English Version
This Site Is Available In English

من فردی یا من جمعی

 من فردی یا من جمعی

جلسه‌ی سوم از دوره سی‌ام کارگاه‌های آموزشی، عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی رودهن با استادی راهنمای محترم مسافر قاسم، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر احمد با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» روز شنبه 22 دی‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.



خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان قاسم هستم یک مسافر، خوشحالم که در جمع شما حضور دارم و هنوز به کنگره وصل هستم. رکورد ۱۰ هزار نفر رهایی در سال را به آقای مهندس و خانواده محترمشان، به خودم، شما و تک‌تک اعضای کنگره تبریک می‌گویم. این موضوع برای ما یک افتخار است و افتخار دیگر اینکه هنوز جز اولین نفرهای کنگره هستیم. قطعاً یک روز کنگره 60 جهانی خواهد شد، آن روز وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، غیر باور خواهد بود.
دستور جلسه امروز؛ «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» می‌باشد. این من داخل دستور جلسه، می‌تواند من فردی یا من جمعی باشد، اگر من جمعی باشد، موضوع کمک دوطرفه می‌شود، مطمئناً اگر این ۱۵۰ هزار نفر عضو نبودند، کنگره‌ای هم وجود نداشت، پس من به‌عنوان یک مسافر قطعاً یک اثری دارم.
اگر این‌ها را در کنار هم بگذارم، می‌بینم کنگره حتماً توانمندتر عمل کرده است، زیرا کنگره یک دانشمندی به نام آقای مهندس دارد که خودش به‌تنهایی یک جهان علم و آگاهی است و یک جهان اطلاعات را به‌عنوان آموزش، می‌تواند منتقل کند. به نظر من در دنیای امروز، نمی‌توانیم شخصی را همانند آقای مهندس مثال بزنیم. در کنار آقای مهندس، افراد کنگره هستند که کمک می‌کنند و دستشان را در دست همدیگر می‌گذارند تا یک نفر به رهایی برسد، پس قدرتی که کنگره برای کمک می‌گذارد، قدرت زیادی است و من نمی‌توانم آن را جبران کنم. این قدرت در توان کنگره است و من هم در مقابل می‌توانم به‌اندازه توان خودم کمک کنم، پس در من جمعی این موضوع دوطرفه است. من با تمام توانم و کنگره هم با تمام توانش کمک می‌کند.



اما در من فردی، باید از بالا به خودم نگاه و به درونم رجوع کنم، ببینم آیا با تمام وجودم آنچه راهنما به من گفت، سفر اول را انجام داده‌ام، راهنما از من نمی‌خواهد، بلکه راه را به من نشان می‌دهد. اگر در این دستور جلسه هرکسی قدری فکر کند، به آن چیزی که می‌خواهد می‌رسد.
درزمینهٔ فردی کمک‌های بسیاری به من قاسم شده که نمی‌توانم بشمارم، اما دو یا سه مسئله‌ای که در زندگی من بسیار تأثیر داشت را برای شما بیان می‌کنم؛ در ابتدا به من حس را یاد داد، به‌عنوان یک انسان من یک امتیازی به نام حس دارم که بسیار مهم است، اگر حس من آلوده و یا این حس آلوده پاک شود، چه اتفاقی در زندگی من رخ می‌دهد؟ دیگر اینکه من را صبور کرد، منی که حتی حوصله یک آرایشگاه رفتن را نداشتم، حالا یادم نمی‌آید آخرین باری که حوصله‌ام سر رفت، کی بود. این موضوع را در جامعه امروز اگر به کسی بگویم، مسخره‌ام می‌کند و می‌گوید مگر می‌شود حوصله‌ات سر نرود.
به‌عنوان یک مسافر اگر می‌خواهی کمک کنی، باید تمام وجودت را بگذاری، اگر نمی‌خواهی کمک کنی، آقای مهندس هم فرموده‌اند، حسابت با کنگره صفر است. عدد و زمان برای من تعیین نکرده‌اند، خودم باید پیدا کنم که توانم چقدر است، آن زمان در تمام مراحل زندگی هم به‌درستی تصمیم خواهم گرفت.



در مورد ابوالفضل عزیز؛ به آقای مهندس، راهنمای عزیزم آقاکیارش، ابوالفضل و همسفرش و خانم سمیرا راهنمای همسفر، همین‌طور به برادر ایشان تبریک می‌گویم.
روزی که ابوالفضل وارد کنگره شد، حال بسیار بدی داشت، پیش یک پزشک معروف می‌رفت که یک دستگاه در سر او می‌گذاشتند و به مغزش ارتعاش می‌دادند. یک حالت‌هایی در رفتارهای ابوالفضل بود، زمانی که در لژیون می‌نشست، یک‌دفعه سرش را می‌گرفت و کلاً از این فضا خارج می‌شد.
وقتی از او مشکلش را جویا شدم، گفت پیش پزشک می‌روم. به او گفتم همین‌الان قطع کن، گوش‌به‌فرمان بود و خوب سفر کرد. دیر به حالت عادی برگشت، اما خوب برگشت و این معجزه کنگره است. الان هم یک پسر بسیار باانرژی، خوش‌خنده و پرقدرت است.

در ادامه دریافت گل رهایی مسافر رمضان، رهجوی راهنمای محترم مسافر حبیب:



برگزاری مراسم تولد یک سال رهایی مسافر ابوالفضل، رهجوی راهنمای محترم مسافر قاسم:

اعلام سفر مسافر ابوالفضل:
سلام دوستان ابوالفضل هستم یک مسافر، با تخریب بیست سال وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس مصرفی گل، قرص و شیشه، مدت دوازده ماه سفر کردم با روش DST و دارویOT ، راهنما آقا رحیم، رهایی یک سال و سه ماه و پانزده روز، در ضمن مسافر سیگار هم هستم، مدت هشت ماه و بیست روز سفر می کنم، راهنما آقا مهدی.

اعلام سفر متولد:
سلام دوستان ابوالفضل هستم یک مسافر، خدا را شکر که در این جایگاه قرار گرفتم. هر شال و جایگاهی که در کنگره‌داریم باید قدر آن را بدانیم. زمانی که من وارد کنگره شدم اصلان درکی از کنگره نداشتم برادرم هزینه‌های زیادی نزد پزشکان و روانشناسان برای من می‌کردند تا خوب شوم اما هیچ‌کدام جواب ندادند بعد از مدتی خدا را شکر وارد کنگره شدم اما درکی از مشکلات خودم نداشتم و بیشتر اوقات توهم می‌زدم زمانی که راهنما انتخاب کردم و وارد لژیون شدم راهنمایم فرمودند نگران نباش همه‌چیز درست می‌شود و من روی دارو رفتم، بعد از مدتی راهنمایم به من سقوط آزاد دادند و این باعث شد حال من خیلی بهتر شود و روزبه‌روز احساس می‌کردم تقیراتی در من ایجاد می‌شود و با عشقی که در من ایجادشده بود، پیوند خوبی باراهنمایم داشتم.

اعلام سفر راهنمای محترم همسفر سمیرا:
سلام دوستان سمیرا هستم همسفر رحیم، من هم این‌یک سال رهایی را به آقای مهندس، راهنمای خودم خانم فاطمه تبریک می‌گویم به آقا قاسم، آقای احمد رستمی، آقا رحیم، مسافر ابوالفضل و همسفر مهدیه هم تبریک می‌گویم.
همسفر مهدیه وظایف یک رهجو را به‌خوبی در کنگره یاد گرفت و ادب و احترام خاصی نسبت به راهنما و پیش‌کسوتان داشتند؛ هم در رفتار، کلام و در بندبند اعضای بدنش نشان داده می‌شد من همیشه به مهدیه می‌گویم حضور شما جدایی از اینکه برای درمان اعتیاد وارد کنگره شدید؛ شاید امروز در این جایگاه قرارگرفته‌اید و آموزش بگیرید و پخته شوید تا روزی در کنار اعضای دیگر در شهر خودتان یک شعبه تا سیس کنید و پیام کنگره را نشر بدهید.



اعلام سفر همسفر مهدیه:
سلام دوستان مهدیه هستم همسفر ابوالفضل،خدا را شکر می‌کنم به خاطر امروز از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم از راهنماهای مسافرم تشکر می‌کنم که خیلی زحمت کشیدند از راهنمای خودم خانم سمیرا تشکر می‌کنم و برای من خیلی عزیز هستند

به نظر من خیلی از خاطرات ما همسفران شبیه همدیگر است وزندگی در کنار یک مصرف‌کننده اصلان کار راحتی نیست. کمکی که کنگره به من کرده این است که تمام زندگی من نابودشده بود و هیچ‌کسی نمی‌توانست آن را درست کند حتی پزشکان و روانشناسان هیچ‌کدام نتوانستند کمکی به ما کنند و این کنگره 60 بود که توانست به ما کمک کند؛ و از همه شما تشکر می‌کنم.

عکاس: مسافر نصرالله
تایپ و ویرایش: مسافر علی
تنظیم و ارسال: مسافر نصرالله

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .