جلسه چهارم از دوره چهل و ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60، نمایندگی شهرری، به استادی راهنمای محترم مسافر حسن، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه "کمک من به کنگره و کمک کنگره به من" و در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر فرهاد از لژیون هشتم شنبه 22 دی ماه 1403 ساعت 16/30 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر، اول میخواستم روز مرد را تبریک بگویم، مرد واقعی کسی است که میتواند به جنگ جهل خود برود، مردبودن هدیه طبیعت است و مردانگی هدیه حکمت و معرفت، مردان واقعی کسانی هستند که زیر گام های رفاقت پله شدند تا ما بالا برویم، دستور جلسه امروز دو بخش است قسمت اول:کمک من به کنگره و کمک کنگره به من و قسمت دوم تولد یک سال رهایی فرهاد عزیز میباشد، نظر من راجع به دستور جلسه این است که کنگره برای من چه کاری کرده، در حال حاظر قیمت یک گرم تریاک صد هزار تومن میباشد اما برای من بیست میلیارد تومن است.
این تورم را کنگره برای من ایجاد کرد که مصرف کردن دیگر به صرفه نیست و اگر بخواهم از کمک هایی که کنگره برای من کرده است بگویم وقت زیادی صرف می شود و در آخر هم موفق نمی شوم تا کاملاً توضیح بدهم، کنگره مانند خورشید است و اگر همه انسان ها خانه خود را روبروی خورشید بسازند و سلول های خورشیدی بگذارند از خورشید هیچ چیز کم نمی شود و اگر قهر کنیم و پشت به خورشید بایستیم به خورشید هیچ چیزی اضافه نمی شود، من اگر خدمتی انجام می دهم لذت میبرم و این لذت پاداش من و حق من است و خدا را شکر که بستری مناسب فراهم شد که مثل منی به اینجا بیاید و خدمت کند.
من قبل از جلسه در مورد اینکه چه کاری برای کنگره میتوانم انجام بدهم خیلی فکر کردم اما به نتیجهای نرسیدم چرا که هر کاری برای کنگره انجام بدهم یک سر ماجرا به خودم برمیگردد اما یک موضوع را برای خودم شاخص قرار دادم من همین که به کنگره صدمه نزنم کافی است یعنی حرمت اصول و قوانین کنگره ۶۰ را رعایت کنم من اگر الگوی نامناسبی برای رهجویانم باشم دارم به ساختار کنگره ۶۰ ضربه میزنم من به عنوان یک سفر دومی باید بدانم که یک مسافر در سفر اول به من به عنوان الگو نگاه میکند به همین جهت باید مراقب رفتارم باشم.
در مورد قسمت دوم دستور جلسه که تولد یک سال رهایی مسافر فرهاد است باید عرض کنم ورود فرهاد به کنگره مصادف شده بود با ایامی که من ر امتحانات راهنمایی قبول شده بودم و داشتم کارهای کارآموزیم را انجام میدادم به دلیلی آن روز تازه واردهای زیادی به کنگره آمدند و من به راهنمای تازه واردین کمک میکردم که ایشان با وضعیت نامناسب و حال بدی وارد شدند من با دیدن ایشان پیش خود گفتم که چه کسی قرار است او را مشاوره کند در همین فکر بودم که راهنمای تازه واردین به من گفت برو و او را مشاوره کن به هر ترتیب من کار مشاوره را انجام دادم و ایشان در ابتدا در لژیون آقای حسین برجسته نشستند.
بعد از مدتی ایشان به لژیون آقای محمدرضا نادعلی رفتند و یک سال و دو ماه در لژیون آقای نادعلی حضور داشتند که باید اذعان کنم کارهای سخت مربوط به آقا فرهاد را آقای نادعلی انجام دادند و در حقیقت وقتی فرهاد به لژیون من آمد مشکل و زحمتی برای من به وجود نیاورد.
من این روز را به خود فرهاد عزیز و همچنین همسفر محترمش تبریک میگویم لازم میدانم از آقای مهندس فراهم آوردن چنین بستری تشکر و قدردانی کنم در پایان باید بگویم البته فرهاد هنوز جا برای ترقی و پیشرفت بسیار دارد و باید در مسیر کنگره ثابت قدم باشد.
اعلام سفر مسافر فرهاد:
سلام دوستان فرهاد هستم مسافر، آخرین آنتی ایکس تریاک، 10 ماه و 6 روز سفر کردم، به روش دی اس دی با داروی اوتی، نام راهنما آقای زمانپور از لژیون هشتم، یک سفر سیگار هم داشتم نام راهنما آقا بهروز رهایی از بند مواد 1 سال و 10 ماه و 17 روز، رهایی از بند سیگار 4 ماه و 13 روز
آرزوی مسافر فرهاد:
آرزو می کنم که تمامی مسافران به همراه همسفرانشان در کنگره حضور داشته باشند و به همراه همدیگر تولد بگیرند.
خلاصه سخنان مسافر فرهاد:
سلام دوستان فرهاد هستم یک مسافر آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است خدا را شکر میکنم که بالاخره نوبت برگزاری تولد من هم رسیددلیل آمدن من به کنگره شاید اتفاقی بود که برایم افتاد سوم فروردین سال ۱۴۰۱ دخترم عکسی در دستش گرفت و آمد از من پرسید این کیست من هم به او جواب دادم من هستم دخترم در پاسخ به من گفت این تو نیستی تو الان قوز داری و من از داشتن چنین پدری خجالت میکشم من از همان روز تا ۱۴ فروردین سقوط آزاد رفتم تا اینکه در آن روز یکی از دوستانم آدرس کنگره را به من داد به هر حال من به کنگره آمدم و با آغوش گرم پذیرفته شدم.
رفتار خوب راهنمای تازه واردین و صحبتهایش موجب شد که من همان روز جذب کنگره بشوم اما تا زمانی که دارویم را بگیرم ۴۳ روز زمان برد من به خاطر اینکه خواست بسیار قویی داشتم تمام آن ۴۳ روز را سقوط آزاد بودم آنقدر در آن مدت به من فشار آمده بود که وقتی برای اولین بار داروی اوتی را خوردم حالم بد شد این را برای عزیزان سفر اول میگویم که از حال بدشان گلایه میکنند این را بدانید که اگر خواستهتان قوی باشد تمام این موانع و مشکلات را به راحتی از سر راه برمیدارید من برای تمام شما عزیزان سفر اول آرزوی موفقیت میکنم تا فرصت هست در کنگره درمان شوید تا خدای نکرده زمانی نرسد که از سر ناچاری بخواهید درمان شوید.
یکی از دلایل ماندگاری من در کنگره این بود که روز اول آقای حسین محمودی مرا به گرمی در آغوش گرفت اعتقاد من این است که هر کدام از ما میتوانیم موجب جذب افراد تازه وارد یا ماندگاری سفر اولی ها در کنگره شویم و راهکارش هم روی خوش و اخلاق خوب است ما هرچه درو میکنیم از محبتمان است و غیر از آن چیزی برداشت نخواهیم کرد آن چیزی که از ما به یادگار میماند محبت و عشق بلاعوضی است که به دیگران خواهیم داد اگر عشق در قلبمان را پخش کنیم مطمئناً صدها برابر به ما باز خواهد گشت.
ابتدا من در لژیون آقای برجسته بودم و مدت ۷ الی ۸ ماه در لژیون ایشان حضور داشتم ایشان برای من بسیار زحمت کشیدند و در تمام لحظاتی که من بدرفتاری میکردم ایشان با لبخند پاسخ میدادند بعد از این مدت من به لژیون آقای نادعلی رفتم و در ادامه رهایی گرفتم و توانستم در شعبه خدمتگزار شوم در اینجا لازم میدانم از چند نفر تشکر و قدردانی کنم از آقای محمد کمالی راهنمای تازه واردینم از آقای محمد عطایی دوست و بچه محل عزیزم که فرصت نشد امروز در اینجا حضور پیدا کند.
خلاصه سخنان راهنمای همسفر مسافر فرهاد:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر، در ابتدا تولد آقا فرهاد و رهایی خانم لیلا را تبریک میگویم، اول به جناب آقای مهندس و بعد به خودش و خانواده محترم شان، یک مقدار کوتاهی در مورد دستور جلسه میگویم که کمک من به کنگره و کمک کنگره به من، قطعاً تک تک ما که بر روی این صندلی ها مینشینیم با یک حال و روز آشفته وارد این مکان مقدس شدیم و توانستیم با آموزشها و راهنماییهای راهنماهای کنگره 60 که برای ما چراغ راه شدند تا ما به حال خوش برسیم و قطعاً این دستور جلسه به تک تک ما یادآور میشود که کجا بودیم و حالا کجا هستیم، هر کمکی که از دست ما برای کنگره بربیاید ابتدا به خودمان برمیگردد و با آموزشهایی که میگیریم بتوانیم تمامی جایگاهها را تجربه نماییم، این تولد را به خانم لیلا تبریک میگویم، خانم لیلا یکی از رهجوهای بسیار صبور ما بودند و امیدوارم بهترینها برایشان اتفاق بیافتد و با توجه به شرایطی که داشتند با توجه به عدم حضورشان در لژیون سی دی هایشان را مرتب و منظم مینوشتند و قطعاً با قدم هایی که برمیداشتند در ادامه بهترینها برایشان رقم خواهد خورد، امیدوارم اتفاقات خوبی برای خانم لیلا رقم بخورد و لحظه به لحظه قدر کنگره را بیشتر بدانند و شکرگزار باشند و هیچ وقت دستشان از چرخه کنگره خارج نشود، باز هم این روز را به آقا فرهاد و خانم لیلا تبریک میگویم و انشاء الله مستدام باشید و جایگاه های بیشتری را تجربه نموده و آموزش بگیرید.
خلاصه سخنان همسفر مسافر فرهاد:
سلام دوستان لیلا هستم همسفر، از اینکه آقا فرهاد توانسته به این رهایی دست پیدا کند بسیار خوشحال هستم و امیدوارم که تمام مصرف کنندهها روزی به رهایی و حال خوش برسند و این روز خوب را اول به جناب آقای مهندس و خانواده محترم شان و بعد به خود آقا فرهاد تبریک میگویم.
مرزبان کشیک: مسافر احمد آقامحمدی
تنظیم و ویراستار: مسافر رضا از لژیون چهاردهم
تایپ: مسافر نیما از لژیون هفتم
مسافران و همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
317