اولین جلسه از دور اول از سری کارگاه های آموزشی خصوصی لژیون فیروزآباد فارس، ویژه مسافران، با استادی مسافر بهبود، نگهبانی مسافر معین و دبیری مسافر مهرداد با دستور جلسه « کمک من به کنگره و کمک کنگره به من » در روز شنبه مورخه 1043/10/22 راس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد :
سپاسگزار خداوند مهربانم که با آموزشهای ناب کنگره در بهترین جای ممکن قرار گرفتم انشاالله بتوانم خدمتگزار خوبی باشم.
تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان که این بستر را برای من فراهم کردند که بتوانم آموزش بگیرم و راه راست را پیدا کنم و در مسیر ارزشها قرار بگیرم.
در مورد دستور جلسه کمک کنگره به من و کمک من به کنگره؛ هر طور حساب می کنم فکر نکنم بتوانم ذرهای از کمک کنگره را جبران کنم. همین جایی که الان نشستهام، کنگره دارد به من کمک میکند. و کمک من این هست که بتوانم صادق باشم و یک الگو برای افراد تازه وارد که تازه به جمع ما وارد شدهاند باشم که من را ببینند و بتوانند در مسیر ارزشها و صراط مستقیم قرار بگیرند و از تاریکیها جدا بشوند و به طرف روشناییها هدایت شوند.
به نظر من بهترین کاری که آقای مهندس یا کنگره کرد اسم معتاد را از روی من برداشت و اسم مسافر را جایگزین کرد؛ چون قبلاً در «ان جی او» دیگر بودم و دست بلند میکردم و میگفتم فلانی هستم یک معتاد!! و این اسم معتاد را همیشه یدک میکشیدم ولی آقای مهندس با تفکری که داشت توانست اسم معتاد را با اسم مسافر عوض کند. واژه مسافر یعنی از یک نقطه نامعلومی به یک نقطه معلومی رسیدن یعنی از تاریکی گذشتن و به روشنایی رسیدن.
ممنونم از آقای مهندس که من مسافر را نجات داد. حالا من بخواهم قیاس کنم قبل از کنگره کی بودم و الان چه کسی هستم!!؟ یادمه قبل از کنگره یک آدم با خلق بد با اعصاب خراب بودم همیشه درگیری در منزل و محل کار داشتم ولی الان که نگاه میکنم خیلی بهتر شدم خیلی آرامش دارم خیلی راحت با خانواده کنار میآیم، اگر چیزی بگویند که من ناراحت بشوم چون اینجا آموزش گرفتم میتوانم گذشت بکنم چون گذشت کردن را در کنگره یاد گرفتم.
کنگره خیلی چیزها به من داده است. ارزش من را به من برگردانده است، من معنی ارزشهای انسانی را نمیدانستم آموزشهایی که من داخل کنگره گرفتم در هیچ مکتب و مدرسه ای یاد نگرفته ام. واقعاً کنگره انسانیت و آبروی من را به من برگرداند؛ من فکر میکردم یک آدم بیارزش هستم در وادی سوم فهمیدم که انسان ارزشمندی هستم و برای هیچ به دنیا نیامده ام. آقای مهندس تفکری داشته که به من نوعی بفهماند تو بی هیچ نیستی حتی اگر خودت را به هیچ فرض کنی!! آقای مهندس وادیها را به ما داده؛ انسانیت را به ما داده است. ما اگر کمی تفکر کنیم میبینیم که کجا بودیم و الان به کجا رسیدهایم.
استاد امین در سی دی الگو میفرماید ما اگر بخواهیم خدمتگزار خوبی برای کنگره باشیم باید سه ضلع مثلت که منابع انسانی و علم و مسائل مالی هست را با هم جلو ببریم تا به تعادل برسیم، به تعادل رسیدن یعنی این که من انسانی باشم توی سختیها و یا آسایش؛ قدر خودم را بدانم، در زمان سختیها گمراه نشوم افسرده نشوم و در زمانی که به همه چیز رسیدم خودم را گم نکنم و با همین سه ضلع ما میتوانیم به تعادل جسمی و روحی برسیم. خود استاد امین تعریف میکند که حدود چهار یا پنج سال پیش نمیدانستم که سه ضلع باید مساوی با هم حرکت کند از نظر علم کمک میکردم به کنگره ولی کمک مالی را نمیتوانستم انجام بدهم اگر یک ضلع نباشد میشود یک خط مستقیم.
خود آقای مهندس داخل سیدیها اشاره میکند که من به کنگره بدهکارم وای به حال من نوعی که یکی دو سال است با کنگره آشنا شدم چه جوری میتوانم کمکهایی که کنگره به من کرده را جبران کنم؟ من با خوب خدمت کردن و به موقع آمدن و سی دیها را نوشتن میتوانم واقعاً یک الگویی باشم برای تک تک مسافران و امیدوارم بتوانم یک خدمتگزار صادقی باشم.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
خلاصه و تایپ: مسافر فرشاد ( لژیون اول )
ویرایش: مسافر علی ( راهنما )
ارسال : مسافر آرمین ( خدمتگزار سایت )
- تعداد بازدید از این مطلب :
150