همسفر فریده مرزبان خبری
به گذشتههایم فکر میکنم زمانیکه چقدر آشفته بودم و حال خرابی داشتم که حتی قادر نبودم برای نیم ساعت یکجا بنشینم و آموزش بگیرم. وقتی از روی پلههای کنگره پایین میآمدم، پیش خودم فکر میکردم آیا مسافرم درمان میشود، آیا راه چاره اینجاست؟ و خیلی سوالات دیگر در ذهنم بود. خدا را شکر میکنم مسافرم به درمان رسید و خودم هم به آرامش رسیدم؛ نباید فراموشکار باشم این حال خوب، آرامش، آسایش و حسهای خوبی که دارم را مدیون کنگره هستم. کنگره به من زندگی دوباره داد و احساس میکنم که دوباره احیاء شدم. آیا میشود روی اینها قیمت گذاشت؟ البته که نه.
حالا من برای کنگره چه کردهام؟ من با خدمتهای مالی و فیزیکی میتوانم یکذره از این دین را ادا کنم و قدردان کنگره باشم. از آقای مهندس تشکر میکنم و امیدوارم در سلامت کامل باشند که چنین بستری را برای من همسفر فراهم کرد تا بیایم آموزش بگیرم و به حال خوب برسم.
همسفر فائزه از لژیون سوم
دستورجلسه این هفته شامل دو بخش است: یکی کمک کنگره به من و دیگری کمک من به کنگره؛ البته اکثر ما راههای زیادی برای رهایی مسافر رفتیم مانند: کمپ، کلینیک و ... که هزینههای زیادی هم پرداخت میکردیم و بهنتیجه خوب هم نمیرسیدیم؛ اما در کنگره نهتنها هزینه هم پرداخت نمیکنیم؛ بلکه هم مسافر، هم همسفر آموزش میبینند. امیدوارم کسانی که در اینجا به رهایی میرسند با خدمت کردن، رعایت قوانین و حرمتها بتوانند کمک خود را به کنگره به انجام برسانند.
همسفر الهه از لژیون دوم
کمک من به کنگره این است که به حرمتها و قوانین کنگره احترام بگذارم، فرمانبردار باشم و بهموقع در جلسات و لژیون حاضر باشم، به سخنان استاد و راهنما گوش دهم، سر وقت سیدی بنویسم و انضباط داشته باشم، از نظر مادی کنگره را حمایت کنم و سعی کنم یک خدمتگزار واقعی باشم. کمک کنگره به من، فکر میکنم بزرگترین کمک را کنگره به من میکند؛ زیرا اگر این مکان نبود مسافرها هم نمیتوانستند به درمان و حال خوب برسند؛ پس کنگره اولین قدم را برای ما برداشت و بدون هیچ چشمداشتی تمام آموزشهای ناب خود را در اختیار ما قرار داده است و ما توانستیم با این آموزشها از تاریکی به سمت روشنایی حرکت کنیم. از مهندس دژاکام ممنون هستم که این مکان امن را برای ما و مسافران فراهم کرد تا به درمان و رهایی برسیم.
همسفر نسرین از لژیون دوم
هنگامیکه اذن ورود من به این مکان مقدس صادر شد، من در اینجا با افراد آشنا شدم که بدون هیچ چشمداشتی به من کمک کردند و من را از باتلاق که مدتها در آن بودم بیرون آوردند. دستهایی که کمک میکنند از لبهایی که دعا میکنند مقدستر هستند این جمله مصداق همین انسانهای والایی است که در کنگره خدمت میکنند. حال خوب الآن خود را مدیون کنگره و خدمتگزاران آن میدانم و دوست دارم برای جبران، یکی از خدمتگزاران کنگره شوم تا هم به خود و هم به دیگران کمک کنم. قبل از اینکه به کنگره بیایم زندگی برایم بیمعنی شده بود و در چاه ناامیدی بهسر میبردم؛ اما حالا میتوانم با خدمت کردن در کنگره گرههای درونی خود را باز کنم و به حال خوب برسم. از مهندس دژاکام که این بستر را برای من و امثال من فراهم کردند سپاسگزارم و خداوند را شکر میکنم که با کنگره آشنا شدم و آرزوی توفیق و سلامتی را برای همه گمشدگان که راه خود را گم کردند از خداوند متعال خواستار هستم.
