شاید استفاده از کلمه کمک آنچنان مناسب نباشد؛ زیرا کاری که کنگره برای اعضا انجام میدهد، چیزی فراتر از کمک است؛ پس بهتر است بگوییم احیای یک انسان. برای هر یک از مسافران و همسفران، چه در سفر اول و چه در سفر دوم، قبل از آشنایی با کنگره ۶۰، فکر قطع مصرف یا درمان کامل، آرزویی محال بود. برای مصرفکنندگان مواد روانگردان همچون شیشه، حشیش، اکستازی و... شاید کابوسی شیرین؛ زیرا انواع و اقسام روشهای مرسوم ترک اعتیاد را امتحان کرده بودند و در هر بار قطع مصرف، گویی دردی به دردشان اضافه میشد و نمکی بر زخم عمیق خود و خانوادهشان بود.
آنها هر راهی را در هر کجا امتحان کرده بودند، از خوردن قرصهای مختلف و کمپهای بازپروری گرفته تا روشهای درمانی غیرعلمی؛ اما هیچکدام کارساز نبود و در عوض تخریب بیشتری بر جسم زخمخوردهشان وارد میشد. چه سختیها و خماریهایی را تحمل میکردند و چه ارادههای وحشتناکی را از خود نشان میدادند و هزینههای هنگفتی برای درمان اعتیاد پرداخت میکردند؛ اما هیچ پاسخ مثبتی نمیگرفتند و روز به روز بار سنگینتری از افسردگی و ناامیدی را بر دوش خود و خانوادهشان تحمل میکردند. غم و اندوهی که بر چهرههای پیر و چشمان خستهشان نمایان بود، نشان از آرزوی درمان اعتیاد داشت. با هر بار تلاش مجدد، به در بستهای میخوردند، هرچند از نابودی خود و خانوادهشان میترسیدند، اما از شدت خستگی توان حرکت نداشتند. در درگاه خداوند التماس میکردند و گریههای شبانه مادرها، گونههای تر همسران و فرزندانشان حکایت از روزگاری داشت که بر آنان گذشته بود؛ اما همه اینها تغییر کرد. زمانی که با کنگره آشنا شدند و ایراد کار را در شیوه درمان خود دیدند. درمان در این سیستم شروع شد و از خوشحالی و رضایت خانوادهها تا همراهی و تشویق کسانی که به آنان یاری میرساندند، ادامه یافت. آنها احیا و زنده شدن خود را در تمامی وجودشان حس کردند، از جسم و روان گرفته تا بازگشت به آغوش گرم خانواده. این آبروی از دست رفته تبدیل به انسانی جدید، سازنده، خلاق، ورزشکار و سالم هم از نظر جسمی و هم از نظر روانی شد و در نهایت مورد پذیرش جامعه قرار گرفت.
اینها تنها گوشهای از کمکهای کنگره ۶۰ است که با پیوند عشق و محبت الهی میان مسافران و همسفران و با کمک علم کنگره و روش درمانی DST و راهنمایانی که بدون هیچ مزدی و با دلسوزی، دست یاری به دردمندان دراز میکنند، انجام میشود. این خدمات با هیچ چیز قابل اندازهگیری یا قیمتگذاری نیست و اما خدمت من به کنگره، چه مادی و چه معنوی، خدمت باید خالصانه و بدون هیچگونه نارضایتی باشد. اگر من خوب به این مسئله فکر کنم، میبینم که کارهایی که کنگره برای من و مسافرم و خانوادهام انجام داده است با هیچ کمکی قابل جبران نیست. برای اینکه بتوانم در کنگره خدمتگزار باشم، باید از مرز شک بگذرم و همیشه به یاد داشته باشم که کنگره چه کمکهایی به من کرده است و من چه چیزهایی از آن دریافت کردهام. کنگره راهنمای عاشق به من داد، آرامش را به زندگی من بازگرداند، به من یاد داد چگونه باید زندگی کنم، فرصت خدمتگزاری را به من داد، استاد بزرگی مانند آقای مهندس را به من و مسافرم هدیه کرد و هزاران کمک دیگر که در اشکال آشکار و پنهان در زندگی ما نمایان شد. پس باید همیشه قدردان باشم، قدردان تکتک عزیزانی که به من خدمت میکنند؛ زیرا اکثر مشکلات و رنجهای انسان به دلیل ناسپاس بودن، فراموشی و عدم شکرگزاری است.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون هشتم)
تهیهمقاله: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون نهم)
ویرایش: همسفر مهدیس رهجوی راهنما همسفر مبینا (لژیون ششم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم) دبیرسایت
نگهبانسایت: همسفر راحله رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
52