English Version
This Site Is Available In English

مشارکت گروهی لژیون سوم

مشارکت گروهی لژیون سوم

مشارکت مکتوب همسفر سمانه (ج):

من قبلاً فکر می‌کردم که اگر کاری برای کسی انجام بدهم کمک محسوب می‌شود؛ ولی ممکن است بعضی کارها که برای دیگران انجام می‌دهیم به خودمان و آن‌ها آسیب وارد کنیم. دررابطه‌با این موضوع آقای مهندس مثلثی را برای ما ترسیم نموده‌اند که اضلاع آن شامل کمک کنگره به من، کمک من به کنگره و قاعده این مثلث، موضوع کمک است. این مثلث نه‌تنها در کنگره؛ بلکه در زندگی شخصی ما هم تأثیرگذار است. شخصی که وارد کنگره می‌شود و در مسیر آن قرار می‌گیرد، شاید اول با خودش بگوید که کنگره به من کمک نمی‌کند، من خودم تصمیم به درمان گرفته‌ام؛ ولی در ادامه سفر به این نتیجه می‌رسد که کنگره چقدر به زندگی او کمک کرده است.

کنگره فقط اعتیاد را درمان نمی‌کند؛ بلکه معنی واقعی محبت، عشق‌ورزیدن، دست هم نوع خود را گرفتن و غیره را به ما می‌آموزد. کنگره بدون هیچ منت و چشم‌داشتی به ما کمک می‌کند.ما هم باید سهم خود را بپردازیم؛ حال چه از طریق خدمت مالی یا خدمت در شعبه این کار را به انجام برسانیم. ما باید به این درک برسیم همان‌طور که دیگران دست ما را گرفتند ما هم دست دیگران را بگیریم. به قول آقای مهندس: "دیگران کاشتند، ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند."

مشارکت مکتوب همسفر مریم:
اولین چیزی که در برخورد با این موضوع یادم آمد، روزهای سخت، حالِ خراب و دنیای تاریک خودم و مسافرم بود. روزهایی که درگیر اعتیاد مسافرم و مشکلات روحی و روانی خودم بودم. اکنون بعد از یک سال‌ و‌ نیم آمدن به این مکان مقدس چه چیزی دریافت کرده‌ام؟ من در این مکان، ابتدا رهایی مسافرم را دیدم. رهایی از درد و خماری و نجاتش از آن دنیای تاریک و دورشدن از آن‌ها شاید بزرگ‌ترین دستاورد من از کنگره بود. مسافرم بدون هیچ تخریبی از آن تاریکی‌ها عبور کرد و به یک‌دنیای جدید مملو از روشنایی و امید پا گذاشت. دستاورد دیگر آن حضور خودم در کنگره به‌عنوان یک همسفر بود. ابتدا همسفر مسافرم شدم تا با او برای رسیدن به رهایی و تجربهٔ روزهای بهتر و حالی خوش هم‌قدم شوم؛ ولی این من بودم که سال‌ها با افکار منفی، مصرف قرص‌های اعصاب و هورمونی ناخواسته و ندانسته به سیستم ایکس خود تخریب وارد کرده و آن را از تعادل خارج نموده بودم.

در کنگره با این مسئله آشنا شدم و کم‌کم از مصرف داروهای خود خلاص شدم. با حضورم در کلاس‌های جهان‌بینی و آموزش‌هایی که توسط اساتید و راهنمای خودم دریافت کردم تا حدودی بر افکار منفی، استرس، اضطراب، ترس و ناامیدی خود غلبه کردم و تلاش کردم سیستم ایکس خود را به تعادل نزدیک کنم. وقتی در این راه حرکت را آغاز نمودم، روش کاربردی‌کردن ارزش‌هایی که می‌دانستم؛ ولی عمل نمی‌کردم را آموختم. اینکه چگونه به روش دی‌اس‌تی، پله‌ای و آرام‌آرام می‌توان از ضدارزش‌ها فاصله گرفت و راه صحیح و درست را ادامه داد. شاید مهم‌‌ترین مباحث کنگره که روی من تأثیر گذاشت و آن را از کنگره دریافت کردم، دیدن خویشتن خویش بود، طبق وادی سوم دریافتم که من تنها کسی هستم که برای خلاصی از تمام دردها، رنج‌ها و مشکلات، می‌توانم به خودم کمک کنم.

