در خصوص دستور جلسه« کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» میتوانم بگویم آرامشی که در زندگیام پدید آمده، پیوند محبتی که در خانوادهام به جریان افتاده و دیگر تغییرات مثبتی که تجربه کردهام همه نتیجه قدم برداشتن در مسیر درست کنگره است. به باور من این دستور جلسه یکی از مهمترین موضوعات است؛ زیرا به من یادآوری میکند که باید گذشتهام را به خاطر بیاورم و به امروزم نگاه کنم، نباید فراموش کنم که با چه حالی وارد کنگره شدم و چه خدماتی دریافت کردم. انسانهای بسیاری در بیرون از کنگره وجود دارند که در جستجوی راهی برای رهایی از غول بیشاخ و دم اعتیاد و دوری از ضد ارزشها هستند؛ اما به نتیجه نمیرسند.
همواره باید به یاد داشته باشیم که کنگره چه کمکی به ما کرده و چه چیزهایی از آن به دست آوردهایم. کنگره من را در بدو ورود با آغوش گرم پذیرفت بدون توجه به اینکه چه کسی هستم و از کجا آمدهام. کنگره به من راهنمایی عاشق و مهربان داد؛ کسی که همچون مادری دلسوز، حرفهایم را شنید و با احترام من را در آغوش گرفت. کنگره به من آرامش و نشاط بخشید، پسرم را که گنج وجودم بود به من بازگرداند و به من آگاهی داد تا خودم را بهتر بشناسم. کنگره به من یاد داد چگونه زندگی کنم و چگونه مسافرم را درک کنم. فرصتی برای خدمتگزاری به من داد و استادی بزرگ همچون آقای مهندس را به من هدیه کرد، همراه با هزاران کمک دیگر، هم در دنیای آشکار و هم در دنیای پنهان؛ اما وقتی به این فکر میکنم که من چه کمکی به کنگره کردهام؟ پاسخی برای این سوال نمییابم. هر چقدر که به خدمات کنگره به من نگاه میکنم میبینم که من چه کمکی کردهام؟ حتی خدمتی که انجام میدهم بیشتر به نفع خودم است. من تمام زندگیام را به کنگره مدیون هستم و تا پایان عمرم بدهکار کنگره خواهم بود.
نتیجهای که از این دستور جلسه میتوان گرفت این است که هرگز نباید از کنگره طلبکار باشم و همواره باید قدردان باشم؛ قدردان تک تک عزیزانی که به من در این مسیر کمک کردهاند. در اینجا لازم میدانم از راهنمای خوبم همسفر محبوبه و همچنین از همسفر مهدیه که من را با کنگره آشنا کرد تشکر کنم. از خداوند بزرگ میخواهم که هیچگاه دچار فراموشی نشوم؛ چرا که بسیاری از مشکلات و رنجهای انسانها ناشی از ناسپاسی، فراموشی و عدم شکرگزاری است؛ پس شایسته است که تا میتوانیم به دانایی برسیم و در حفظ و نگهداری این مکان مقدس و انتقال علم درمان اعتیاد به آیندگان کوشا باشیم. باید به هر شکلی که میتوانیم چه با زبان، چه مالی و چه جانی خدمت کنیم. در پایان با این شعر صحبتهایم را به پایان میرسانم:
"دیگران کاشتند و ما خوردیم
ما بکاریم تا دیگران بخورند"
نویسنده: همسفر سوسن رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
عکاس: همسفر خدیجه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر احمد_ اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
47