در سیستم حیات ما انسانها دو نیرو حاکم است؛ یکی نیروی روشنایی و دیگری نیروی تاریکی است، اگر تاریکی نبود ما درکی از روشناییها نداشتیم و متوجه نمیشدیم چه معنی دارد اگر نادانی نبود دانایی را نمیفهمیدیم. هر چیزی را بر مبنای ضد خودش میشناسیم ولی نمیتوانیم ذات خداوند را درک بکنیم؛ به عنوان دلیل این است که ضد خداوند وجود ندارد، شاید بگوییم شیطان ضد خداوند است ولی اینگونه نیست، شیطان مخلوق خداوند است که طبق فرمان در حال انجام ماموریتی میباشد یا از دستور خارج شده و در حد و اندازه خداوند نیست.
نیروهای مثبت و منفی دائماً با هم درگیرند، دانایان در پی ساختن و آباد کردن هستند و نادانان در پی ویران کردن؛ دانایان میخواهند به راه راست هدایت بشوند ولی نادانان در پی تخریب کردن هستند، البته نیروهای تخریبی باید در این سیستم باشند این نیست که بگوییم روزی میرسد که ما تمام این نیروها را حذف میکنیم، ما هیچگاه نمیتوانیم تاریکی را حذف بکنیم، اگر تاریکیها را حذف کنیم خیلی چیزها را از دست میدهیم، در پرتو همین نیروها هست که انسان ساخته و قوی و نیرومند میگردد؛ شاید پیش خود بگویید ای کاش نیروهای منفی نبودند، اینکه خداوند میدانست که شیطان خرابکاری میکند پس چرا او را برای ما فرستاد؟ در جواب به این سوال باید گفت شیطان باید این کار را انجام بدهد اگر انجام ندهد ساخته نمیشویم، شما در نظر بگیرید اگر در مقابل گله گورخرها شیر و ببر و پلنگ و کرکس و کفتار و لاشخورها نباشند چه اتفاقی میافتاد؟ آنقدر این گورخرهای زیبا میخوردند و میخوابیدند و دیگر پیادهروی نمیکردند تا اینکه دچار انواع و اقسام بیماریها میشدند و بعد از تنبلی هم در جای خودشان میمردند و تمام جنگل را آلوده میکردند؛ پس در پرتو آن شیر، ببر و پلنگ است که گورخرها و بوفالوها و گوزنها همیشه سرحال و چابک هستند. شیر و ببر و پلنگ، تنبلهای گله را شکار میکند، زرنگها و چابکها سریع میدوند؛ در زندگی هم همین طور است، انسانهای تنبل که حال ندارند و تلاش نمیکنند و زحمت نمیکشند، طعمه همان گرگها و پلنگها میشوند.
انسانها باید همانند عقاب باشند که ساختمان زندگی خودشان را طوری بنا کنند که استحکام لازم را داشته باشد، منظور از ساختمان یعنی شخصیت، وجود و ذات هر انسانی است، آیا وجودش مستحکم است؟ آیا قلعه محکمی دورش است؟ یا اینکه نه! در قلعه باز است و هر کس خواست میآید و هر کس خواست میرود! عقاب سمبل قدرت است، حالا انسانها باید ببینند در کدام جایگاه هستند؟ آیا در جایگاه عقاب هستند یا لاشخور و کرکس؟ یا مرغ خانگی یا گنجشک و پرستو ؟ ما در قرآن سورهای به نام بلد داریم که در این سوره نام عقبه برده شده است، عقبه به معنای بالای کوههای خیلی بلند و گذرگاههای خیلی سخت است، در این سوره گفته میشود: لااقسم بهذالبلد؛ و انت حل بهذالبلد؛ و والد و ما ولد؛ لقد خلق الانسان فی کبد؛ در اینجا بلد یعنی شهر، تفسیرهای زیادی درباره بلد هست ولی تمثیلی که در این سیدی در نظر گرفته شده است به معنای شهر وجودی انسان است؛ گفته میشود قسم نمیخورم به شهر برای چه قسم نمیخورد؟ برای اینکه جسم از بین میرود و خیلی طولانی نیست؛ ولی جاهای دیگر قرآن که قسم هم آورده شده، بابت اهمیت موضوع است، مثلاً و الشمس و ضحاها؛ یعنی قسم میخورم به شمس؛ به مسائل عمده و بزرگ سوگند یاد شده است و این قسم و سوگند نشانه تاکید است. در آیه بعدی گفته شده تو در این شهر حلول کردی؛ یعنی ما به این شهر آمدیم، منظور شهر وجودیمان است، ما در این شهر ساکن هستیم و در اختیار ماست و موقع مرگ هم این بلد از بین میرود و بلافاصله در آیه بعدی گفته میشود؛ و والد و ما ولد که درباره پدر و مادر است که تولیدکننده انسان هستند و در آیه بعدی میگوید؛ انسان در رنج آفریده شده یعنی رنج جزء بافت انسان است. وقتی انسان در بعد زمینی قرار گرفته یعنی در رنج است، چرا؟ زیرا همیشه نیاز به غذا دارد، نیاز به آب خوردن دارد، مسکن میخواهد، نیاز به خوابیدن دارد، جایگاه و امنیت میخواهد؛ پس فلسفه انسان این است که این موجود در مسیری خلق شده که در آن سختی وجود دارد، گاهی زلزله میشود گاهی سیل میآید، گاهی طوفانهای عجیب و غریب رخ میدهد گاهی شخصی عزیزترین کسش را از دست میدهد، همه اینها باعث رنج است.
در ادامه سوره گفته میشود؛ آیا انسان میپندارد که هرگز قدرتی بر او فائق نمیشود؟ کسی بر او فائق نمیشود؟ خیال میکند که هیچکس زورش به او نمیرسد؟ و در آیه بعدی گفته میشود؛ ما به او دو تا چشم دادیم، زبان دادیم و او را بر سر دوراهی هدایت کردیم (و هدیناه النجدین) نجد به معنی تپه است، نجدین یعنی دو تپه؛ حال تازه ماجرا از اینجا شروع میشود انسان در زندگیاش بر سر دوراهی هدایت میشود، این مهم است که به کدام طرف میرود، به طرفی میرود که رستگار شود یا به طرفی میرود که نابود شود؟ پس از نظر روانشناختی، به طرق مختلف طعمه میشود، مثلاً پیامی به گوشی میآید که شما برنده ۲۰ میلیون تومان پول شدید و برای دریافت این مبلغ باید وارد لینک زیر بشوید، همین که مشخصات را وارد میکنید میبینید که حساب را خالی کردند، این یعنی طعمه شدن یا مثلاً گوشی موبایلت را گرفتی در خیابان داری راه میروی و حرف هم میزنی میآید و گوشیات را میگیرد و میرود، این یعنی طعمه شدن؛ یا کیف پولت را میزنند یا در خانه و ماشین را باز میگذاری، اینها یعنی طعمه شدن یا مثلاً یکی پیدا میشود سرت را شیره میمالد و کلاه میگذارد و دار و ندارت را هم میگیرد و طعمه میشوی؛ پس باید کوشش کنید که طعمه نشوید.
آنانی که به دنبال پای اضافه هستند بدانند که خداوند به آنها نخواهد داد. کسانی دنبال پای اضافه میگردند، یعنی شرایطی بیش از حد تصور خودشان میخواهند؛ بعضی افراد قانع هستند و بعضی دنبال این هستند که پای اضافه پیدا کنند، هرگز خداوند به این افراد نمیدهد، اگر هم بدهد، نمیتوانند استفاده بکنند؛ پس مهم داشتن نیست، مهم استفاده کردن از آن است. شما در بانک پول دارید آیا از این پول آرامش هم میگیری؟ آسایش هم میگیری؟ این بسیار مهم است که چیزی را که به دست آوردی، بتوانی از آن استفاده کنی. زندگی مانند یک تئاتر است؛ روی صحنه و پشت صحنه دارد، شاید فردی روی صحنه بازیگر خیلی سر حالی است، قبراق است، همه غبطهاش را میخورند ولی پشت صحنه باید برایش گریه کنی؛ پس اینگونه نیست که ما فقط ظاهر را نگاه بکنیم. زیرا برای انسانها پشت صحنه فرق میکند کسانی که میبرند، میزنند، دروغ میگویند اختلاس میکنند، احتکار میکنند، اینها پشت صحنه خوبی نخواهند داشت. در ادامه سیدی گفته میشود تا انسان در درون خودش به منبع و یا ماخذ نرسیده باشد، رایحه گلها را نبویده باشد و با هر دو چشمانش ندیده باشد نمیتواند. منظور این است که انسان باید به یک آگاهی برسد و بداند چرا و تا زمانی که نرسد، اصلاً نمیشود، اصلاً با حرف امکانپذیر نیست، یعنی تا موقعی که نداند برای چه نباید مواد مخدر مصرف کند، نمیتواند مواد را رها کند، تا به این نقطه نرسیده باشد که برای چه نباید سیگار بکشد، نمیتواند سیگار را رها کند؛ تا نداند که برای چه باید به رژیم غذاییاش دقت کند، نمیتواند چاقیاش را درمان کند؛ تا به آن نقطه نرسیده باشیم که چرا نباید رشوه بگیرم، چرا نباید ظلم کنم، چرا دروغ فاجعه برانگیز است، چرا ضدارزشها زندگی را تباه میکند، هیچگاه مفهوم واقعی را درک نخواهم کرد.
نویسنده: راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
115