English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده-به امید رهایی از تاریکی به سمت روشنایی

گروه خانواده-به امید رهایی از تاریکی به سمت روشنایی

 

شروعی دوباره و سرآغازی دیگر برای همان زندگی که تا چندی پیش در سراشیبی مرگ و نابودی قرار گرفته بود.

من و مسافرم۳۳ سال پیش زندگی خودمان را شروع کردیم؛ من از اعتیاد مسافرم اطلاع نداشتم. در گذر زمان و چهره‌ای که روز به روز شکسته تر می شد، متوجه این بلای خانه‌مان سوز شدم که زندگیمان را به سمت تاریکی سوق می‌داد .بارها و بارها برای ترک مسافرم، در کمپ، بیمارستان و NA اقدام کردیم؛ ولی بعد از چند ماه پاکی باز شروع به مصرف مواد مخدر می‌کرد. بیماری مسافرم یک طرف؛ قضاوت، دوست و آشنا هم از طرفی دیگر، که مدام به من می‌گفتند: دلیل ماندن تو برای چیست؟ به این زندگی پایان بده. حاضر نبودم هیچ جا وهیچ مهمانی با مسافرم بروم؛ اگر اواخر مجبور بودیم با هم جایی برویم، من ۵۰ متر جلوتر راه می رفتم؛ چون خجالت می‌کشیدم با مسافرم هم قدم شوم.

من صاحب دو فرزند دختربودم که مسئولیت من را چند برابرکرده بود، مخصوصا که از شهر خودم و خانواده ام دور شده بودم و باید با یک همسر بیمار زندگی می‌کردم؛ ولی خودم را نباختم و دست بر روی زانوی خود گذاشتم . یک مادری از خودش گذشت، تا به فرزندانش جان دهد و تصمیم گرفتم در کنار فرزندم ادامه تحصیل بدهم، پا به پایشان باشم با هم رقابت می‌کردیم و فکرشان را از دنیای اعتیاد دور می‌کردم. خلاصه سر خودم را گرم کردم و انگیزه شد برای پیشرفت دخترانم،که احساس افسردگی نکنند. خدا را صد هزار مرتبه شکر می‌کنم که توانستم فرزندانم را در بدترین و سخت ترین شرایط زندگی، به بهترین جایگاه برسانم ؛ مثل کوه پشت آن‌ها ایستادم و دخترانم را در جامعه ی امروزی مرد بار آوردم، تا بتوانند جلوی مشکلات خمیده نشوند.

ما حدودا ۱۸ سال پیش به دلیل سکونت در منطقه ای مسیرمان از سمت نمایندگی سهروردی بود که به مسافرم می گفتم: اینجا "کنگره ۶۰" است، بیا و در جلسات شرکت کن، او هم می‌گفت :یک روزی می‌آیم، عجله نکن ...

ولیکن تا امروز طول کشید و الان معتقدم که باید اذن خداوند صادر می‌شد تا مسافر من هم به سمت روشنایی حرکت می‌کرد. هم اکنون خدا را شکر که یک نمایندگی از کنگره ۶۰ به بوئین‌زهرا آمد، من با پیگیری که انجام دادم و یکی از دوستان در کنگره من را یاری کرد و به مسافرم گفتم : دیگر طاقتم تمام شده، این تیر آخر است و با کمک کنگره می‌توانی درمان بشوی. اینک، مسافرم شش ماه است که در نمایندگی بوئین‌زهرا مراحل درمان را طی می‌کند. من در ابتدای ورود مسافرم به دلیل مشغله کاری نتوانستم همراه مسافرم بشوم. هر وقت مسافرم به جلسه می‌رفتند من عذاب وجدان می‌گرفتم و در آن تایم با هیچ کس صحبت نمی‌کردم حالم خیلی بدتر از مسافرم شده بود.  یک روز به خودم گفتم: از غصه خوردن کاری درست نمی‌شود و انتشارات مهندس دژاکام را دانلود کردم و مسافر من هر بار که به جلسه می‌رفت، من هم سی‌دی مهندس و استاد امین را دانلود می‌کردم و هر کدام را ۲ بار گوش می‌دادم تا ملکه‌ی ذهنم بشود و به آن آرامش که قطعا نور الهی بود، می‌رسیدم .قلبم سرشار از عشق شد و امید در من زنده شد تا روزی که این اذن الهی برای من هم صادر شد. من ۴۴ سی‌دی مهندس را با عشق گوش کرده بودم و در تمام شبکه های مجازی جلسات آقای مهندس حسین دژاکام را دنبال می‌کردم ؛روزهای جمعه ساعت ۸ صبح در اینستا باید برنامه زنده را دنبال می‌کردم ؛چون عقيده ام این بود که اگریک مطلب یاد بگیرم، یک دنیا ارزش دارد. تصمیم گرفتم با هر سختی و مشکلات در کنار مسافرم باشم و از این نور الهی بتوانم استفاده بکنم. هیچ جای دنیا و هیچ دانشگاهی به این زیبایی، علم زندگی را برای انسان‌ها باز نکرده است. امیدوارم بتوانیم از این اطلاعات جامع و کامل که مهندس دژاکام و خانواده‌ی  محترمشان در اختیار راهنماهای ما قرار داده‌ اند، با درس گرفتن از آن بزرگواران به کمال و آرامش برسیم و در زندگی خود به اجرا درآوریم.از خدا می‌خواهم کمکم کند، آینده در کنگره خدمتگزار باشم. امیدوارم تمام کسانی که در باتلاق اعتیاد به سر می‌برند، با این مکان (کنگره ۶۰) آشنا شوند. اشک هایی که همسفران آن‌ها برای اعتیاد عزیزانشان ریخته اند؛ تبدیل به اشک هایی شود که از سر شوق برای رهایی، اعتیاد مسافر خود می‌ریزند. 

(خدایا از خودت طلب یاری دارم، مسافرم در حال انجام سخت ترین کار دنیا است؛ بازسازی یک انسان، یاری رسان ما باش؛ با اینکه می‌دانم، خداوند مهربان در هر لحظه به یاد بندگانش است.)

به امید رهایی از تاریکی به سمت روشنایی...

نویسنده:همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر اعظم لژیون(یکم)

ویراستاری:همسفر سمیه مرزبان خبری

تایپ و ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت رهجوی راهنما همسفر اعظم لژیون (یکم)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .