English Version
This Site Is Available In English

گرهمسفر عشق شدی مرد سفر باش

گرهمسفر عشق شدی مرد سفر باش

اولین جلسه از دوره اول کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰، مسافران و همسفران نمایندگی ارگ کرمان به استادی راهنما همسفر زهرا، نگهبانی راهنما تازه‌واردین همسفر معصومه و دبیری راهنما تازه‌واردین همسفر فائزه با دستورجلسه "جشن همسفر"روز پنج‌شنبه ۲۰ دی‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
«وسَلَٰمٌ عَلَيكُم بِمَا صَبَرتُم  فَنِعمَ عُقبَى ٱلدَّارِ»
«سلام بر شما به پاس استقامتی که در برابر سختی‌ها داشتید؛ قطعاً فرجام این سرا نیکوست.» خداوند را شکر می‌کنم که لیاقت خدمت در این جایگاه را نصیبم کرد و برای حضور در جمع عزیزانی که راهشان عشق و انسانیت است خوشحالم. از ایجنت بخش همسفران و مسافران سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند. از راه‌گشایان بی‌بدیل نمایندگی‌های کرمان، همسفر سحر و مسافر علیرضا که حرکتی تأثیرگذار داشتند و از راهنمای صبورم همسفر مهری که همدلی آگاه بودند و من را در مسیر عاشقی راهنمایی کردند سپاسگزارم. از مسافر عزیزم که به‌واسطه حضورشان این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا خودم را در نقش همسفر محک بزنم تشکر می‌کنم. هفته زیبای همسفر را خدمت همسفران قدرتمند آقای مهندس خانم آنی بزرگوار، استاد امین، خانم شانی و خانم آنی کماندار که با ایستادگی و همراهی نقش همسفر را خلق کردند تبریک عرض می‌کنم و خدمت شما همسفران در راه گذر و عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر تبریک می‌گویم؛ عزیزانِ همراه و همدلی که در این مسیر سخت، سبزه‌های زندگی را کاشتند تا سنگلاخ‌های راه مسافران را آزرده‌خاطر نکند.
خدمت مادران و پدرانِ همسفر تبریک عرض می‌کنم؛ مادران و پدرانی که درد را می‌توان از نگاه عاجزشان به راحتی درک کرد. «هر که در ره عشق سر از قله برآرد هنر است؛ همه تا دامنه‌ کوه تحمل دارند.» به تک‌تک فرزندانی که همسفر پدرانشان شدند تبریک عرض می‌کنم؛ فرزندانی که پدرها جای این‌که قد کشیدنشان را ببینند دوران کودکی‌شان پشت دود منقل و مواد دفن شد. فرزندانی که صدای خنده کودکی‌شان را کسی نشنید و تمام رویای کودکی‌شان نجات پدر از دست اهریمن اعتیاد بود. درود بر خواهران و برادران همسفر که اولویت زندگی‌شان را سفر برادرشان قرار دادند. واژه همسفر به معنی وادی چهاردهم یا وادی عشق است. عشق؛ یعنی از خود گذشتن. «فراغم سخت می‌آید و لیکن، صبر می‌باید؛ که گر بگریزم از سختی، رفیق سست پیمانم» همسفران عزیزی که رفیق نیمه راه نشدند؛ آن‌هایی که می‌توانستند همسر و زندگی‌شان را ترک کنند؛ اما ماندند و جای ترک، درک کردند. عزیزانی که متوجه شدند زندگی صرفاً لذت‌ بردن نیست؛ بلکه انجام وظیفه است و امروز شاهد حضور باشکوه این عزیزان در این جمع هستیم. من تقاضا دارم مسافران عزیز به احترام همسفران بایستند و این بزرگواران را تشویق کنند.
همسفر عزیزی که با درد و رنج مشکلات و از همه مهم‌تر ناامیدی وارد کنگره می‌شود؛ شاید دانسته‌هایی را از نظر تحصیلی به همراه داشته باشد؛ اما باید همه آن‌ها را پشت درب کنگره بگذارد و این موضوع سر‌آغاز زندگی و آموزش برای او می‌شود. بی‌شک حال همسفر از مسافری که سفر خود را شروع کرده است، بهتر نیست؛ چرا‌ که مسافر در مرحله حق‌الیقین به سر می‌برد و تا انتهای راه را رفته است؛ اما همسفر در مرحله علم‌‌الیقین قرار دارد و هیچ شناختی در مورد مسئله و بیماری اعتیاد ندارد و فقط با کوله‌باری از ناکامی‌ها وارد کنگره می‌شود. با ورود به کنگره قشنگ‌ترین و زیباترین واژه به آن تعلق می‌گیرد. واژه همسفر «جان‌و‌دل دادن به کسی با حرف نیست؛ هر کسی شایسته این ظرف نیست». همسفران عزیزی که دوشادوش مسافران به کنگره می‌آیند تا آشیانه‌ای بسازند و ویرانه‌شان را به نور و گرمای محبت درآمیزند تا جستجوگر باشند؛ اما نه در جیب و موبایل و کیف، بلکه در نگاه و جهان‌ذهنی خودشان می‌آیند تا هم‌چون شما مسافران، اعتبار از دست داده‌شان را پس بگیرند و از شومی اعتیاد و تاریکی دورنشان ترخیص شوند. کفش‌های آهنی به پا کرده‌اند تا لحظه‌ای شما مسافران را تنها نگذارند.
همسفر نه تنها نقش بزرگی را برای مسافرش ایفا می‌کند؛ بلکه خودش هم نیز شکوفا می‌شود و در صورتی می‌تواند کمک کند که از شرایط سفر آگاهی داشته باشد و بداند مسافرش در چه مسیری حرکت می‌کند. شاید این جمله را بارها شنیده باشید که می‌گویند: «گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش.» مرد بودن در فارسی اصطلاحی است که جنسیت نمی‌شناسد؛ یعنی مقید به یک جنس مذکر یا  مونث نیست. مرد بودن یعنی انسان بودن؛ یعنی استقامت داشتن.
شاید بپرسید استقامت در برابر چه؟ استقامت در برابر سختی‌ها، ناکامی‌ها و ناملایمات زندگی. استقامت یک همسفر؛ یعنی بغض خودش را فرو ببرد تا دیگران از درونش آگاه نشوند؛ یعنی آن مسافر بیماری که تو را ناخواسته می‌آزارد رها کنی و از او کینه به دل نگیری؛ همسفر بودن یعنی پرستار بودن؛ اما چگونه پرستاری کردن خیلی مهم است، پرستاری کردن با دانش و آگاهی؛ اینکه مسافر خودمان را همان‌طور که هست بپذیریم و از او پرستاری کنیم؛ یعنی از مسافری که تمام احساساتش یخ زده است، آزرده‌خاطر نشویم که اگر آزرده‌خاطر شویم یعنی در برابر عشق، اعتراض کرده‌ایم.
کسی‌که معترض عشق باشد هیچ‌وقت شیرینی و لذت عاشقی را درک نمی‌کند. یک همسفر عاشق می‌داند که مسیر عشق پر‌ مخاطره است و برای رسیدن به بهشت باید از جاده سخت و تاریک جهنم بگذرد. بهشت یعنی مأمن آرامش و آسایش و کسی که تمنای بهشت را دارد باید تمام سختی‌های جهنم را با کمال‌میل بپذیرد و حتی از بودن سختی‌ها هم لذت ببرد؛ چرا‌ که بدون داشتن سپر علم و آگاهی در برابر نیرو‌های منفی قطعاً شکست خواهد خورد؛ پس برای بودن و همسفر شدن باید آگاهی کسب کنیم و به دانش خودمان بیفزاییم. همسفری که شناخت و آگاهی نداشته باشد قطعاً نمی‌تواند همسفر خوبی برای مسافرش باشد. تغییر، گاهی با درد همراه است، گاهی سخت است؛ ولی امکان‌پذیر است. باید تغییر کنیم تا به تولد دوباره‌ برسیم.
داستان جالبی را از زندگی عقاب می‌خواندم؛ همان‌طور که می‌دانید از عقاب در کنگره زیاد شنیده‌ایم؛ یعنی نماد قدرت و تفکر. میانگین عمر عقاب هفتاد سال است پس‌ از رسیدن به نیمه‌های عمرش یعنی سی تا چهل سالگی دیگر قدرت منقار، پرواز و پرو‌بال‌هایش را از دست می‌دهد. اینجا عقاب می‌تواند دو راه را انتخاب کند؛ یکی اینکه با همین شرایط کنار بیاید تا بمیرد و راه دوم این است که درون خود تغییر ایجاد کند. عقاب راه دوم را انتخاب می‌کند و به آشیانه‌اش که بر فراز قله کوه است می‌رود و آن‌جا نوک خودش را آن‌قدر به سنگ می‌کوبد تا از جا کنده شود و صبر می‌کند تا نوک جدیدی رشد کند و با نوک جدیدش پنجه‌ها و پروبال‌هایش را می‌کَند و این فرآیند دردناک تقریبا صدوپنجاه روز طول می‌کشد؛ ولی عقاب بعد از مدتی یعنی حدوداً سی تا چهل سال دیگر می‌تواند به زندگی و حیات خودش ادامه دهد. من نمی‌دانم این حکایت واقعی است یا افسانه اما این را می‌دانم که خیلی‌وقت‌ها در زندگی ما شرایطی مثل شرایط انتخاب عقاب وجود دارد.
گاهی لحظه‌ای که باید بین ماندن و رفتن یک راه را انتخاب کنیم؛ لحظه‌ای که باید برای رسیدن به یک آینده روشن، گذشته را دور بریزیم. باید همانند عقاب برای زیستن بایستیم، درد بکشیم، صبر کنیم و تغییر کنیم تا به تولدی دوباره برسیم؛ تولدی که کنگره۶۰ با آموزش‌هایش به سمت نور برای همگی ما فراهم آورده است. اما موضوع، جشن و قدردانی است. خداوند متعال اگر بخواهد به بنده‌ای کمک کند قطعاً از طریق سایر بندگانش به او کمک خواهد کرد؛ پس بدانید تشکر از مخلوق، تشکر از خالق است و همین سپاسگزار بودن‌ها ما را در رسیدن به حال خوب یاری خواهد کرد. درآخر دردها فراموش می‌شوند؛ اما هم‌‌دردها هرگز! یک مسافر، بودنِ همسفری را می‌خواهد که حتی یادش زندگی را زیبا‌تر می‌کند؛ بودنی از جنس وادی چهاردهم، بی‌منت و بی‌توقع؛ پس همیشه استوار، مهربان و صبور باشید؛ زیرا «تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی؛ تا شب نرود صبح پدیدار نگردد».

 

گزارش تصویری جشن همسفر

تایپ:

همسفرمینا لژیون اول همسفرساناز لژیون دوم

عکس:

همسفرفاطمه لژیون اول مسافراحسان مرزبان خبری

ارسال:

مسافرامیرهادی خدمتگزار سایت

 

 

.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .