English Version
This Site Is Available In English

نقش خود را در هستی بدانیم

نقش خود را در هستی بدانیم

‎دوازدهمین جلسه از دوره پنجم کارگا‌ه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی صبا به استادی دیده‌بان محترم جهان‌بینی مسافر امین، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

سلام دوستان امین هستم یک مسافر. خیلی خوشحالم و شاکر‌ خداوند اولین بار است که به نمایندگی صبا می‌آیم. انشاالله که این نمایندگی همچنان به پیشرفت خودش ادامه بدهد و آموزش‌های خوب در آن انتقال پیدا کند. همسفران هم به آرامش و تعادل برسند و کانون خانواده‌ها پرنور و گرم‌تر بشود. کمک کنگره به من و کمک من به کنگره و بعد هم دستور‌جلسه‌ای که راجع بهش صحبت می‌کنیم تولد کامران است، به خودش و همسفرش و همینطور بچه‌های نمایندگی تبریک می‌گویم.

درمورد دستورجلسه مقداری صحبت می‌کنم چون موضوعات کنگره با دلایل خاصی انتخاب می‌شوند که برای ما اثر مفیدی داشته باشند و عموما تجربیات انسان‌ها در آن درج شده‌است. من اگر بخواهم راجع به این دستور جلسه صحبت کنم باید برگردم به سال‌های اولی که به کنگره آمدم و گاهی به صورت گذرا برای دیدن آقای مهندس می‌آمدم. با بزرگ شدن کنگره ما هم رشد کردیم. اصل موضوع بقا و ماندگاری بود برای خود من، چون تحولاتی که‌در این بیست و چند سال برای کنگره رقم خورده مثل زمان غار نشینی انسان‌ها بوده و یواش یواش جلو آمده و تغییرات زیادی درش اتفاق افتاده است.

اگر بخواهم بدون تعارف صحبت بکنم که اگر کنگره نبود من چه وضعیتی داشتم یا اگر متد DST وجود نداشت شاید در این زندگی الان در این دنیا نبودم یا در بیمارستان‌ها و تیمارستان‌ها و جاهای ناخوشایندی بودم. هرچیزی که می‌خواهد رشد کند نیاز به بستر دارد و اگر شما مرغوب‌ترین و بهترین بذر دنیا هم باشید یعنی انسان بسیار خوبی هم باشید اما بدون بستر و شرایط رشد شما به جایی نمی‌رسید. کاری که کنگره انجام می‌دهد این است که نه تنها بذر حاصل‌خیز را به بار می‌نشاند، می‌آید و بذر‌هایی که هیچ کشاورزی حاضر به استفاده از آن‌ها نیست را در بستر خودش جای می‌دهد و معجزه‌ای روی آن انجام می‌دهد که آن بذر تبدیل به یک محصول شگفت انگیز می‌شود. و این قدرت علم کنگره و کشف آقای مهندس است.

خود من با کلی مشکلات و گره‌های درونی وارد کنگره شدم. دو سالی طول کشید تا با بچه‌های کنگره ارتباط برقرار کنم، قبلش برقراری ارتباط برایم کار خیلی سختی بود. از بچه‌های کنگره خوشم نمی‌آمد؛ چون وقت آقای مهندس را می‌گرفتند، تا قبل آن اعتیاد وقت آقای مهندس را می‌گرفت و‌ بعدش هم معتادان. بنابر‌این چیزی گیر ما نمی‌آمد. با خودمان می‌گفتیم که الان پدرمان خوب شده و وقت تفریح و گردش است؛ اما صبح ساعت پنج و شش می‌رقت و شب ساعت نه و ده برمی‌گشت در حد این‌که فقط یک شامی بخورند و استراحت کنند. به ناچار برای دیدن آقای مهندس به کنگره می‌رفتیم. بعد دیدم که زورم هم به بچه‌های مصرف کننده نمی‌رسد که با این‌ها بجنگم، ناچارا قاطی‌شان رفتم و معتاد شدم. اینجوری شد که وارد کنگره شدم. سال هشتاد و یک و دو بود که وارد لژیون‌ها شدیم و کم‌کم ارتباط دوستی با بچه‌ها برقرار شد و ادامه پیدا کرد تا این‌که زندگی من تغییر کرد و آن‌جا یک چیزی داشتم که به آدم‌ها انتقال بدهم. جهان‌بینی یاد گرفته بودم، یک چیز‌هایی یاد گرفته بودم که آمدم و آن‌ها را شروع به تقسیم با دیگران کردم. همان آموزش‌دادن چیز‌هایی که بلد بودم باعث شد که گره‌های من شروع به حل شدن کنند.

اما مسئله اینجاست که اگر کنگره نبود این اتفاق نمی‌افتاد. خریدار آن‌ حرف‌ها کسانی بودند که در کنگره حضور داشتند و در تاریکی بودند. بنابراین یواش یواش با انتقال چیز‌هایی که آموخته بودم زندگیم هم شروع به تغییر کرد. همینطور آموزش دادم و آموزش گرفتم. می‌دیدم موانعی که در زندگی ما وجود دارد شروع به حل شدن می‌کنند و گره‌ها شروع به باز شدن می‌کنند. این قانون مهمی ‌است که نیاز شما در دل دیگران و نیاز دیگران در دل شماست. باید برای هستی و برای دیگران کاری انجام بدهی. مثلا انسان مصرف کننده به کنگره می‌آید و نیاز به کمک دارد اما این تا یک‌جایی است. حالا باید شروع به کمک کردن کند. اگر انسان بداند نقش او در هستی چیست و کاری که از دستش بر می‌آید را شروع به انجام دادن کند، گره‌های درونش شروع به باز شدن می‌کند. اما این‌جا ممکن است انسان متوجه این موضوع نشود. اغلب انسان‌ها با گره‌ها و مشکلات می‌آیند و خب مشکلات‌شان حل می‌شود، بعد رویاها و خواسته‌ها انسان را با خودشان می‌برند. در کلام‌الله می‌گوید عمل. دنبال رویاها بودن خیلی خوب است اما این یک‌ روی سکه‌ است.

یک نگاه انسان باید به خواسته‌های خودش باشد اما نگاه دیگرش باید این باشد که چه کاری می‌تواند برای هست و دیگران انجام بدهد. هستی برای من چه کار انجام داده؟ خانواده، کنگره، مدرسه، دانشگاه، و من چه کاری می‌توانم انجام دهم؟ اگر هر‌دو نگاه را داشته باشد می‌تواند موفق شود و به آن تعادل لازم برسد. اگر فقط دنبال خدمت به دیگران هم باشد باز هم به نتیجه نمی‌رسد، اگر فقط این باشد که به خواسته‌های خودش هم برسد به نتیجه نمی‌رسد. سکه‌اش باید دورو داشته باشد. این قانون زندگی است. در کنگره باید خودش با خودش صادق باشد. اگر کنگره نبود من کجا و در چه شرایطی بودم؟ در کنگره برای من چه اتفاقاتی افتاد؟ چه تغییراتی در من به وجود آمد؟ صادق باشد، هرچقدر صادق‌تر و رو راست‌تر، بهتر و به نتیجه بهتری می‌تواند برسد. وقتی صادقانه با خودش بیان کرد سوال اول این‌که من چه کاری از دستم بر می‌آید انجام دهم؟ سوال‌دوم این‌که اندازه‌ای که از دستم بر می‌آمده آیا انجام داده‌ام یا خیر؟ اگر از دستت بر می‌آمده و انجام نداده‌ای خودت ضرر کردی. چون فرصت‌ها می‌آیند و می‌روند، تو پول داشتی که کمک کنی اما نکردی. تو توان داشتی که به یک‌ نفر آموزش بدهی اما ندادی. تو‌ قدرت داشتی که بیایی و مرزبان بایستی و خدمت کنی و‌ نکردی، چه کسی ضرر کرده؟ شما.

انسان باید این قانون را بفهمد که اگر تو انجام ندهی کس دیگری انجام خواهد داد. کار زمین نمی‌ماند. اگر این را متوجه شدی می‌فهمی که خیلی مهم نیستید چار غرور و خود‌بینی نمی‌شوی. در کنگره هم همین است، اگر انسان به سوال جواب درستی بدهد و به آن جواب درست عکل هم‌ بکند به آرامش خواهد رسید. اما اگر رویش را برگرداند و گفت که ولش کن حالا یکاری هم برایم کرده‌اند به نتیجه نمی‌رسد. چند روز پیش به کنسرت رفتم و یکی از بچه‌های قدیم هم آمده بود. رفتم و باهاش سلام و علیک کردم، انگار مثلا من مال این را بالا کشیدم و الان نمی‌تواند از دستم در بیاورد. انقدر بد‌اخلاق. کنگره آمدی و خوب شدی و درمان شدی و حالا بعد از چند سال هم به کنسرت آمدی با انقدر حال خراب. من معلم شما بودم، به‌جای این‌که تشکر کنی، من هرچقدر فکر‌ کردم یادم نیامد که سر این کلاه گذاشته باشم، اما اخلاق او بد بود، خب چه کسی ضرر می‌کند؟ چرا حالش بد است؟ چون فراموش کرده که اگر الان بیست سال است که بدون مواد مخدر زندگی می‌کند، اگر کنگره نبود ممکن بود پنج سال دیگر در این دنیا نباشد، این اخلاق را نداشت. اما درسش را درست یاد نگرفته بود. کمک کنگره به خودش را نتوانسته بود ببیند و‌دریت عمل کند؛ بنابراین حس و حالش خوب نبود. من بیستر از این راجع‌به این موضوع صحبت نمی‌کنم، کوتاه می‌گویم که هرچه کنی به خود کنی، گر همه نیک و‌ بد کنی.

تولد کامران هم بهش تبریک می‌گویم. کامران از بچه‌های قدیمی کنگره است. من خیلی سال که می‌شناسمش. یک مقداری از خصلت‌هایش بگویم: بسیار آدم منظبط و با دقت. مو را از ماست بیرون می‌کشد و‌ در کارش ظرافت دارد. یک‌بار بخاطر همین ایده‌آل گرایی‌اش در اردو نزدیک بود جان به جان‌آفرین تسلیم کند. انقدر در اردو‌ کار می‌کرد و یک‌لحظه نمی‌ایستاد و می‌خواست همه کار‌ها دقیق دقیق انجام شود. می‌گفتم کامران یکمی استراحت کن، می‌گفت خوبم. ده بار به شهر می‌رفت و باز به اردو بر‌می‌گشت، یهو کامران از حال رفت و‌ روح از بدنش جدا شد برای چند ثانیه مرد و‌ رفت آنور چرخی زد و دید خبری نیست باز برگشت. گفتم حالا خوب شد؟ بهت می‌گم به اندازه کار کن. اما این موضوع به‌خاطر این بود که می‌خواست کارش را درست و‌ دقیق انجام دهد. ورزشکار و فوتبالیست خوبیه، راهنمای خیلی خوبیه و در بخش‌های مختلف که خدمت کرده، سعی کرده کار را به نحو مطلوب انجام بدهد. احمد آقا راهنمای قبلیش هم برایش خیلی زحمت کشید. بعد از آن هم بیماری داشتند که مهندس صلاح دانستند که پیش من بیایند. پیش من سفری انجام داد. الحمدولله اون سفرش هم مثل سفر قبلیش اثر مثبتی داشت. همسفر خیلی خوبی دارد. خانم الناز که خیلی همراهش بوده و کمکش کرده است. انشاالله که همیشه صحیح و‌سلامت باشد. خانواده خوبی هستند. فرزندشان هم که گویا به موسیقی علاقه‌منده و بچه با استعدادی است.

تولد‌ها برای ما یک سنبل و یک نشان هستند. برای این هستند که به ما امید می‌دهند که ثمره تلاش‌های ادامه دار به نتایج خیلی خوبی می‌رسد. من بیشتر از این صحبت نمی‌کنم. از این‌که به صحبت‌هایم گوش دادید از همه‌تان صمیمانه سپاسگزارم.

در ادامه جشن تولد ۱۴‌سال رهایی مسافر کامران و همسفر الناز برگزار گردید

سخنان مسافر کامران:

سلام دوستان کامران هستم مسافر. «خواست، تقدیر و تفکر ما همیشه آن چیزی نیست که می‌بینیم و می‌خواهیم بلکه درست آن چیزی است که نمی‌بینیم و نمی‌خواهیم زیرا حال برای ما واقعی است اما حقیقت جای دیگر است.»

خیلی ممنون از لطف شما خیلی به من محبت داشتید. از استاد امین خیلی تشکر می‌کنم با اینکه خیلی کار داشتند، زحمت کشیدند از شیراز تشریف آوردند خیلی از ایشان سپاسگزارم. من امروز اگر اینجا نشسته‌ام یک روزی پست‌ترین کارهایی که یک مصرف‌کننده مواد‌مخدر انجام
می‌دهد را انجام داده‌ام و مثل خودم آدم حال خراب در کنگره ندیده‌ام هنوز مثل خودم آدمی که آنقدر نا‌امید و بی‌کس باشد را ندیده‌ام با مصرف مقدار زیادی شیشه و کراک و قرص کلونازپام و کوکائین، تازه آخر شب که سیگار می‌کشیدم متوجه نشئگی می‌شدم من هم در دستشویی‌های پارک موادم درون فضولات افتاده و مجبور بودم آن را بردارم و استفاده کنم من هم به کمپ بردند و به فجیع‌ترین شکل ممکن کتکم زدند و تحقیر شدم اذیت شدم من هم همه این‌ها را گذرانده‌ام.

اگر امروز اینجا نشسته‌ام این نیست که از چیزی برای شما تعریف کنم که آن را تجربه نکرده باشم امروز ۱۱ ژانویه روز تشکر کردن است و این به من گوشزد می‌کند که واقعا آفت هر انسانی ناسپاسی است و هیچ چیزی بیشتر از نا‌سپاسی به انسان ضربه نمی‌زند من کسی بودم که هیچ‌ کسی به من اعتماد نداشت و خانه کسی که می‌رفتم هر چه میخواستم بر‌می‌داشتم واصلا هیچ چیزی برایم مهم نبود اما الان به لطف کمک‌های کنگره توانایی اداره یک شهر را هم دارم.

یک روز یک مادری برای دخترش می‌خواست کیک بپزد ابتدا دو تا تخم‌مرغ می‌شکند و جلو دخترش می‌گذارد دختر نمی‌خورد سپس مقداری آرد می‌گذارد باز هم دختر نمی‌خورد و همین‌طور مقداری روغن اما به او می‌گوید اگر صبر کنی با این مواد یک کیک خوشمزه می‌پزم‌. در سیستم الهی و هستی هم در برابر سختی‌هایی که بر سر راه ما قرار می‌گیرد اکر کمی صبر کنیم نتیجه آن یک کیک خوشمزه‌ وشیرین می‌شود که امروز برای من  این کیک شیرین کنگره۶۰ است. من همیشه این خواسته را از خداوند داشتم که با همسفرم همیشه خدمتگزار کنگره بمانیم چرا که هر چیزی که در زندگی دارم اگر آرامش دارم و در کنار همسر و فرزندم زندگی خوبی دارم همه را از حضور در کنگره دارم که این شرایط با قبل از ورود به کنگره قابل مقایسه نیست.

از این بابت از آقای مهندس تشکر می‌کنم وصمیمانه ایشان را دوست دارم و موقعی که دخترم به دنیا آمد پیش ایشان رفتم و گفتم: اگر امروز این بچه در آغوش من است به‌خاطر اجازه‌ای است که شما دادید تا من درمان بشوم و این بچه اجازه پیدا بکند که به این دنیا بیاید
از آقای امین تشکر می‌کنم و خیلی ایشان را دوست دارم چند سال پیش یک پولی را از دست داده بودم و با هر کسی که صحبت می کردم یک چیزی می‌گفت اما بهترین صحبت منطقی را استاد امین فرمودند: "قرار بوده همان مقدار پول برای تو باشد، بقیه‌اش مال تو نبوده " و فهمیدم که قرار بوده همان مقدار برای من باشد.

از خانومم که در این سال‌ها همسفر خوبی برای من بوده و همچنین از راهنمای همسفرم خانوم مژگان تشکر می‌کنم و یک تشکر ویژه هم از همسفر محترم بنیان کنگره دارم که اجازه سفر کردن را به ما در سال ۸۶ دادند‌، چراکه من و خانومم در آن زمان فقط دوست بودیم و ایشان ۱۶ سال بیشتر نداشتند و اگر این اجازه نبود، ما اینجا نبودیم چون ما با هم ارتباطی نداشتیم و قرار نبود اجازه بدهند اما خانم مژگان زحمت کشیدند واجازه را از خانم آنی بزرگ گرفتند و ما در گنگره ماندیم. هر جا را در زندگی نگاه می‌کنم آخرش به آقای مهندس و خانواده محترم ایشان ختم می‌شود و امیدوارم اجازه خدمت کردن از من هیچ وقت گرفته نشود چون من کنگره را خیلی دوست دارم در آخر این را بگویم که ما بایستی تخریب‌هایی که در زمان مصرف به خانواده و اطرافیان زده‌ایم را جبران کنیم.

 

سخنان راهنما همسفر مژگان:

