هشتمین جلسه از دوره پنجم کارگاههای آموزشی مجازی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی نائین با استادی راهنمای تازهواردین همسفر سارا با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» روز شنبه ۲۲ دیماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
سخنان استاد:
انسان موجود فراموشکاری است، ما انسانها بسیاری از وقایع زندگی خود را فراموش میکنیم و چه خوب است که در طول سال زمانی را بهمرور اتفاقات گذشته اختصاص دهیم تا یادمان نرود از کجا به کجا رسیدهایم. ما زمانی وارد کنگره شدیم که تمام زندگی، شخصیت، روان و دارایی خود را کاملاً ازدستداده و در شرایط زیر صفر زندگی میکردیم. یک آغوش و خوشامدگویی گرم اولین چیزی بود که کنگره به من داد، عشق و محبتی که کلاً آن را فراموش کرده بودم. کنگره امنیت خاطر ازدسترفته در زندگی را به من بازگرداند و صورتمسئله اعتیاد را برایم بیان کرد، آرامآرام متوجه شدم که چه اتفاقی برای همسرم افتاده و چرا به بیماری اعتیاد دچار شده است.
با همسرم سفری را شروع کردیم که او مسافر شد و من همسفری که در این راه همراهش باشم. کنگره به من یاد داد که در این سفر به چه چیزهایی احتیاج دارم، چه کارهایی را باید انجام و چه کارهایی را نباید انجام بدهم. کنگره جایگاه من را از سمت مقابل مسافرم به کنار او تغییر داد، کنگره به من یاد داد چگونه یک آغاز دوباره داشته باشم که تا کنون هر مدلی زندگی کردهام از اینجا به بعد بتوانم آن را تغییر دهم. کنگره به من یاد داد که مشکلی وجود ندارد هر موضوع و مسئلهای هست، باید آن را حل کنم؛ پس راهحل و علم چگونه زندگیکردن را به من آموخت.
در مکان کاملاً امن با حفظ حریم شخصی به من مشاوره و آموزش داد و با وسایلی که در اختیار من قرارداد، جهان من را عوض کرد و از تاریکی به روشنایی رساند؛ پس از گذشت زمانی با افرادی من را آشنا کرد که بهجرئت میتوانم بگویم از خانوادهام به من نزدیکتر بودند. نوع نگرش من به هستی را تغییر داد که هر روز حس من نسبت بهروز قبل بهتر میشود، ورزشکردن را فراموش کرده بودم دومرتبه به یادم آورد. سالها بود از آسمان و زمین، خاک و آب، آتش، برفوباران، درختان، از طبیعت، گرما و سرما، پاییز و بهار، از شادی، از فرزندم و حتی از گلها که همیشه مظهر زیبایی هستند، هیچ لذتی نمیبردم و مدام از کنار آنها عبور میکردم؛ ولی آنها را نمیدیدم، دید مرا باز کرد و شروع کردم به لذتبردن از آنهمه نعمتی که خداوند به من داده بود.
از همه مهمتر خودم را دیدم، تازه خودم را شناختم و با آرامشی که کسب کردم به خودم پرداختم و دوباره عاشق شدم، عاشق مسافرم که مدتها بود نسبت به او بیحس شده بودم و این لحظه دوباره متولدشدن من بود، زندگی جدیدی را شروع کردم، تازه معنای واقعی کلمات را متوجه شدم و معنی آیات قرآن را فهمیدم. کنگره به من یاد داد چگونه عاشق باشم و باید عاشق باشم، عاشق تمام هستی و موجودات، بدون هیچ قید و شرطی؛ کنگره به من هستی بخشید و تمام اینها را بیمنت و بدون مزد به من یاد داد و کنگره به من...
و اما کمک من به کنگره؛ فقط میتوانم بگویم هیچ، هیچ و هیچ و من تا ابدیت به کنگره فقط بدهکار و مدیون هستم و حتی به خودم اجازه نمیدهم که بخواهم بگویم من برای کنگره چه خدمتی کردم. فقط میدانم که حتماً باید خدمت کنم تا بتوانم این مکان امن و مقدس را برای آیندگان حفظ کنم تا به این حال خوش و پر از آرامشی که من رسیدهام دیگران هم برسند. با تمام وجودم از جناب مهندس بزرگوار و عزیزم و خانواده محترم ایشان سپاسگزارم که جان دوباره به من و خانوادهام بخشیدند.
رابط خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
عکس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر سمانه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
209