English Version
This Site Is Available In English

کاری که کنگره برای من کرد ، خیلی با ارزش تر از کارهایی است که من برای کنگره انجام می دهم.

کاری که کنگره برای من کرد ، خیلی با ارزش تر از کارهایی است که من برای کنگره انجام می دهم.

هفتمین جلسه از دور شصت و هشتم سری کارگاه‌های آموزشی، عمومی کنگره 60، به نمایندگی ابن‌سینا به استادی مسافر راهنما امیر، نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر فرهاد با دستور جلسه (کمک من به کنگره و کمک کنگره به من) در روز شنبه 22 دی 1403 رأس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.


سخنان استاد:
سلام دوستان امیر هستم یک مسافر خداوند را شاکر و سپاس‌گزارم که این توفیق نصیب بنده شده تا امروز در کنار شما باشم و خدمت کنم از ایجنت محترم، گروه مرزبانی، بابت تمام زحماتی که در نمایندگی ابن‌سینا انجام می‌دهند سپاس‌گزارم و از نگهبان جلسه هم ممنون و سپاس‌گزارم که مسئولیت و اداره جلسه را به من واگذار کردند.
دستور جلسه این هفته در کنگره60 کمک من به کنگره و کمک کنگره به من هست و بخش دوم دستور جلسه هم تولد آزادمردی و پنج سال رهایی مسافر حسن است، این دستور جلسه دو موضوع را در مقابل هم می‌گذارد و ارزیابی می‌کند، من در سال نود وارد کنگره 60 شدم، یاد دارم که جلسه دوم تازه‌واردین خیلی شلوغ بود ما در حسینیه بودیم در کنار خط آهن گرجی، در جلسه صندلی کم بود و یک نفر صندلی خودش را به من داد و من خیلی لذت بردم به این دلیل که در بیرون از کنگره60 آدم‌ها صندلی را می‌گیرند اما در اینجا ازخودگذشتگی می‌کنند و به من صندلی دادند تا بنشینم و من سفر خودم را با کوله‌باری از مشکلات که به‌واسطه مصرف مواد به وجود آورده بودم آمدم و شروع کردم و از من فقط می‌خواستند که سفر خودم را به‌درستی انجام بدهم و به درمان برسم هیچ‌چیز دیگری در کنگره60 از من نخواستند، آمدم و ده ماه سفر کردم و به رهایی رسیدم حالم خوب شد مواد مخدری که مصرف می‌کردم قطع شد سر ساعت می‌خوابیدم و صبح می‌توانستم سر ساعت بیدار شوم، در زمان مصرف هرقدر تلاش می‌کردم که قبل از ظهر از رختخواب خارج شوم نمی‌توانستم و دیدم که کنگره60 چه نعمت‌هایی به من داده است و به همین دلیل من دوست داشتم در کنگره بمانم تا بیشتر از این حال خوش لذت ببرم و آموزش‌های بیشتر و بهتری نصیب من بشود، در سفر دوم وارد قسمت اوتی شدم و در آنجا خدمتگزار بودم و آموزش‌های زیادی گرفتم و بعدازآن انتخابات مرزبانی بود و کاندید شدم و رأی آوردم و چهارده  ماه دوره مرزبانی را گذراندم و متوجه شدم چقدر از این دوره آموزش گرفتم، هر دو هفته یک‌بار در مرزبانی جلساتی برگزار می‌شود و در مورد خیلی مسائل صحبت می‌شود و آموزش بالایی دارد چون ایجنت یک پیشکسوت است و از مسائل زیادی آگاه است و به رهایی و حال خوب رسیده است ومی تواند کمک زیادی بکند، جا دارد تشکر کنم از سه ایجنتی که در دوره مرزبانی خیلی مسائل را به من آموزش دادند، انسان در دوره مرزبانی صیقل داده می شود و پخته می‌شود و می‌تواند بحران‌ها را مدیریت کند و در زندگی خود کاربردی کند. من امتحان راهنمایی دادم و قبول نشدم و دوباره برای مرزبانی شرکت کردم در آن زمان مسافران می‌توانستند دو دوره شرکت کنند و همسفرم هم کاندید مرزبانی همسفران شد و او هم رأی آورد و ما باهم آن دوره را گذراندیم و آموزش‌های زیادی گرفتیم و در این دوره بسیاری از گره‌های زندگی ما باز شد و اتفاقات خوبی به خاطر حضور درکنگره60 برای زندگی ما افتاد و در آن دوره بازهم چیزهای زیادی نصیب من شد و من در امتحان راهنمایی قبول شدم و در آن چهار سال انسان بسیار کامل‌تر می‌شود و خداروشکر این قسمت من شد و من لژیون هشتم را تحویل گرفتم و مشغول خدمت در جایگاه راهنمایی شدم و دوباره متوجه شدم چه آموزش‌هایی در جایگاه راهنمایی انسان می‌آموزد، وقتی یک رهجو مشکلات خود را مطرح می‌کند بایستی راهنما از رهجو جلوتر باشد و سی‌دی‌های آقای مهندس را گوش کند و نوشته باشد تا بتواند آنها را راهنمایی کند، و قسمت بنده شد در دوره راهنمایی به‌عنوان  ایجنت نمایندگی ابن‌سینا انتخاب شوم و یک دوره ایجنتی را گذراندم و باز متوجه شدم در این دوره چقدر مطالب جدید و آموزش‌های زیادی وجود دارد و چقدر انسان پخته‌تر می‌شود و با خیلی از مطالب جدید آشنا می‌شود و در مرکز با دیده‌بانان مربوط بیشتر آشنا می‌شود و خیلی مطالب جدید می‌آموزد، دوره ایجنتی تمام شد اما این آموزش‌ها ادامه‌دار بود و هر روز و هرماه و هرسالی که من در کنگره60 به جلو می‌روم فهمیدم که من بیشتر آموزش می‌گیرم و بیشتر یاد می‌گیرم و این آموزش‌هایی که در کنگره60 می‌گیرم چقدر در زندگی به درد من می‌خورد، خداروشکر بعد از دوره ایجنتی آقا میلاد من دوباره در شعبه ابن‌سینا ایجنت شدم و دوره سوم ایجنتی را هم پشت سر گذاشتم. یک روز خانواده من پرسیدند که همچنان می‌خواهی به کنگره بروی و من گفتم بله پنجاه سال کارکرده‌ام و زحمت کشیده‌ام و خداروشکر صاحب‌خانه هستم و چیزی کم ندارم و مابقی عمرم را می‌خواهم به کنگره بروم و همین‌طور آموزش بگیرم چون نیاز دارم. یک روز دیده‌بان محترم آقای حکیمی به من گفتند که امیر اگر در شهرستان خدمتی باشد می‌روی؟  من گفتم که به آن سر دنیا هم می‌روم، در زمان مصرف من از جای خودم نمی‌توانستم بلند شوم و کارهای روزانه خودم را انجام بدهم اما در حال حاضر هر زمان که اراده بکنم بلند می‌شوم و به کارهایم می‌رسم و اصلاً کار عقب‌افتاده ندارم، گواهینامه ده سال اعتبار دارد و گواهینامه من بیست‌ویک سال از تاریخ اعتبار آن گذشته بود و تمام‌کارهایم در زمان مصرف عقب‌افتاده بود و من نمی‌توانستم کارهایم را انجام بدهم و هنر اینکه بروم و کارهایم را انجام بدهم را نداشتم اما حالا می‌توانم بهِ همه ‌کارهایم برسم و به آقای حکیمی گفتم که اگر من را آن سر دنیا هم بفرستید می‌روم و دوباره قسمت من شد که اکنون به نمایندگی ملایر می‌روم و حدود نه ماه است که ایجنت آنجا هستم و واقعاً لذت می‌برم و بار آموزشی زیادی برای من دارد، اما من می‌گویم که من هیچ کاری برای کنگره60 نکرده‌ام، من از زمانی که لژیون سردار در شعبه ابن‌سینا شروع شد در این لژیون حضور دارم و جایگاه‌های مختلفی را تجربه کرده‌ام اما در کل چیزهایی که کنگره 60 به من داده است و من دریافت کرده‌ام و هر چیزی که نصیب من شده است خیلی باارزش‌تر از کارهایی است که من برای کنگره 60 کرده‌ام زیرا من تمام این کارها را برای حال خوب خودم انجام داده‌ام، کنگره اعتبار و شخصیت من را برگرداند و من را به خانواده‌ام برگرداند، به خاطر دیسپ من حتی سرما هم نمی‌خورم و بیماری‌ها با من قهر هستند و به سراغ من نمی‌آیند و من مدیون آقای مهندس هستم که دیسپ را درست کردند. من سر سوزنی از چیزی که راهنمایم به من گفت تخطی نکردم و در حال حاضر لذتش را می‌برم و همه این‌ها به خاطر این است که آقای مهندس روش DSTرا به وجود آوردند تا ما به درمان برسیم. آقای مهندس که کنگره 60 را به وجود آوردند و این همه زحمت می‌کشند، می‌گویند که به کنگره 60 خیلی بدهکارند باید حساب کار دست من بیاید و من بدانم چیزی که کنگره 60 به من داده خیلی با ارزشتر از کاری است که من برای کنگره60 انجام ‌می‌دهم و در ادامه بخش دوم دستور جلسه پنجمین سال رهایی مسافر حسن را ابتدا به جناب مهندس و خانواده محترمشان تبریک می‌گویم و به راهنمای نیکوتین آقای فریبرز و راهنما همسفرشان خانم سهیلا و همسفر محترمش تبریک می‌گویم، از اینکه به صحبت‌های من توجه کردین تشکر می‌کنم.

 

سخنان مسافر حسن:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر، از خداوند تشکر می‌کنم که راه کنگره60 را به من نشان داد، از آقای مهندس تشکر می‌کنم به خاطر فراهم نمودن این بستر تا من بتوانم به درمان اعتیاد و حال خوب دست پیدا کنم، از راهنمای عزیزم آقای ایمانی تشکر می‌کنم و از راهنمای نیکوتین ‌آقا فریبرز کمال تشکر را دارم ، از راهنمای همسفرم خانم سهیلا بابت آموزش‌هایی که به همسفرم دادند سپاس‌گزارم، در مورد حس و حال و گذشته خودم ابتدا من کنگره60 و این راه را قبول نمی‌کردم اما با پیام یکی از آشنایان بعد از بیست و سه سال مصرف مواد مخدر وارد کنگره60 شدم که جا دارد از آقا محسن تشکر کنم که پیام کنگره 60 را به من داد و روزی که من وارد کنگره 60 شدم تولد آزادمردی و پنجمین سال رهایی آقا فریبرز بود و این تولد باعث شد من به کنگره60 و درمان اعتیاد ایمان بیاورم و کنگره 60 کمک خیلی زیادی به من کرد که امیدوارم بتوانم با خدمت کردن در کنگره60 گوشه ای از زحمات کسانی که به من کمک کردند را جبران نمایم، همسفر من ابتدا از اعتیاد من به مواد مخدر اطلاعی نداشت ولی  بعد از اینکه فهمید من یک مصرف‌کننده هستم باهم  وارد کنگره 60 شدیم و پا به پای هم توانستیم در کنگره60 خدمت کنیم و آموزش بگیریم از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید ممنونم.

سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان سهیلا هستم یک همسفر خدارا شکر می‌کنم به خاطر حضورم در کنگره60 و خداراشکر بابت این روز زیبا و تولد آزادمردی حسن‌آقا، این روز را خدمت آقای ایمانی و آقا فریبرز و خدمت همسفر ایشان خانم بهجت تبریک می‌گویم ودر راس به آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک می‌گویم، در مورد خانم بهجت، ایشان هم مثل همه همسفران و مسافران مشکلات زیادی داشتند و از آنجایی که عاشق خدمت کردن بودند از همان ابتدا زودتر از همه در کنگره حضور داشت و در طول سفر اول و دوم خدمتگزار بودند و در پارک طالقانی و شعبه ابن‌سینا خدمتگزار بودند و اکنون در پارک عطریاس رباط‌کریم نگهبان ورزشی هستند و در شعبه ابن‌سینا هم راهنمای همسفر می‌باشند. با این خدمت‌ها است که ما حس و حال خوب را تجربه می‌کنیم و این خدمت‌ها است که تزکیه و پالایش حس را در ما به وجود می‌آورد، اگر حس من آلوده باشد دریافتی ندارد ولی وقتی که پالایش را انجام دهم می‌توانم در یافت خوبی داشته باشم و به قول استاد سردار (ما برای انجام دو کار ارزشمند پا به هستی گذاشته‌ایم ابتدا آموزش و بعد خدمت کردن) و در آخر سخنانم آزادمردی و پنجمین سال رهایی حسن‌آقا را به خانواده محترمشان و تمامی اعضای شعبه ابن‌سینا تبریک می‌گویم.

سخنان همسفر حسن:
سلام دوستان بهجت هستم یک همسفر بابت این عمل عظیم خدارا شکر می‌کنم و ابتدا از آقای مهندس تشکر می‌کنم و از آقای ایمانی راهنمای مسافرم و از آقا فریبرز راهنمای نیکوتین مسافرم سپاس‌گزارم و از آقا محسن که راه کنگره را به ما نشان داد و همچنین مسافرم کمال تشکر را دارم.
از همان ابتدا مسافر من آموزش پذیر بود و بعد از مدتی از ورودش به کنگره به درمان سیگار پرداخت و در سفر سیگار هم به رهایی رسید.
از خانم سهیلا و خانم فاطمه سپاسگزارم و همچنین خانم سپیده و همه شما سپاسگزارم.
اگر بخواهم در مورد گذشته هم قدری صحبت کنم من در ابتدای سفرم بعدازاین که با کنگره آشنایی پیدا کردم سعی کردم همراه مسافرم باشم و بتوانم در درمان اعتیاد به مسافرم کمک کنم.
امروز خدا را شکر می‌کنم که توانسته‌ام به دیگران کمک کنم و ادامه تحصیل دهم و از مسافرم تشکر می‌کنم که به من اجازه تحصیل داد.
نباید از یاد ببرم که درگذشته چه کسانی به من و مسافرم کمک کرده‌اند و ما باید بدانیم که به کنگره 60 مدیون هستیم و اگر خدمتی نصیب ما می‌شود ما به آن خدمت نیاز داریم و به همه‌ی سفر اولی‌ها می‌گویم که اگر خواسته قوی نباشد ما به حال خوش نمی‌رسیم و همه ما چه در پارک و چه در شعبه باید حضور منظم داشته باشیم و فرمان‌بردار باشیم.
خداوند سایه جناب آقای مهندس را روی سر ما نگه دارد و امیدوارم همه‌ی مصرف‌کنندگان مواد مخدر مثل مسافر من به حال خوش و رهایی برسند.


نگارنده : مسافر مهدی لژیون بیستم
عکس : مرزبان خبری مسافر وحید
تنظیم و تایپ : مسافر مهزیار لژیون بیست و یکم


ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .