استاد رعد: ما هرگز نمیتوانیم خورشید را پنهان نمائیم. ما هرگز نمیتوانیم پردهای بر روی ماه قرار بدهیم.
راهنما تازهواردین همسفر مهتاب و مسافرشان امین با تخریب ۱۸ سال با آخرین آنتی ایکس مصرفی مشروبات الکی، هروئین و قرصهای خواب آور وارد کنگره شدند. به مدت ۱۲ ماه و ۲۴ روز به روش DST و داروی OT به راهنمایی مسافر محمد بهرامی و همسفر فریبا سفر کردند. هم اکنون ۴ سال و ۱۱ ماه با دستان پر مهر جناب مهندس آزاد و رها هستند.
همسفر مهتاب به لطف خداوند و آموزشهای کنگره۶۰ در جایگاههای خدمتی دبیری، نگهبانی، ورزشبان پارک، سیستم صوتی، دبیر لژیون سردار و دنور خدمت نمودند و اکنون راهنمای تازه واردین هستند.
لطفا از حس و حالتان زمانی که برای اولین بار یک تازهوارد را مشاوره دادید برایمان بگویید.
اولین باری که مشاوره انجام دادم، قبل از مشاوره خیلی استرس داشتم که نکند نتوانم آنطور که باید مشاوره انجام دهم و از پسش بر نیایم، خیلی نگران بودم. از راهنماهای تازهوارد خیلی کمک میگرفتم؛ ولی خداراشکر، زمانی که شروع کردم خیلی حس خوبی بود، انگار خودم را میدیدم و با تمام وجود هر آنچه که در توانم بود را سعی کردم و سعی میکنم که منتقل کنم، این جایگاه را خیلی دوست دارم، در این جایگه بسیار آموزش میگیرم، باتمام وجودم هر آنچه را آموزش گرفتهام در اختیار تازه وارد میگزارم و از این بابت خوشحالم، امیدوارم بتوانم بهترین خودم رو ارائه بدهم.
آیا خاطرهای در جایگاه مشاور تازهواردین، در ذهن دارید که دوست داشته باشید با مخاطبین ما به اشتراک بگذارید؟
اوایل خدمتم یک رهجو داشتم که خیلی خیلی دوست داشت، با برادرش به کنگره بیاید و به عنوان همسفر در کنگره حضور داشته باشد؛ ولی برادرش نمیآمد، خیلی اصرار داشت و میگفت: خانم مهتاب کاری کنید من اینجا بمانم، من احتیاج دارم به آموزش، ولی نشد و رفت، من همیشه در فکر او بودم و برایش دعا میکردم تا مسیر برایش باز شود، بعد از مدتی به لطف خداوند اذنش صادر شد و هم خودش هم برادرش به کنگره آمدند. از این بابت خیلی خوشحال بودم و خودش همیشه میگوید: خانم مهتاب هیچ وقت روز اولی که مرا مشاوره کردید و به من امید دادید را فراموش نمیکنم، این بزرگترین و بهترین حسی است که یه راهنما تجربه میکند.
جشن همسفر به چه دلیل برگزار می گردد؟
همان طور که میدانیم در کنگره ۴ جشن برای قدردانی داریم. جشن همسفر، جشن راهنما، جشن مرزبان ایجت و جشن دیدهبان که باید با پاکت و دلنوشته قدردانی کنیم از کسانی که برای ما خدمت میکنند تا ما در آرامش آموزش بگیریم. جشن همسفر برای همسفری که در تاریکی بوده و کلی ناراحتی کشیده، در عذاب بوده و چه روزهایی از خود گذشتگی کرده، شاید یک مادر تمام جوانیاش را پای پسر معتادش گذاشته، خواهری که در خانه با برادر مصرف کننده زندگی میکند و لحظه به لحظه آب شدن عزیزش را میبیند و بی صدا آب میشود. ما همه به نوعی درگیر مشکلات مصرف کنندها بودیم و خدا جواب صبوریها و از خود گذشتگیهایمان را داد، وارد کنگره شدیم و مسافرانمان درمان شدند، این جشن به شکرانه درمان اعتیاد و از خود گذشتگیهای یک همسفر هست تا به بهترین شکل از او تشکر و قدردانی شود و مسافر فراموش نکند چه کسانی در کنارش بودند و هستند.
تاثیر جشن همسفر بر روی یک تازه وارد چگونه میباشد؟
یک تازه وارد با هزار درد، ناراحتی و ناامیدی وارد کنگره میشود و فکر میکند که شاید اینجا هم مثل جاهای دیگر به در بسته میخورد، استرس دارد، نگران و گیج است، همه چیز برایش سوال است، فکر میکند مسافرش با کسانی که درمان شدهاند فرق میکند، میگوید اینها اینقدر تخریب نداشتند و هزار سوال دیگر که در ذهنش درگیر است؛ وقتی جشن را میبیند، آن حس و حال خوب همسفرها را میبیند، امیدوار میشود و پیش خودش میگوید: اگر این همه مسافر آمدند وحالشان امروز خوب شده پس مسافر من هم میتواند. این خود امیدی است برای یک تازهوارد که بماند و مسافرش درمان شود.
از دیدگاه شما چرا حضور یک همسفر در کنار مسافر توصیه میشود و به همسفر بال پرواز میگویند؟
وقتی مسافر وارد کنگره میشود به غیر از اینکه اعتیادش را درمان میکند و روی مثلث درمان کار میکند که شامل جسم، روان و جهانبینی میشود، همسفر هم به واسطه زندگی کردن با مسافر حال خوبی ندارد، باید روی روان و جهانبینی خودش کار کند، پا به پای مسافر آموزش بگیرد، در این سفر کنار مسافر باشد تا بداند که مصرف مواد چه آسیبهایی به مصرف کننده وارد میکند، در این دوران چه طور باید با مسافر برخورد کند و اینکه بال پرواز مثال همان است که میگویند: یک دست صدا ندارد، مسافر هم تنها نمیتواند به خوبی سفر کند، با یک همسفر سفرش کامل میشود، آموزشها را باهم میگیرند و در پایان سفر، به آرامشی که سالها در انتظارش بودند میرسند.
از حس حال دریافت انگشتر دنوری از دستان پر برکت جناب مهندس هم برایمان قدری صحبت میکنید.
من با اصرار مسافرم وارد کنگره شدم به همین خاطر اوایل سفرم آموزشها را آنطور که باید و شاید نمیگرفتم و زیاد مصمم نبودم که بخواهم بمانم؛ تا اینکه وارد سفر دوم شدم و خدمت گرفتم سال اول گلریزان ۵۰۰ هزار تومن دادم و اصلا حس خوبی نداشتم، سال دوم بعد از رهایی در کمال ناباوری، با آموزشهای ناب کنگره، صحبتهای خانم فریبا راهنمای عزیزم که از بخشش و برکات بخشش در لژیون برایم میگفتند و مسافرم که تجربه دنوری را داشت، خداوند توفیق داد، در این جایگاه قرار گرفتم ۵۰ میلیون دادم و لقب دنوری را به من دادند، شاید باورتان نشود؛ ولی از آن موقع به بعد انگار همه چیز عوض شد، من با عشق میآمدم، با عشق خدمت میکردم، با عشق سیدی مینوشتم، حالم خوب بود، انگار با این جایگاه یکسری گرههای درونم باز شد، خیلی حس خوبی بود، از آن خوبتر و قشنگتر زمانی بود که از دستان پر مهر آقای مهندس انگشتر را گرفتم، هر بار که به آن نگاه میکنم دلم میخواهد که خدا اینقدر به من بدهد که بتوانم همیشه خدمت مالی داشته باشم، انشاءالله اگر توفیق داشته باشم جایگاه پهلوانی را هم تجربه کنم و آرزو دارم هر کس این خواسته دورنش هست به امید خدا، این حال خوب را تجربه کند.
خدمت دبیری لژیون سردار چه بار آموزشی را برای شما به ارمغان آورده است؟
خدمت دبیری برای من خیلی بار آموزشی داشت هر بار که دفتر لژیون سردار را مینوشتم، سخنان استاد برایم آموزش داشت و از هر کدام یک برداشتی داشتم، مشارکتها تک به تک به من حال خوب میداد؛ شاید بعضی وقتها با حال بد میرفتم؛ ولی با یک مشارکت حالم خوب میشد و آن چیزی را که باید دریافت میکردم.
بخشش در کنگره۶۰ و حضور در لژیون سردار در زندگی شما چه تاثیراتی را به همراه داشته است؟
به نظرم بخشش اولین قدم برای رشد من در کنگره بود، تا بخشش نکنی و بخشش را یاد نگیری به حال خوب نمیرسی.
از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید، بسیار خرسند هستیم. اگر سخن آخری با مخاطبین این مصاحبه دارید بفرمایید.
در آخر از خدا میخواهم که توفیق داشته باشم و همیشه خدمتگزار بمانم، از شما بابت مصاحبه خیلی ممنونم و باز هم هفته همسفر را تبریک میگویم انشاءالله جشن خوبی در کنار هم داشته باشیم.
مصاحبه شونده: راهنما تازهواردین همسفر مهتاب
مصاحبه کننده: همسفر مرجان رهجو راهنما همسفر زهره (لژیون دهم)
عکاس: همسفر لیلا رهجو راهنما همسفر زهره (لژیون دهم)
طراح سوالات: همسفر الهام رهجو راهنما همسفر نوریه (لژیون دوازدهم) همسفر مرجان رهجو راهنما همسفر زهره (لژیون دهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر ملیکا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دانیال اهواز
- تعداد بازدید از این مطلب :
143