English Version
This Site Is Available In English

من و مسافرم همدل و هم‌زبان می‌شویم

من و مسافرم همدل و هم‌زبان می‌شویم

دومین جلسه از دوره اول کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ایران با استادی راهنما همسفر پریسا، نگهبانی راهنما همسفر زهره و دبیری راهنمای تازه‌واردین همسفر پروانه با دستور جلسه «هفته همسفر» روز پنجشنبه 20 دی‌ماه ۱۴۰۳ ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدای خودم را شکر می‌کنم که امروز لیاقت حضور در جشن همسفر را دارم. از ایجنت همسفر الهام و نگهبان جلسه همسفر زهره خیلی تشکر می‌کنم که به من اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. جشن همسفر را خدمت همه همسفران تبریک عرض می‌کنم. در رأس به آقای مهندس بزرگوار و خانواده محترمشان خانم آنی بزرگ، خانم آنی کماندار، خانم شانی و استاد امین خیلی تبریک عرض می‌کنم. به همسفران قسمت آقایان مخصوصاً به راهنما مسافر حامد تبریک می‌گویم. خیلی خوشحالم در نمایندگی هستم که همسفران آقا بسیار پر قدرت عمل می‌کنند و لژیون جداگانه و آموزش‌های خودشان را دارند قطعاً باید قدر این مسئله را در نمایندگی بدانیم.

قبل از این‌که ما وارد کنگره شویم به کسانی که مصرف‌کننده بودند لقب معتاد را می‌دادند و به خانواده آن‌ها خانواده شخص معتاد می‌گفتند. همیشه وقتی در یک ساختمان دزدی می‌شود اولین تهمت و انگشت اشاره به سمت کسی می‌رود که مصرف‌کننده مواد مخدر است؛ در حالی‌ که شخص مصرف‌کننده درگیر مصرف موادش است و خیلی دنیای اطرافش را نمی‌بیند. بیشتر از او همسفرش که همسر، مادر یا فرزندش است به‌قول خودمان جواب اطرافیان را می‌دهد. مطمئناً اطرافیان طعنه و کنایه‌هایی به همه ما زده‌اند و قلب همه ما را شکسته‌اند و ما مجبور بودیم از همسر، برادر یا از پدرمان دفاع کنیم و با گفتن حرف‌هایی موضوع را جمع‌وجور می‌کردیم؛ ولی وقتی وارد کنگره می‌شویم اولین کاری که برای ما انجام می‌دهند این است که وقتی نام خود را می‌گوییم ما را تشویق می‌کنند و به ما از آن روز به بعد دیگر لقب معتاد یا خانواده معتاد را نمی‌دهند و به ما «مسافر و همسفر» می‌گویند.

من وقتی در جایگاه راهنمای تازه‌واردین بودم یکی از خانم‌هایی که آمده بود می‌گفت من که مصرف نکرده‌ام من چرا باید به کنگره بیایم؟ خودش مواد مصرف کرده و خودش هم به کنگره بیاید؟ در حالی‌ که جواب من به آن‌ها این بوده که ما در کنگره یاد گرفته‌ایم تحت تأثیر القائات هستیم؛ یعنی انرژی‌های اطراف ما روی ما تأثیر می‌گذارند؛ یعنی وقتی منِ همسفر هر روز حال خراب مسافرم، پدرم و فرزندم را می‌بینم قطعاً نمی‌توانم حال خوبی داشته باشم؛ چون در یک میدان مغناطیسی منفی قرار می‌گیرم و دچار انواع ضد ارزش‌ها می‌شوم؛ درنتیجه در همه‌ کارهای مسافرم تجسس می‌کنم، او را قضاوت می‌کنم، وقتی به خانه می‌آید با خود می‌گویم امروز چشم‌هایش قرمز بود، امروز چرت می‌زد، حالا با دخترم راجع به آن صحبت می‌کنم، با خواهرم راجع به آن صحبت می‌کنم و تمام این‌ها باعث می‌شود چه علائمی پیدا کنم؟ شب که می‌خواهم بخوابم افکار پریشان نمی‌گذارد من خواب راحتی داشته باشم. بعد از مدتی به پزشک مراجعه می‌کنم. پزشک می‌گوید چه علائمی داری؟ می‌گویم شب‌ها خوابم نمی‌برد، می‌گوید یک آلپرازولام بخور برای خواب شب. می‌گویم افسرده هستم، می‌گوید یک فلوکستین هم بخور که افسردگی‌ات خوب شود. می‌گویم دچار وسواس شده‌ام، می‌گوید یک دپاکین هم بخور وسواست خوب شود؛ در حالی‌ که هیچ‌ کدام از این‌ها راه‌حل اصلی نیست و راه‌حل اصلی این است که من از دنیای ضد ارزش‌ها بیرون بیایم.

حالا مسافر من به کنگره آمده و به درمان و به رهایی رسیده است تازه این‌جا به نظر من شکاف عمیق‌تر می‌شود. اگر من همسفر با مسافرم به کنگره نیایم چه‌طور می‌شود؟ من از او دچار کینه و نفرت می‌شوم و می‌گویم یک‌ عمر یا ۲۰ یا ۱۵ سال من را اذیت و آزار داده حالا خودش لباس سفید می‌پوشد و خود را خوش‌تیپ می‌کند و به جلسه می‌رود؛ یعنی این‌جا آن احساس من نسبت به پدرم یا همسر و فرزندم حتی گاهی اوقات منفی‌تر هم می‌شود. من در جایگاه راهنمای تازه‌واردین بودم و با یکی از تازه واردین صحبت می‌کردم که در این نمایندگی نبود، مسافر ایشان مرزبان بود. من برای ایشان توضیح می‌دادم که ما خودمان همسرمان را از روز ازل انتخاب کرده‌ایم و از دنیاهای قبلی می‌گفت اگر من خودم این آدم را انتخاب کردم اشتباه کرده‌ام و پشیمان هستم؛ اما بعد از یک سال که با او صحبت کردم گفتند راست می‌گفتید من خودم درگیر مشکلات بودم؛ پس اگر من مسافرم را همراهی کنم و با او به کنگره بیایم حال من هم خوب می‌شود، فضای خانه صمیمی می‌شود و به‌قول خودمان کانون خانواده گرم می‌شود.

آقای مهندس می‌گویند: سی‌دی نوشتن خودش یک نوع مدیتیشن کردن است و من وقتی سی‌دی می‌نویسم دیگر وقت ندارم که درگیر افکار منفی باشم یا مسافرم را قضاوت کنم. وقتم را با آموزش‌ گرفتن پر کردم. در نتیجه من و مسافرم همدل و هم‌زبان می‌شویم؛ اما وظیفه من مسافر در قبال همسرم، فرزندم، خواهرم و دخترم که من را همراهی می‌کنند و با من به کنگره می‌آیند چیست؟ وظیفه من به‌عنوان مسافر این است که ایشان را همراهی کنم. من به مسافران این تضمین را می‌دهم که کنگره به معنی واقعی کلمه مکان مقدس و امنی است. لطفاً اجازه دهید که همسفران وارد کنگره شوند و در کنگره بمانند. لطفاً روزهای دوشنبه همراهیشان کنید. همان‌طوری که آن‌ها شما را تا الآن همراهی کرده‌اند و با شما همدل بوده‌اند. امروز جشن همسفران است مجدداً تبریک عرض می‌کنم و از مسافران می‌خواهم که حتماً قدردانی کنند. آقای مهندس می‌گویند: همیشه قدردانی کردن یک‌ کم بیشتر از توانتان باشد، توانتان هر چه‌قدر است یک‌ کم بیشتر از آن باشد. ایشان می‌گویند: یا به کَرَم یا به دِرَم یا به قَدم. قدردانی حتماً باید یا پاکت پول باشد یا طلا. امیدوارم که امروز هم جشن خیلی خوبی داشته باشیم و این جشن مبارک همه باشد.

تصاویر برگزاری جشن هفته همسفر 

 

 

 

تایپ: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون سوم) 
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر سهیلا (لژیون دوم) 
عکس و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی ایران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .