جلسه پنجم از دوره چهاردهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی هاتف با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» با استادی راهنما همسفر اشرف، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر سمیه در روز یکشنبه ۲۳ دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری. خدا را هزاران بار شکر که امروز در این جایگاه قرار گرفتم. تشکر میکنم از نگهبان جلسه همسفر فاطمه و نگهبان لژیون سردار همسفر صدیقه که اجازه خدمت به من دادند و تشکر فراوان میکنم از جناب آقای مهندس و خانم آنی بزرگوار که اجازه دادند به من که در این نمایندگی در کنار شما همسفران آموزش بگیرم.
واقعا انرژی این نمایندگی بالا است و محبت بین اعضا بسیار زیاد است. در مورد دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» این دستور جلسه یکی از دستور جلسات بسیار مهم است؛ چون این دستور جلسه باعث میشود که همه اعضا راجع به خودشان فکر کنند که چه کمکی به من شده است و کنگره چه کمکی به من کرده است و اولین کاری که میکند فکر من را به کار میاندازد و من برای این دستور جلسه نیاز به مثلث تشخیص دارم، در مثلث تشخیص آقای مهندس فرمودند: اول؛ باید شناخت داشته باشیم، تشخیص بدهیم و عمل کنیم.
برای شناخت؛ باید برگردم به روز اولی که وارد کنگره شدم، روزی که وارد شدم کوله باری از غم و اندوه روی شانههایم سنگینی میکرد از همه جا ناامید بودم. آمدم و دیدم اعضای کنگره با آغوش باز به استقبال من آمدند و به من عنوان واژه همسفر دادند. من که اصلاً قادر به انجام هیچ کاری نبودم به من گفتند که تو همسفر هستی و تو میتوانی بال پرواز مسافرت باشی بیا و بنشین و در مورد صورت مسئله اعتیاد آموزش بگیر، ببین مسافر در کدام قسمت قرار گرفته و یک مصرف کننده در چه جایگاهی است و چه حس و حالی دارد؛ وقتی آموزش گرفتی میتوانی به او کمک کنی و به من راهنمایی دادند که این راهنما چراغ راه من شد و من را از دنیا تاریکی نجات داد. به من آموزش درمان سیگار دادند، به من آموزش درست زندگی کردن دادند، آموزش درست غذا خوردن؛ حتی مبارزه کردن با ضدارزشها، مرا با داروی شفابخش و شگفتانگیزی به نام D.SAP آشنا کردند و آن را در اختیار من قرار دادند و گفتند تو با این دارو میتوانی بسیاری از بیماریها را درمان کنی و همه چیز رایگان بود، صندلی، گرمایشی و مکانی امن برای من قرار دادند؛ حتی آمدند برای من حرمت و قوانین گذاشتند و همین حرمتها و قوانین کمک کرد تا من بتوانم و بدانم که این مکان، مکان امنی است و بتوانم به این مکان و به راهنمایم اعتماد کنم و بتوانم در کنار راهنمای خودم آموزش بگیرم.
به من قوانین الهی را یاد دادند و گفتند که قوانین الهی جاری است و تو میتوانی تغییر کنی، تو میتوانی از قعر تاریکیها به طرف روشناییها حرکت کنی، تو میتوانی از آن خواب غفلتی که رفتهای بیدار شوی و تو در درون خودت گوهر با ارزشی داری که اگر آن را پیدا کنی میتوانی به بهترین قلهها برسی؛ ولی بدان وقتی رسیدی باید از آن قله محافظت کنی. آنجا که به من یاد دادند که محافظ جانم، محافظ داناییهایم و محافظ آموزشها باشم و خیلی چیزها را به من یاد دادند. علم را در اختیار من قرار دادند. آقای مهندس فرمودند: «علمی که تجربه شده باشد، سندی بدون نقص است». علمی که از طرف استاد و دانشمند بزرگوار و بنیان کنگره۶۰ در اختیار من قرار گرفت الگوی من قرار داده شد، الگویی که بدون نقص بود و الگویی که آمد هر سه نیرو را به کار برد. الگویی که برای اینکه یک سیستم پایدار باشد؛ باید سه نیرو را به کار بگیرد، ۱-نیروی انسانی ۲-نیروی علمی ۳- نیروی مالی که آقای مهندس خودش و خانوادهاش در همه حال در خدمت کنگره هستند و از نظر علمی هم هر علمی که آموزش گرفته بودند بدون هیچ چشم داشتی در اختیار بشریت قرار دادند و خدا را شکر هنوز هم در حال گسترش آن هستند.
انشاالله که این علم جهانی شود و بعد هم از نظر مالی که اولین کسی که قسمت مالی را حمایت میکند و همیشه میگوید؛ باید پایههای مالی کنگره۶۰ قوی باشد آقایمهندس هستند. الگوی من چه کسی است؟ الآن میخواهم وارد عمل بشوم و در سیدی کمک من به کنگره آقای مهندس فرمودند: «کمکها در کنگره از سه ضلع پیروی می کند ۱- کمک من به کنگره ۲- کمک کنگره به من ۳- نوع کمک». خوب ما حالا میخواهیم نوع کمک خودمان را ببینیم؛ ولی ما هر کمکی که بکنیم فرقی نمیکند؛ چون کمکها در کنگره همه یکسان هستند و جایگاه بالاتری نداریم. فقط آن خدمتی پذیرفته میشود که از روی عشق و علاقه باشد. آن مسئولیتی که به ما داده میشود؛ وقتی با عشق و علاقه باشد و آن مسئولیت را به درستی انجام بدهیم میتوانیم از آن بهره ببریم.
واقعاً من از خودم سؤال میکردم؛ چرا اول میگوییم کمک من به کنگره و بعد میگویم کمک کنگره به من؟ دیدم که در واقع به من آموزش میدهد که اگر تو کمکی میخواهی بکنی صد برابر کنگره بیشتر به تو کمک میکند. مثلا آمدی مرزبان شدی، اعتماد به نفس و تمرکزت بیشتر شد، آمدی راهنما شدی آنجا با تمام گرههایی که پنهان و خاموش بود روبه رو شدی و توانستی آن گرهها را باز کنی. وقتی آمدی یک زباله از روی زمین برداری و یک صندلی جابجا کنی آنوقت که غرور و منیت خود را زیر پا گذاشتی شروع به رشد کردی و در هر قسمتی که کمک کردی چه کمکهایی بسیاری به تو شد؛ حتی آنجایی که بخشیدی و آمدی از مال خودت بخشیدی و سبد را حمایت کردی دیدی که؛ حتی آن بخشیدن هم چهقدر به تو پاداش رساند. گفت: با دست کوچکت ببخش و با دست بزرگ پس بگیر، یکی بخشیدی؛ ولی هزاران پس گرفتی و همین امر بخشش باعث شد تا بتوانی از مال خودت بگذری.
یکی از مهمترین چیزها بخشش است؛ چون گذشتن از پول کار سختی است. وقتی گذشتی میتوانی از خودت بگذری و از اشتباهات دیگران بگذری. واقعا اینها همه آموزش است هر خدمتی که ما انجام میدهیم مثل قطرههای باران است که بر سر ما میریزد و فقط از خداوند میخواهم که هر خدمتی که انجام میدهم سر لوحه آن عشق و محبت باشد و بتوانم در آن خدمت به خوبی بدرخشم و بتوانم زیر این باران رحمت رشد کنم. این باران بر سر همه میبارد همه کسانی که خواسته دارند و اینجا حضور دارند و امیدوارم یک درخت تنومند باشیم نه یک علف هرز و امیدوارم که بتوانیم در استحکام پایههای مالی کنگره۶۰ قدم برداریم و بتوانیم فرد مفیدی برای کنگره باشیم. از این که با سکوت زیبایتان به صحبتهای من گوش کردید از همگی شما سپاسگزارم.
مرزبان کشیک: همسفر اعظم و مسافر محمد
تایپ: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوازدهم)
عکاسخبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون پانزدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
306