان لژیون هشتم
- تعداد بازدید از این مطلب :
247