برای حرکت‌کردن به‌سوی نور امید و خروج از تمام تاریکی‌ها و ترس‌ها و ناامیدی‌ها باید وادی هشتم را عملی می‌کردم. خدا را شکر می‌کنم که از تمام درس‌ها و آموزش‌های این کلاس‌ها حداقل یک نکته در ذهن من ثبت شد و حتی‌الامکان آن را عملی کردم. حال باتوجه‌به تمام این‌ها کنگره ۶۰ بهترین جا و بهترین مکان برای رسیدن من و مسافرم به آرامش و آسایش و حال خوش این روزها است. از خود می‌پرسم تو چه کاری برای کنگره انجام داده‌ای؟ در مقابل این خدمت‌ها که به تو داده شد چه کرده‌ای؟ دیگران کاشتند و تو استفاده کردی، تو برای دیگران چه کاری می‌توانی انجام دهی؟ رهایی مسافر و این حال خوش را چگونه جبران می‌کنی؟ به قول آقای مهندس: "کنگره محتاج و بدهکار هیچ‌کس نیست. این ما هستیم که همیشه بدهکار آن هستیم." واقعاً حرف درست و به جایی گفتند. من سعی خود را می‌کنم تا به بهترین شکل و با عشق، خدمتگزار خوبی برای کنگره باشم. با خدمت در سایت، در لژیون، در پارک به‌عنوان یک ورزشبان سعی در جبران زحماتی دارم که کنگره برای من کشیده‌ است.

هر خدمتی از مهمانداری تا آبدارخانه و سایر خدمت‌ها را باکمال‌میل و افتخار انجام می‌دهم و سعی می‌کنم به بهترین شکل خدمتگزار باشم. این مکان نیاز به حمایت مالی دارد تا بتواند، استوار باقی بماند. برای همهٔ آنانی که خواستار عبور از ظلمت و تاریکی و رسیدن به دنیای امید و رهایی و به دنبال راه نجاتی هستند. از همین رو عضو کوچکی از لژیون سردار شدم؛ زیرا بخشش یکی از راه‌های جبران حال خوش است، شاید به این شکل بخش کوچکی از دین خود را به کنگره پرداخت کنم و جبران زحمات تمام کسانی که این بنا را آباد نگه داشتند تا من و مسافرم در آن سفر کنیم، باشد و ما نیز بتوانیم سهم کوچکی در آبادانی آن برای آیندگان داشته باشیم. امیدوارم خدمتگزار کوچک و عضو لایقی برای کنگره ۶۰ و این مکان مقدس باشم. در پایان از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان و تمامی پیش‌کسوتان و راهنمایان و خدمتگزاران کنگره کمال تشکر را دارم و خداوند را بی‌نهایت شاکرم که در مسیر امن و آرام کنگره قرار گرفتم.

مشارکت مکتوب همسفر اعظم (د):
زندگی من در اعتیاد و سال‌هایی در تاریکی سپری شد. از همه رنجش داشتم، مدام با مسافرم دعوا و جنگ داشتیم و او یکسره خواب بود. هر چند هنوز نود روز است که وارد کنگره شده‌ایم؛ ولی تا به امروز حس‌هایم نسبت به دیگران، جهان و مردم عوض شده است. مگر کنگره با من و مسافرم چه کاری کرده که دنیای ما عوض شده است؟ یا کنگره به من چه داده و چه از من گرفته است؟ در همه‌ٔ مسائل، یک قانونی به نام دادوستد وجود دارد که باید یک چیز را بدهی تا چیز دیگری را دریافت کنی و یا برعکس. در مورد مسئله اعتیاد هم همین‌طور است. اعتیاد قدرت فیزیکی را از مسافرم گرفته بود، به‌طوری‌که نمی‌توانست کار کند و چهرهٔ او را عوض کرده‌ بود و همچنین در مورد خودم، اعتیاد مسافرم ظلمت و تاریکی را در من به وجود آورده‌ بود‌. یأس و ناامیدی را در چهره‌ٔ خودم می‌دیدم و احساس کمبود داشتم؛ ولی خدا را شکر، با ورود به کنگره روزنه‌ای از نور وارد زندگی‌ام شد.

کنگره زیبایی را به ما برگرداند، کابوس‌های شبانه را از ما گرفت و به ما خواب راحت و شخصیت و آرامش داد. من را از ضد ارزش‌ها دور کرد، هر چند که ضد ارزش‌ها تمامی ندارند. نیروهای بازدارنده در تلاش هستند که جلو ما را بگیرند و به قول آقای مهندس: "طناب آنان پوسیده شده و دیگر نمی‌توانند از چاه آب بکشند؛ ولی باز تلاش می‌کنند تا به نتیجه‌ای که دوست دارند، برسند." حالا من برای کنگره چه کرده‌ام؟ کوچک‌‌ترین کاری که من می‌توانم انجام دهم، حمایت‌های مالی است، هر چند که کم باشد و با خدمت‌کردن در شعبه دین خود را بپردازم. هر چقدر به جایگاه‌های بالاتر بروم خدمت‌های بیشتری را می‌گیرم و با این کار می‌توانم اول‌ازهمه برای خودم و بعد به کنگره خدمت کنم و با به‌موقع حاضرشدن در جلسات و نوشتن سی‌دی وظایفم را به‌درستی انجام دهم. ان‌شاءالله که بتوانم با کمک راهنمای خود به خدمت‌های بالاتری برسم.

مشارکت مکتوب همسفر ملیکا:
کنگره در ابتدا به مسافر من کمک کرد که از بند اعتیاد رها شود و از حالِ بدی که در این چند سال زندگی داشت و در سردرگمی و تاریکی به سر می‌برد نجات یابد. کنگره نحوه‌ٔ صحیح زندگی‌کردن را به ما آموخت. من و مسافرم چند سال در کنار هم زندگی می‌کردیم؛ ولی هیچ‌کدام بلد نبودیم چگونه با هم صحبت کنیم، به همدیگر محبت کنیم. خودم و مسافرم در تاریکی مطلق بودیم، مسافرم با اعتیادش و من هم با انرژی‌های منفی که از طرف او دریافت می‌کردم. از وقتی وارد کنگره شدم، فهمیدم که من تا الان زندگی نمی‌کردم، فقط روزهای عمرم را در تاریکی هدر کرده‌ بودم. من در کنگره آموختم که چگونه باید با مسافرم صحبت کنم تا او را در درمانش کمک کنم و چگونه محبت‌کردن به مسافرم و فرزندانم را در کنگره یاد گرفتم.

من قبل از کنگره قضاوت، منیت و ضد ارزش‌های زیادی داشتم؛ ولی از زمانی که از آموزش‌های کنگره بهره‌مند شدم، خیلی از ضد ارزش‌های من کم شد. کنگره با آموزش‌هایی که به من و مسافرم داد، خیلی به ما کمک کرد تا زندگی بهتری داشته باشیم؛ اما من هیچ کمکی به کنگره نکردم، حداقل کمکی که می‌توانم برای کنگره انجام بدهم از همین خدمت‌های کوچک شروع کنم و در جلسات حاضر شوم، سی‌دی‌ گوش کنم و بنویسم و در آخر سپاسگزار خداوند بزرگ و بعد هم آقای مهندس هستم به‌خاطر کار بزرگی که در حق مسافرها و همسفران انجام داده‌اند.

مشارکت مکتوب همسفر حکیمه:
من حال خوش خودم و مسافرم را از کنگره دارم. از کنگره آموختم که بتوانم به ترس‌ها و ناامیدی‌هایم غلبه کنم و امید به زندگی و آینده داشته‌ باشم. کنگره به من کمک کرد تا زندگی من احیاء شود و مسافرم به درمان برسد. آموزش‌هایی که از طریق استادان و راهنمایان داده می‌شود، کمک کرد تا از تاریکی به نور و روشنایی و از قهر به مهر و از نفرت به‌طرف عشق و از ترس به شجاعت حرکت کنیم؛ اما کمک ما به کنگره این است که اول به حرمت‌ها و قوانین کنگره ۶۰ و یکدیگر احترام بگذاریم و فرمان‌بردار باشیم، به‌موقع در جلسات حضور داشته باشیم و از نظر مالی هم کنگره را حمایت کنیم و خدمتگزار واقعی باشیم.

ویرایش: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: دبیر سایت همسفر ماندانا
همسفران نمایندگی بیهقی سبزوار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .