کنگره ۶۰ من و خانواده ام را احیا کرد

به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان حسین هستم مسافر
من هم دوست داشتم از خودم، زندگی گذشته ام و احساساتم چند خطی را بیان کنم و کلمات را اسیر قلم کنم، تا شاید این دلنوشته اثرمند  باشد برای کسی که میخواند. گذشته من گذشته تلخ و تاریک وآشفته بود... ،گذشته ای که بااختیار خودم و از روی جهل و نادانی برای خود رقم زدم و نمی‌دانستم که قرار است به همراه خودم خانواده ، اقوام و جامعه را به سمت تاریکی ها سوق بدهم. در ضمن تصور غلط من این بود که هرگاه اراده کنم باز میتوانم همان حسین قبل باشم!
اگر بخوام اقرار کنم، عیسی (ع) مرده را زنده کرد، ابراهیم از آتش بیرون آمد و کنگره ۶۰ من و خانواده ام را احیا کرد .‌‌..
وقتی قبل از ورود به کنگره را برای خودم تداعی میکنم میبینم یک فرد ناامید و بی انگیزه ای بودم، فردی که منتظر فرا رسیدن مرگ بود.
فردی که به واسطه مصرف مواد هیچ موقع اشکهای همسر خودش را ندید و نگاه پر معنای فرزندی را که خواهان جرعه ای از محبت بود را ندید! منِ حسین فردی بودم که به واسطه مصرف مواد مخدر و به خاطر فرار و ترس از قضاوت ها همیشه گوشه گیر و تنها بودم و اگر بخواهم صریح و ساده بگویم من برای خانواده و جامعه ام (مرده متحرک) بودم. فکر می‌کردم ایمان دارم، فکر می‌کردم خدا و خودم را به خوبی می‌شناسم و در جایگاه بندگی قدم برمیدارم .... (زهی خیال باطل).
گاهی  هم روزنه ای از امید سراغم می‌آمد و راه های زیادی برای ترک برایم فراهم میشد، لیکن هیچ کدامشان حلال مشکل من نبودند تا اینکه به صورت تصادفی با مکان مقدس و امنی به نام "کنگره ۶۰" آشنا شدم و به کمک اقیانوسی از محبت های بنیان کنگره و روشی آسان به نام" DST  " راه  بر من نمایان شد و درمان آغاز و هروز با آموزش‌هایی که در اختیارم قرار گرفته، باعث گردیده ترس و هراس گذشته ام امروز تبدیل به امید و آرامشی بی وصف گردد.
صادقانه بگویم من این حال خوش امروزم را که روزی تصور هم نمیکردم، مدیون مرد بزرگی به نام "مهندس دژاکام "هستم.
در انتهایه از خداوند برای ایشان و خانواده گرامیشان آرزوی سلامتی دارم . ممنون که به صحبتهای من گوش کردین .
گردآوری و بارگزاری: مسافر حسام