چهاردهمین جلسه از دوره چهلم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی صالحی، به استادی راهنمای محترم مسافر عباس و نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه "کمک من به کنگره و کمک کنگره به من" در روز شنبه 22 دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
در ابتدا باید خدا را شاکر باشم شرایطی فراهم شد که بتوانیم در کنار هم قرار بگیریم و از یکدیگر آموزش بگیریم. در بدو ورود به کنگره 60 یکسری ویژگی ها و خصوصیات اخلاقی با خود به همراه داریم. یک سری ویژگیهایی که در وجود ما نیست، تصور میکنیم داریم؛ در واقع حالمان خراب است، ناامید و افسرده هستیم و در کنار این حسها دارای یک سری صفات بد مثل منیت، ترس و طلبکاری هستیم.
در واقع آن چیزی که نداریم دانش و علم میباشد، ولی فکر میکنیم علم و دانش بسیار زیادی داریم؛ این هم به واسطه این است که شاید چند تا کتاب خواندهایم، با چند نفر آدم درست و حسابی نشست و برخاست داشتیم و یا چند فیلم و سریال مشاهده کردهایم.
حقیقت ماجرا این است که اگر من علم و دانش و هنر زندگی کردن را داشتم مصرف کننده نمیشدم و به سمت مواد مخدر گرایش پیدا نمیکردم. حالم بد نبود، خشمگین نبودم و ترسی نداشتم.
وقتی وارد کنگره 60 میشویم، شروع به یادگیری آموزش و جهان بینی میکنیم که لازمه درمان همین یادگیری جهان بینی میباشد، در کنار آن داروی اوتی مصرف میکنیم تا بتوانیم این اطلاعات را به درستی درک کنیم. دارو اوتی و جهان بینی مکمل یکدیگر هستند و بدون این دو مقوله در کنار یکدیگر درمان برای فرد صورت نمیگیرد.
ما دارو را مصرف میکنیم تا مقداری سیستم بیوشیمی بدنمان آرام و متعادل شود تا بتوانیم جهانبینی و مسائلی که به دردمان میخورد را دریافت کنیم. به قول استاد امین، ما در بدو ورود به کنگره 60 اضلاع شخصیتمان مشکل دارند. یا احساس بیلیاقتی، یا احساس ناامنی، یا احساس گناه میکنیم، که طبیعتا در مصرف کنندهگان مواد مخدر، احساس گناه در اکثر مواقع بیشتر است.
گناه این است که من مصرف کننده هستم و مواد مخدر مصرف میکنم و در راه غلط و ضدارزشی قدم برداشتم و این را خودم میدانم و فقط مسئولیت آن را بر عهده نمیگیرم. اما وارد کنگره 60 که میشویم، یکسری اطلاعات کسب میکنیم، که مثلث دانایی نامیده میشود.
اولین لازمه ورود به این مثلث این است، که بپذیریم هیچ چیزی بلد نیستیم. اول امر ممکن است برای خیلی افراد این اتفاق بیافتد که مقاومت کنند و بگویند، من یکسری چیزها بلد هستم، مگر میشود به دردم نخورد و این طبیعی است؛ ولی اگر به دردمان میخورد، باید از لحاظ اجتماعی، شخصیتی، در خانواده، در جامعه و حتی برای خودمان کاربرد می داشت و آدم سالم و مفیدی می بودم، نه اینکه تخریب وارد کنم.
در ابتدای یادگیری جهان بینی، در دیگران به دنبال مشکل میگردیم، مثلا میگوییم فلانی منیت دارد، یا طرف مقابل حسادت دارد، ولی وقتی در درون خود جست و جو میکنیم، میبینیم که ناامیدی، خشم و کینه در درونمان بسیار زیاد است.
جهان بینی به من آموزش میدهد که اول خودت را اصلاح کن و به خودت فکر کن و بعد دنبال اصلاح دیگران باش. ما انسان ها به واسطهی اختیاری که داریم ممکن است کارهای غلط و ضدارزشی انجام دهیم. این فعل های ضد ارزشی مثل مصرف مواد مخدر، حسادت، دروغ و منیت را، خمر مینامند.
خمر به معنای پرده و پوششی میباشد، که جلوی چشم من را میپوشاند و اگر چشم من پوشیده باشد، خودم، خانواده ام و اطرافیانم را نمیبینم. هنگامی که خمر کنار میرود، تازه اطراف خود را میبینیم که چه کارهایی انجام دادهایم، میبینیم تمام گرفتاریها و مشکلاتی که داریم خودمان مقصر هستیم.
اگر من مسئولیت پذیر باشم آنها را درست میکنم. اگر ما تغییر کنیم جهان پیرامون ما تغییر میکند و این را در کنگره 60 می آموزیم. من در خانواده مذهبی متولد شدم و به واسطه مصرف مواد و تفکراتم، کلا منکر همه چیز شده بودم، نه خدا را قبول داشتم، نه فرستادگان الهی و نه مسیر درست را. من درکنگره 60 با خداوند حقیقی آشنا شدم و جناب آقای مهندس در قالب آموزش های نابشان، خداوندی که به شدت مهربان است را به من نشان داد.
در روز رهایی ام، پدرم با دوربین آمده بود و از راهنمای من آقا اردلان پرسید چرا شما در کنگره 60 خدمت میکنید؟ ایشان فقط یک جمله گفت: یک عده کاشتند و ما برداشت کردیم و سودش را بردیم، حال باید ما بکاریم دیگران برداشت کنند؛ ما شامل رحمت الهی شدیم، حال دیگران از این رحمت الهی بهره مند شوند.
من در کنگره 60 یاد گرفتم چیزی به نام سایر انسان ها وجود ندارد و همه یکی هستیم، هر آنچه که هست خودم هستم، پس اگر درست رفتار میکنم برای خودم است. پس چرا با خودم قهر کنم، یا بد رفتاری کنم، یا چرا به خودم حسادت کنم، یا دروغ بگویم؛ در آموزش ها آمده احیای یک نفس به منزله احیای تمامی نفوس میباشد.
جناب مهندس فرمودند که شخصی که سفر میکند و رها می شود، هیچ حساب و کتابی با کنگره 60 ندارد و می تواند برود، ولی من میبینم خیلی چیزا از دست داده بودم و اینجا به دست آوردم، حیف است تا جایی که در توانم هست جبران نکنم.
در کنگره 60 مفهوم و معنای خیلی از مطالب بر خلاف جامعه است. مثلا در جامعه اگر سر کسی را کلاه بگذاریم و کسی متوجه نشود زرنگی به حساب میآید، ولی در کنگره 60 زرنگی به این مفهوم است که، من به دیگران حس خوب، رفتار خوب و خدمت خوب بدهم تا حال آن شخص خوب شود و انرژی اش به خودم برگردد.
شخصی که بعد از رهایی از کنگره 60 میرود آدم زرنگی نیست و به اصطلاح به سرش کلاه رفته، من همیشه در پایان صحبت هایم این دعا را میکنم: امیدوارم ما همچنان در کنگره 60 حضور داشته باشیم و خدمت کنیم.
تایپ، ویرایش و بارگزاری خبر: مسافر محمدحسن لژیون دهم، مسافر هادی لژیون نهم
دی ماه ۱۴۰۳ شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
260