همسفر ثریا از لژیون سوم
بهنظر من این دستورجلسه یکی از مهمترین دستورجلسات است؛ چون به من یاد میدهد که گذشته خود را فراموش نکنم و بهیاد بیاورم که چه کسی بودهام؟ از کجا آمدهام؟ چه خدماتی دریافت کردهام؟ کنگره به من فرصت خدمتگزاری داد، سلامتی، آرامش، نشاط و همینطور استاد بزرگی مانند آقای مهندس را به ما هدیه کرد که درس درست زندگی کردن را به من بیاموزد. امیرالمؤمنین میفرمایند: «هرکس کلمهای به من بیاموزد من را بنده خود کرده است.» اکنون من چگونه میتوانم به کنگره کمک کنم؟ برروی شکرگزاری تفکر کنیم، آن را به زبان بیاوریم، با عمل و خدمت کردن از کمکهای کنگره به بهترین شیوه قدردانی کنیم. پس من هم تا زمانیکه خداوند من را لایق بداند از عصاره جان و مال خود برای خدمت به کنگره و اعضای آن میبخشم.
همسفر ناهید از لژیون سوم
این دستورجلسه یک سؤال مهم از من میپرسد؛ آیا منکه سالها دنبال حال خوش بودم اما انگار از من فرار میکرد، آمدم و در کنگره به حال خوش رسیدم الآن چهقدر انسان قدردانی هستم؟ انسان متأسفانه فراموشکار است و ممکن است خیلی زود فراموش کند با چه حالی به کنگره آمده و به چه وضعیتی رسیده است. این دستورجلسه یک تلنگر است برای یادآوری تمام رنجهایمان و اینکه اگر بازپرداختی نداشته باشم مانند استخری که فقط ورودی دارد تبدیل به لجنزار خواهم شد. آقای مهندس میفرماید: هیچ کس به کنگره بدهی ندارد؛ اما خود من که میدانم بدهیم آنقدر زیاد است که هرگز قابلپرداخت نیست، اگرهم کاری در اینجا انجام میدهم فقط بهخاطر حال خودم است. استاد امین میفرماید: اگر شخصی در سفر دوم به آزادسازی دیگران و خدمت نپردازد حالش خوب نمیشود.
همسفر فریبا از لژیون دوم
خدا را شکر میکنم که در مکانی هستم که آرامش زندگیم را رقم میزند. آقای مهندس با استناد به کتاب خدا، قوانین الهی را در کنگره پیاده میکند و ما را متوجه این میسازد به هرآنچه که در زندگی از دست دادهایم را باز خواهیم گرفت؛ بهشرطی که قدر کنگره و خدمتگزاران آن را بدانیم. کنگره علم زندگی کردن را به ما میآموزد و به ما کمک میکند که بیدار شویم. بر من نیز لازم و ضروری است قدردان کنگره باشم با خدمت کردن به انسانها و پایبند بودن به قوانین و مقررات آن، تلاشم را ادامه دهم که این مکان مقدس، همچنانکه ساختارش را حفظ میکند، بتواند رشد و توسعه پیدا کند.
همسفر معصومه از لژیون پنجم
خدا را هزار بار شکر میکنم که با کنگره۶٠ آشنا شدم. کنگره اولین چیزی که به من یاد داد، من را با خود واقعیام روبهرو کرد. وقتی از واژههایی، مثل منیت صحبت میشد من فکر میکردم ذرهای منیت در وجود من نیست همیشه خودم را متدین فرض میکردم؛ اما زمانیکه به مشکلی میرسیدم به زمین و زمان بد میگفتم؛ اما با آموزشهایی که از کنگره گرفتم فهمیدم تا زمانیکه کار خود را عملی و در زندگی پیاده نکنیم به هیچجایی نمیرسیم؛ ولی اینکه من چه کمکی به کنگره کردم فکر میکنم که هنوز هیچکاری برای کنگره نکردهام. امیدوارم که بتوانم هرچه زودتر خدمتگزار خوبی برای کنگره باشم.
همسفر آزاده از لژیون اول
من این حال خوبم را از کنگره۶۰ دارم.
کنگره بزرگترین کمک را به ما و مسافرانمان میکند؛ اما مدیون آقای مهندس هستیم که این بستر مقدس را برای ما فراهم کردند و از طریق راهنمایان عزیز و زحمتکش که در اختیار ما گذاشتند و با آموزش دادن، سیدی نوشتن و راهنمایی کردن به ما آموختند که چگونه رفتار کنیم تا بتوانیم به دانایی برسیم و از ظلمت به سمت نور و روشنایی حرکت کنیم.
همچنین کمک ما به کنگره این است که سرموقع در جلسات حضور داشته باشیم، نظم و انضباط را رعایت کنیم و به همه اعضای کنگره احترام بگذاریم. در کنگره خدمتگزار واقعی باشیم و از نظر مالی کنگره را حمایت کنیم، فرمانبردار باشیم تا به درمان برسیم و به رهایی دست پیدا کنیم.
امیدوارم که تمام همسفران و مسافران به حال خوش و رهایی برسند.
همسفر طاهره از لژیون اول
من همسفر وقتی که به گذشته خودم فکر میکنم که ظلمت، تاریکی و ترس کل زندگیام را گرفته بود. از همهچیز و همهکس ناامید بودم. روزی هزاران بار آرزوی مرگ میکردم تا اینکه لطف خداوند شامل حالمان شد و مسیر کنگره را پیدا کردیم.
اولین چیزی که کنگره به من داد امید به آینده و زندگی کردن بود. کنگره به من راه و رسم درست زندگی کردن را یاد داد. کنگره باعث شد که آرامش به زندگی ما برگردد و همه اینها را مدیون کنگره۶۰ هستم.
حالا چگونه به کنگره کمک کنم؟ من اگر کمکی کنم به خودم کمک کردهام؛ چه کمک مالی و چه خدمتی که در کنگره بگیرم، با این کار خودم به آرامش و حال خوش میرسم.
ما میتوانیم با فرمانبرداری از قوانین کنگره، آموزش گرفتن صحیح، در صراط مستقیم حرکت کردن و تا جایی که در توان داریم با کمک مالی به کنگره کمک کنیم تا آیندگان نیز از این امکانات استفاده کنند.
همسفر فاطمه از لژیون پنجم
دستورجلسه این هفته به دو بخش تقسیم میشود: اول کمک کنگره به من و دیگری کمک من به کنگره است.
من وقتیکه وارد کنگره۶٠ شدم بهدنبال درمان اعتیاد مسافرم آمدم و نمیدانستم روان بههم ریخته من در کنگره درمان میشود. بهترین کمک کنگره به من همان تغییراتی است که در روان و جهانبینی من اتفاق افتاد. با آموزشهای کنگره از چگونه تفکر کردن، احیا شدن، جهانبینی، صبر، آرامش و القا خوبیها متوجه شدم چه کسی هستم. تمام آرامش خودم و فرزندانم را مدیون کنگره هستم خود من بهدلایلی الآن نمیتوانم در کنگره خدمت کنم؛ ولی در حد توانم؛ باید از لحاظ مالی کنگره را حمایت کنم؛ چون با حمایت مالی میتوانیم چراغ کنگره را روشن نگهداریم. انشاءالله که من هم در کنگره بمانم و خدمتگزار لایقی باشم.
همسفر سحر از لژیون سوم
دررابطه با دستورجلسه باید بگویم که کنگره به من نیاز ندارد؛ بلکه من هستم که به خدمت در کنگره نیاز دارم. کنگره من را با خودم و کل هستی آشتی داد و به من یاد داد که هرچیز را همانطور که است بپذیرم و دوست داشته باشم. تسلیم شدن در برابر مسائل و دراصل پذیرفتن هرچیز و هرکس به همان شکل و در پی آن تلاش، منجربه تغییر در آن میشود؛ اما اولین چیزی که توجه من را جلب میکند استفاده از لفظ خدمت به جای کمک است که یادآوری میکند کنگره به کمک من نیاز ندارد؛ بلکه این من هستم به کنگره و خدمتهای آن نیاز دارم.
همسفر افسانه از لژیون اول
دستورجلسه کمک من به کنگره و کمک کنگره به من را اگر با یک مثلث ترسیم کنیم؛ یک ضلع آن کمک من به کنگره، ضلع بعدیش کمک کنگره به من و قاعده مثلث موضوع مربوط کمک من به کنگره باشد. این کمک میتواند هم مادی و هم معنوی باشد. این قضیه در همهجا مطرح است فقط ارتباطی با کنگره و اعضای کنگره ندارد، خدمت من به کشور، به خانواده و بالعکس. مسئولیت همیشه دو طرفه است و هیچ دلیلی وجود ندارد که مسئول مربوط پاسخگو نباشد و موضوع هر چیزی میتواند باشد. میگوید من مسئول کنگره هستم؛ ولی هیچ مسئولیتی در مقابل شما ندارم. در مسئله اعتیاد؛ اعتیاد از یک طرف نیروی فیزیکی و قدرت بدنی ما را میگیرد یا ممکن است گاهی اوقات دوپینگ کنیم و قدرت بدنی خود را بالا ببریم و این باعث میشود ما بیشتر از توان بدنیمان استفاده کنیم؛ ولی در درازمدت ایجاد تخریب میکند و ما بر این آگاه نیستیم. با کشف صورت مسئله اعتیاد و آموزشهایی که از کنگره گرفتیم میتوانیم به کمک آن اعتیاد را درمان کنیم. ما باید قدردان کنگره باشیم و هیچ کجای دنیا که بگردیم این آموزشهای ناب کنگره را دریافت نمیکنیم و توانستهایم به کمک این آموزشها به زندگی برگردیم.
همسفر سعیده از لژیون سوم
مسافر من؛ گاهیاوقات مواد مصرف میکرد و این برای من کاملاً مشخص بود؛ ولی هیچوقت قبول نمیکرد، عصبانی میشد و با من دعوا میکرد. کمکم مصرف مواد او بیشتر، پنهانی و دور از چشم من شده بود؛ ولی خانواده او همه میدانستند و به من میگفتند مواظب همسرت باش معتاد شده است. من هم هرچه با او حرف میزدم زیر بار نمیرفت؛ خود من هم افسردگی داشتم، قرص میخوردم، از زندگی و جانم سیر شده بودم. با خود میگفتم: چرا من عرضه ندارم مسافرم را درمان کنم؟ قرصهای افسردگی هم هربار قویتر تجویز میشد. این را از خانواده پنهان میکردم. روزهای سختی بود تا اینکه به کنگره آمدم کمکم همهچیز عوض شد؛ مسافرم درمان شد من از هفت عدد به سه عدد قرص رسیدم. خدایا چه معجزهای رخ داده بود؟ در زندگی همهچیز از اینرو به آنرو شده بود. حال خوش من و مسافرم، شوق به زندگی، ایمان قوی، محبت، بخشندگی، همه در درون من جوانه زده بود. کنگره مکان انسان سازی است، مانند ققنوس که از خاکستر خود ققنوس دیگری پدید میآورد. من اینجا را بهشت روی زمین میبینم؛ وقتی تمام خوبیهای دنیا را به من هدیه کرده است؛ چهگونه میتوانم آن را جبران کنم؟ شاید با خدمت کردن، کمکهای مالی و درست سفر کردن بتوانم ذرهای از آن را جبران کنم.
ویرایش: واحد سایت
ارسال: همسفر اعظم رهجوی همسفر مرضیه (لژیون پنجم) نگهبان سایت
نمایندگی همسفران بیستون کرمانشاه
- تعداد بازدید از این مطلب :
167