سلام دوستان مژگان هستم، راهنمای همسفر، خیلی خوشحال هستم برای بار دوم در کنار استاد امین خدمت می‌کنم من هم این رهایی را خدمت آقای کامران خیلی تبریک می‌گویم چرا که تولد آقای کامران معجزه کنگره است. آقای کامران و همسفرشان هر دو در سن کم وارد شعبه انقلاب شدند که بعلت تعداد زیاد افرادی که برای رهایی می‌آمدند لژیون‌ها پر بود و تعداد کمک راهنما هم کم بود، روزی که دو عزیز وارد کنگره شدند را بخاطر تخریب شدید و وضعیت آقای کامران همه افراد آن شعبه به یاد دارند اگر من بارها گفته‌ام که آقای کامران معجزه کنگره است به این خاطر است که از قعر تاریکی‌ها به جایگاهی رسیده‌اند که الان همه از ایشان به نیکی یاد می‌کنند همه الان روی خوب سکه را می‌بینند در صورتی‌که هر دو عزیز سختی‌های زیادی را پشت سر گذاشتند زمانی که آقای کامران وارد شعبه شدند اصلا پذیرش نداشتند و آقای احمد ربیعی به ایشان خیلی کمک کردند که جا دارد از ایشان تشکر کنم.   اگر آقای ربیعی نبودند شاید آقای کامران الان به رهایی نرسیده بودند اما سرانجام با قبول مسئولیت سفر توانستند با کمک همسفرشان خانم الناز، سختی‌ها را سپری کرده و به رهایی برسند. خانم الناز کوچکترین رهجوی من در لژیون بود که نمونه خوبی بود از مقاومت در برابر مشکلات و سختی‌ها و کمک به مسافرش و همیشه او را برای بقیه افراد لژیون مثال می‌زدم و می‌گفتم با اینکه این دختر هیچ تعهدی ندارد ببینید چقدر خوب همراهی میکند! 


انصافا خانم الناز شرایط خیلی سختی داشت و در این مسیر فراز و نشیب‌های زیادی را از سر گذراند اما در نهایت خدا را شکر می‌کنم که با آموزش‌های کنگره توانستیم با پذیرش‌ها و بخشیدن‌ها و  رهاکردن‌هایمان بستر مناسبی را برای مسافران عزیز فراهم کنیم.   در آخر این تولد را به الناز عزیز و آقای کامران و دختر عزیزشان و تمامی اعضای کنگره‌۶۰ تبریک می‌گویم و امیدوارم این خانواده همواره در مسیر خدمت در کنگره پایدار و مستدام باشند.

سخنان همسفر الناز:

سلام دوستان الناز هستم یک همسفر، خیلی خوشحال هستم که در جمع شما حضور دارم. در این چند دقیقه که خانم مژگان صحبت می‌کردند تمام خاطرات آن روزها برای من زنده شد. من در سال ۸۵ به‌صورت آزمایشی کنکور داده بودم و به کلاس طراحی و کامپیوتر و کلاس زبان می‌رفتم، شاگرد خصوصی هم داشتم و همه چیز داشت خوب پیش می‌رفت تا روزی که با همسرم آشنا شدم و با اولین قراری که گذاشتم مسیر زندگی من تغییر کرد و در همان سن کم زندگی برای من متوقف شد. در همان اولین قرارمان فهمیدم شیشه چیست و معتاد کیست! من همه دستشوی‌های منطقه پیروزی را بلد هستم چون همیشه قرارهای ما نزدیک دستشویی‌ بود!  زمان گذشت تا اینکه در سال ۸۶ در برنامه ماه عسل آقای عباس امیر معافی کنگره۶۰ را معرفی کردند ما وارد کنگره شدیم اما به‌علت تخریب شدید، همسرم نمی‌توانست سفر کند لذا به سراغ روش‌های سم‌زدایی رفتیم و بعد از آن به متادون درمانی رسیدیم اما به خاطر بی‌پولی مجبور شدیم به کنگره برگردیم. در آن موقع بی‌پولی را لعنت خداوند می‌دانستم چون مجبور شده بودیم که کنگره را انتخاب کنیم اما بعدها در آموزش‌های جهان‌بینی فهمیدم که عین رحمت بوده و این درس بزرگی برای من بود و از آن به بعد فهمیدم هر اتفاقی که در زندگی من رخ می‌دهد حکمتی دارد. پس از شروع درمان آزمایشی با OT همسرم با ۲۱روز سقوط آزاد سفر خوبی را شروع کرد.

از سال ۹۱ که خداوند توفیق این را داد که راهنما بشوم زندگی برایم دوباره شروع شد و شروع خوب شدن حالم از  همان زمان بود والان خدا را شاکرم که یک مصرف‌ کننده‌ای داشتم تا به کنگره بیام. این جمله به ظاهر کلیشه‌ای است ولی کسی که درد آن را تحمل کرده باشد متوجه می‌شود که در کنگره بودن چه لذتی دارد!
در آخر از استاد امین و همچنین راهنمای خوبم خانم مژگان تشکر می‌کنم و این تولد را به همسر و دختر عزیزم تبریک می‌گویم.

تایپ: مسافر حیدررضا خدمتگزار سایت
عکس: مسافر مهدی خدمتگزار سایت
ارسال: مسافر حسین مرزبان خبری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .