English Version
This Site Is Available In English

کنگره از صفر تا صد زندگی را به من آموخت

کنگره از صفر تا صد زندگی را به من آموخت

دستور جلسات کنگره همه زیبا هستند و در مورد همه‌ آن‌ها می‌توان ساعت‌ها صحبت کرد؛ اما چیزی که این دستور جلسه را نسبت به دیگر دستور جلسات متمایز می‌کند، ایجاد این تفکر است که من کجا بودم و الان کجا هستم؟ به یاد می‌آورم که اصلاً هیچ‌گونه ارتباطی نمی‌توانستم با دیگران به‌ویژه خانواده‌ام و حتی فرزندانم برقرار کنم. آن‌قدر در خانه، خودم را حبس می‌کردم که وقتی از خانه خارج می‌شدم، نور آفتاب به‌شدت چشم‌هایم را اذیت می‌کرد و درد می‌گرفتند و تا لحظاتی اصلاً چشم‌هایم جایی را نمی‌دید.

زمانی‌ که انسان در کنار یک مصرف‌کننده قرار می‌گیرد و با او زیر یک سقف زندگی می‌کند؛ به دلیل این‌که با آموزش‌های جهان‌بینی آشنا نیست، به‌شدت دچار تخریب می‌شود و این تخریب  همه‌ افراد خانواده را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. من نیز از این موضوع، مستثنی نبودم و به‌شدت دچار تخریب شدم و افسردگی بسیار شدیدی گرفتم. من شب‌وروز گریه می‌کردم، چنان‌که به مدت دو ماه از هر دو چشم نابینا شدم. به‌ دلیل فشار‌ عصبی که متحمل شدم، رشته‌های عصبی پشت کره‌ چشمم متورم و فشار به کره‌ چشم من وارد شد که منجر به نابیناییم گردید.

اگر‌ من آن زمان با آموزش‌های جهان‌بینی آشنا بودم، قطعاً این اتفاق برای من نمی‌افتاد. زمانی‌ که من نابینا شدم، بسیار درد داشتم و روزی چند عدد قرص سیتالوپرام، کورتون و قرص‌های دیگر مصرف می‌کردم. در آن زمان نه‌تنها درد نابینایی وجود داشت؛ بلکه به‌موازات آن، درد مسافرم نیز بود که روزبه‌روز فراوان‌تر می‌شد، همیشه در اوج دردها، بدبختی‌ها و گرفتاری‌هایم از خداوند می‌خواستم، راهی را به من نشان بدهد که حداقل اگر مسافرم حالش خوب نمی‌شود، حال خودم خوب شود و این اتفاق قشنگ در سال ۹۶ افتاد و من وارد کنگره‌۶۰ شدم.

کنگره با آن آموزش‌های نابش ترس و اضطراب را از من گرفت، به من یاد داد که دروغ نگویم، تجسس نکنم، سعی کنم در هر شرایطی آرامش خودم را حفظ کنم و هر زمانی‌ که مشکلی در زندگی من پیش می‌آید در وهله‌ اول بپذیرم که این مشکل در حال‌ حاضر برای من وجود دارد و به‌جای غصه خوردن به‌ دنبال حل آن باشم. کنگره دلیل انجام‌دادن و انجام‌ندادن بسیاری از کارها را به من نشان داد. ‌ چرا دروغ نگویم؟ چرا باید نماز بخوانم؟ چگونه با اطرافیانم ارتباط برقرار کنم؟ چرا باید جسم و روان سالمی داشته باشم و سؤالات دیگری که کنگره به من پاسخ تمام آنها را داد.

خدا را شکر کنگره‌۶۰ از صفر تا صد زندگی را به من آموخت و چنان در جسم و جان من نفوذ کرد که با وجودداشتن یک مصرف‌کننده با میزان تخریب بالا آرامش دارم. چنان جسم و جان من را درمان کرد که من الان نزدیک به چهار سال است که یک‌‌ عدد قرص استفاده نکرده‌ام؛ یعنی کنگره مثل یک سپر، من را محافظت می‌کند و به‌ همین دلیل است که تاحدامکان می‌توانم به نفس و خواسته‌های نامعقول خودم نه بگویم.

اکنون هفت سال است که در کنگره حضور دارم و اگر لایق باشم خدمت‌های کوچک را انجام می‌دهم و آرامشی که از انجام این خدمت‌ها کسب می‌کنم با هیچ‌ موضوعی قابل‌مقایسه نیست. من امروز به مرحله‌ای رسیده‌ام که یک زندگی عادی و معمولی دارم، در کنار فرزندانم هستم و سعی می‌کنم انرژی‌هایی را که از کنگره دریافت می‌کنم به آن‌ها نیز منتقل کنم. به شکر خداوند با آموزش‌های کنگره۶۰ تفاوت‌های مشهود و فراوانی در من به‌ وجود آمده است که اطرافیانم نیز آن را لمس می‌کنند.

من همیشه از خداوند درخواست می‌کردم که راهی را به من نشان بدهد تا بتوانم به‌ آرامش برسم، حاضر بودم تمام دنیا را بدهم؛ ولی آرامش داشته باشم، پس هم‌اکنون که این اتفاق افتاده است و آرامش دارم، باید چه‌ کاری انجام بدهم؟ خب این سؤال بسیار بزرگی است و پاسخ‌دادن به آن در برابر عظمت و معجزه‌ کاری که کنگره برای من انجام داده، بسیار سخت است. آیا من چه خدمتی می‌توانم برای کنگره انجام بدهم؟ من تنها کاری که می‌توانم انجام دهم، این‌ است که فرمان‌بردار خوبی باشم، هیچ‌‌ زمانی از کلمه‌ چرا استفاده نکنم، سر فرمان فرود بیاورم، خدمتی که به من سپرده می‌شود به نحو احسن انجام دهم و فرقی نمی‌کند چه خدمتی باشد، خدمت‌ در آبدارخانه، سایت، ورزش و یا... در تحویل‌گرفتن خدمت نه نگویم و در حد توانم، کمک مالی نیز انجام‌ بدهم.

من اگر همه‌ دنیا و همه‌ زندگی خود را تقدیم به کنگره کنم باز هم کمک ناچیزی کرده‌ام؛ زیرا آرامشی را که اکنون دارم، نمی‌توانستم با هزینه میلیون‌ها تومان به دست بیاورم. اکنون با این نعمت‌هایی که کنگره برای من به ارمغان آورده است، هر اندازه فکر می‌کنم، می‌بینم که من هر کاری انجام بدهم باز هم بدهی من به کنگره۶۰ صاف نمی‌شود. وقتی آقای مهندس می‌فرمایند که بدهی من به کنگره صاف نمی‌شود، پس ما حرفی برای گفتن نداریم. متأسفانه هرگز اتفاق نمی‌افتد که بدهی من به کنگره صفر شود و همیشه زیر دین کنگره هستم و خواهم بود. ان‌شاءالله بتوانم در کنگره ماندگار باشم و پیام کنگره را به همه عزیزانی که مثل خودم درد و رنج کشیده‌اند بدهم و بتوانم خدمتگزار کوچکی برای کنگره باشم. در پایان از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر می‌کنم.

نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
عکس: مرزبان خبری گروه خانواده همسفر طیبه
ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون دوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی نائین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .