جلسه هفتم از دوره پنجاه و سوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی حکیم هیدجی به استادی راهنما همسفر نرگس، نگهبانی همسفر معصومه و دبیری همسفرلیلا با دستور جلسه «کمک کنگره به من و کمک من به کنگره » روز یکشنبه ۲۳ دیماه ۱۴۰۳ ساعت ١٧:٠٠ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد :
اول از همه خدای خود را شاکرم که اذن و اجازه خدمت را در این جایگاه به من داد و بعد از خانم معصومه نگهبان جلسه و همچنین از مرزبانان و ایجنت محترم سپاسگزارم که اجازه دادند که در این جایگاه خدمت کنم . در مورد دستور جلسه که میگوید کمک کنگره به من وکمک من به کنگره . معمولا دستور جلساتی که دو قسمتی هستند، ناقض و نقض کننده همدیگر هستند. مثل رابطه یادگیری و معرکهگیری و یا قضاوت و جهالت ولی این دستور جلسه به نظر من یک مفهوم را میدهد حالا در ادامه بحثها به این نکته میرسیم .
در مورد قسمت اول دستور جلسه که کنگره چه کمکی به من کرده است، بخواهم در این مورد صحبت کنم باید برگردم و زمان قبل از کنگره و زمانی که به کنگره آمدم را مقایسه کنم و ببینم که کنگره به من چه داده است، من تقریباً ۲۵ سال است که ازدواج کردم و از زمانی که ازدواج کردم مسافرم یک مصرف کننده بود و من از این موضوع اطلاعی نداشتم ولی رفتارهای مسافرم رفتارهای طبیعی نبود .
او یک فرد بدبین بود و بیشتر اوقات را دوست داشت که وقتش را با دوستانش بگذراند، تا اینکه رفته، رفته اعتیادش سنگینتر شد و زمانی که پسر دوم من یک سال بود، من متوجه اعتیاد مسافرم شدم دنیای من دگرگون شد . روزگار برایم سختتر شد رفته، رفته مصرف مسافرم از شیره و تریاک تبدیل به مصرف شیشه شد. روزگار برایم تلخ تر شد کسانی که مصرف کننده شیشه دارند میدانند که زندگی کردن با یک مصرف کننده شیشه چقدر سخت است .
مطرح کردن این موضوع برای این نیست که بخواهم کام عزیزان را تلخ کنم .اینها فقط برای یادآوری خودم می باشد که از کجا به کجا رسیده ام، چون نسیان یکی از خصیصه های انسان است .روزگار سختی بود من اصلاً مسافرم را نمیدیدم و حضور او در خانه بسیار کمرنگ بود و من مجبور بودم برای فرزندانم هم پدر باشم و هم مادر . تمام امورات منزل بر عهده من بود و همه این کارها مرا فرسوده و افسرده کرده بود .
با اینکه من تحصیلات دانشگاهی داشتم ولی برخورد مسافرم با من موجب شده بود که من اعتماد به نفس خودم را از دست بدهم .بلاخره راه کنگره برای ما نمایان شد و از لحظهای که مسافرم سفر خود را شروع کرد گویی زندگی مشترک من از آن لحظه تازه شروع شد . اکنون که نزدیک ۵ سال است که در کنگره حضور دارم لذت زندگی را می چشم . اولین چیزی که کنگره به من داد حضور مسافرم در خانه بود و آن آرامشی که دوباره به خانه من برگشت.
اعتماد به نفسی که از دست داده بودم دوباره به دست آوردم .همسفرهایی که در سفر اول هستند خیال نکنید که با پایان سفر اول و کنار رفتن اعتیاد مشکلات ما تمام میشود .چون ما میدانیم که انسان در رنج آفریده شده است و این مشکلات با ما وجود دارد .ولی چیزی که کنگره به ما میدهد به ما میآموزد که چگونه مشکلات خود را حل کنیم. آموزشی که کنگره به ما میدهد در هیچ آموزشگاهی به ما داده نمیشود .
زیرا آموزش هایی که کنگره به ما میدهد کاربردی است و این آموزش ها در تک تک لحظات زندگی به درد ما میخورد. این آموزشها چگونه زیستن را به ما میآموزد .حالا در مورد قسمت دوم که من به کنگره چه دادم وقتی آقای مهندس که خالق کنگره هستند میگویند من کاری برای کنگره نکردم .من نرگس چه میتوانم بگویم اما در حد توان میتوانم از سبد حمایت کنم و تاکنون این کار را انجام دادم. در لژیون های مالی در حد توان شرکت کردم .
اکنون به عنوان راهنما مشغول خدمت هستم و حالا به قسمت اول صحبتهایم میرسم همه این کارهایی که من برای کنگره انجام میدهم حال خوب آن دوباره به من برمیگردد و من همیشه مدیون کنگره میباشم و همه اینها دریافتی است و من هیچ بازپرداختی نداشته ام .از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.
تحویل جایگاه نگهبان سایت همسفران نمایندگی حکیم هیدجی
تایپ :همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون ششم)
عکس:همسفر لاله رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون اول)
ویرایش، ارسال :همسفر فرنوش (نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
332