چهارمین جلسه از دوره دهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی ملایر با استادی راهنما همسفر فرزانه، نگهبانی همسفر معصومه و دبیری همسفر معصومه با دستور جلسه «کمک کنگره به من و کمک من به کنگره» روز یکشنبه ۲۳ دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
این دستورجلسه ناخودآگاه آدم را به گذشته و خاطرات تلخ و دردآور میبرد؛ روزگاری که در تاریکی بود هر روز، هر ثانیه به عمق تاریکی میرفتم بارها خواستار این بودم که خداوند لطفی به من کند در این دنیا نباشم، یادآوری خاطرات تلخ همیشه هم بد نیست باعث میشود قبله را گم نکنم بدانم کجا بودم و کجا هستم با این اوصاف پا در راه درمان گذاشتیم بعد از مدتی از ورود دیدم، تجربه کردم، درک کردم و در نهایت پذیرفتم همه راه را به اشتباه رفتم با پذیرفتن این مسئله فصل دیگری در زندگی برایم رقم خورد، پذیرفتم سرآغاز همه تغییر و تحولات و خروج از تاریکی اطاعت محض از این سیستم و از فرمانروایی این سیستم که همان رب راهنمای که بلد راهی بود که من نمیدانستم درمان اعتیاد نیروی بسیار قوی میخواهد کارآزموده میخواهد مصرفکننده بدون راهنما نمیتواند از دام اعتیاد خارج شود و به رهایی رسیدن یک مسافر یا همسفر از بند مواد و یا جهل و ناآگاهی کار سادهای نیست از کنگره ممنونم که به من اجازه داد راهنما انتخاب کنم.
فـرمانبرداری از این سیستم بود که روحیه طلبکار بودن و منیت بیجا را از من گرفت و تلاش و صبر و مسئولیتپذیری را نشان داد باید از این گذرگاهها عبور میکردم باید با گره درونم روبرو میشدم روزی که با حال خراب وارد کنگره شدم فضا برایم مهیا بود این مکان مقدس پناهی شد که با خیال آسوده و فارغ از دردها، نگرانیها و دلهرهها روی صندلی بنشینم پذیرایی شوم و ندانستههایم را سوال کنم، مرا با علمی و دانشی آشنا کرد که نظیرش را پیدا نکردم جدا از این دوستانی پیدا کردم که از خویش خویشتن به من نزدیکترند.
کنگره تفکر کردن راه و رسم زندگی را نشان داد بهنظر من چیزی که به هست و بودن انسان چیزی اضافه کند از بین نمیرود پوچی نمیآورد و این نهایت امید است کنگره حریم امن الهی برای من است کنگره زندگی در لحظه است؛ کنگره همانند سیاهچاله همهچیز را به خود جذب میکند، تاریکیها و زشتیها را به مواد اولیه ارزشمندی تبدیل میکند که مانند ستاره میدرخشد این چنین تبدیل و ترخیصی صورت میگیرد. آقای مهندس دژاکام همیشه این را میگوید که من مدیون کنگره هستم وقتی آقای مهندس دژاکام این را میگوید من نوعی چه چیز را بگویم.
اما کمک من به کنگره، کنگره به کمک من نیاز دارد؛ چون این من هستم که نیازمند چشمههای جوشان کنگره هستم؛ همانطور که میدانیم کنگره بر مبنای عشق عقل و ایمان و محبت است هر کار که انجام میدهیم باید مبنای عشق باشد نگویم زبانم قاصر است میشود، میتوان این قدرشناسی را به هر شکل نشان داد؛ زیرا برخورد حق شناسانه زندگی را مملو از خوشبختی میکند کنگره اگر بخواهد پایدار بماند برای امثال من به امور مالی نیاز دارد با زبان کنگره قدردان باشیم خدمت کنم در هر جایگاه که هستم در سفر اول یا دوم مهماندار، مرزبان، راهنما باشم خدمت کردن بیمه کردن جسم و روان است هرچه بیشتر خدمت کنیم مزایا و آپشن این بیمه بالاتر میرود؛ چون آموزش و ساختن ما در همین خدمت کردنها است.
همیشه شاکر و سپاسگزار خداوند و همه کسانی باشم که روزی دست به دست هم دادند تا من به آرامش برسم همیشه در راهی که مد نظر کنگره است حرکت کنم نگذارم عملکرد در مسیر منفی و یا مانعی باشد، طبق قوانین و حرمتها حرکت کنم و در آخر سفیر و نماینده برای انتقال خوبیها و علم زیبای کنگره باشم تا صدای کنگره به جهان و جهانیان برسد. در آخر صحبتهایم را با پیامی از استاد سردار به پایان میرسانم؛ خداوند را سپاس که خود تله میسازد و خوب که به تله افتادی به ترفندهایی که خود ندانی بیرون میآورد و ما هم که بنده او هستیم باید سپاسگزار او باشیم که عاقبت نجات میدهد.
مرزبانان کشیک: همسفر منظر و مسافر امید
تایپ: راهنمایتازهواردین همسفر بهاره
عکاس، ویراستاری و ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ملایر
- تعداد بازدید از این مطلب :
94