English Version
This Site Is Available In English

پهلوانی یک منش است

پهلوانی یک منش است

استاد بابت حضورتان در شعبه صبا، به شما خوش‌آمد می‌گویم و خیلی خوشحال و مفتخر هستم که برای بنده فرصت خدمتگزاری و مصاحبت با شما فراهم شده است.

این گفت‌و گوی زیبا تقدیم نگاه پر مهر شما می‌گردد

 اگر ممکن است به رسم کنگره خودتان را معرفی نمایید و در ادامه از خدمت‌هایی که در کنگره انجام داده‌اید برای‌ ما صحبت کنید؟ 

سلام دوستان آتنا هستم همسفر من و مسافرم با بیش از ۱۵سال تخریب انواع مواد وارد کنگره شدیم و ۱۰ ماه و ۱۰ روز سفر کردیم، به راهنمایی آقای سعید نمکی و راهنمای خودم خانم فریبا، رشته ورزشی بسکتبال و الان هم ۴سال و ۶ ماه است که آزاد و رها هستیم .
من ابتدا خدمت خود را با تایپ و نشریات در کنگره شروع کردم و راهنمای DST راهنمای ویلیام، مرزبانی ققنوس، مسئول امتحانات، سردار، دنور، پهلوان شدم و الان هم دستیار خانم آذر در قسمت مرزبانی هستم .

 آشنایی‌ شما با کنگره چطور اتفاق افتاد؟

توسط یکی از همسایه‌های مادرم که برای پسرش به کنگره آمده بود با کنگره آشنا شدم. من در آن زمان خیلی نا امید و خسته از زندگی بودم و این نوری بود؛ برای شروع دوباره

نظر به این‌ که هفته بنیان را پشت سر می‌گذاریم؛ فکر می‌کنید کدام ویژگی آقای مهندس باعث شد که امروز پیروز میدان باشند؟

به نظر من آقای مهندس ویژگی‌های زیادی دارند؛ که باعث شد کنگره به این عظمت و دانش برسد؛ ولی مهمترین آن عشق و محبت ایشان بود؛ که می خواستند همه به آن سلامتی و حال خوب برسند.

 از صحبت‌های شما متوجه شدم که با خانواده آقای مهندس و خانم آنی مصاحبت داشتید؛ اگر خاطره یا صحبتی از  مصاحبت با ایشان دارید، بفرمایید.

من در دوران مرزبانی ققنوس توفیق داشتم؛ که ایشان را ببینم و بیشتر یاد بگیرم و آموزش‌های خوبی از ایشان گرفتم و بیشترین چیزی که برای من خیلی ارزشمند بود، افتادگی و بزرگ منشی ایشان بود، و این‌که بسیار به فکر خدمت کردن و دستگیری هستند و این باعث شد که من خیلی مجذوب رفتار ایشان بشوم .

به نظر شما، ما اعضای کنگره۶۰ در جهت حفظ اصالت بنیان کنگره و تقویت و گسترش آن چه وظایفی داریم؟

این‌که حافظ حرمت‌ها و اصول اصلی کنگره و خدمتگزار دردمندان باشیم و فراموش نکنیم؛ که روزی خودم هم در آن سختی‌ها بودم و نکته دیگر کنگره‌ای بمانم نه اینکه فقط در کنگره حضور داشته باشم.

لطفا کمی از حس و حال خودتان زمانی که شال پهلوانی را از آقای مهندس دریافت کردید و تغییراتی که در زندگی شما بعد از دریافت این شال اتفاق افتاد برای ما بیان کنید.

پهلوانی به نظر من یک منش بود؛ که آقای مهندس مثل بقیه چیزهایی که به ما آموخت، خواست که ما از آن بی‌بهره نمانیم و زمانی که من توفیق این جایگاه را بدست آوردم بسیار حس عجیب و زیبایی بود، به جرات می‌توانم بگویم که هر زمان شال را می‌اندازم حس خیلی زیبایی دارم و این خدمت در زندگی من بسیار تلاطم ایجاد کرد، تا من بدانم؛ که این بخشش برای چی و به چه هدفی بوده است.

بسیار ممنون و سپاسگزارم که این فرصت را به من دادید

 

 

مصاحبه‌کننده: همسفر رضوان رهجو راهنما همسفر نرگس (لژیون اول)

عکاس: همسفر ناهید رهجو راهنما همسفر افسانه (لژیون سوم)

ارسال: همسفر مریم رهجو راهنما همسفر نرگس (لژیون اول)

همسفران نمایندگی صبا

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .