جلسه دوم از دوره اول کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره60 نمایندگی سیرجان به استادی راهنما همسفر وجیهه، نگهبانی راهنما همسفر اسماء و دبیری راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه با دستور جلسه «هفته همسفر» روز پنجشنبه 20 دیماه 1403 ساعت 16:00 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که توفیق یافتم در جمع شما دوستان بامحبت باشم و آموزش بگیرم. از آقای مهندس و خانواده گرامی ایشان خصوصاً خانم آنی بزرگ که با تلاش و ازخودگذشتگی خودشان شرایط را برای آموزش من همسفر فراهم کردند بسیار سپاسگزارم، همچنین از راهنمایان خودم که با عشق و محبتی که در کلام و عملشان بود سبب ماندگاری من در کنگره شدند تشکر میکنم. رهایی چند تن از مسافران را به خودشان و راهنمایان ایشان تبریک میگویم، از همه خدمتگزاران سپاسگزارم همگی خوش آمدید امیدوارم بهترین حسها را از این جشن دریافت کنید. در زندگی تا زمانی که شرایط عادی است شاید متوجه بودن و حضور اطرافیانمان نمیشویم؛ اما بهمحض اینکه مشکلی پیش میآید تازه متوجه میشویم چه قدر بودن آنها مهم است. هفته همسفر اهمیت حضور همسفر را در کنگره میرساند و دیگر اینکه مسافر ببیند چه قدر قدردان همراهی همسفر است و من همسفر از خودم بپرسم این اسم، چه مسئولیتی را به من واگذار میکند و آیا آن را بهدرستی انجام میدهم یا نه؟ اعتیاد ما را از چرخه زندگی خارج کرده، حال آمدیم با سفری بیرونی و درونی در مسیر درست قرار بگیریم تا زمانی که مسافر روی برنامه است شاید مشکل چندانی به وجود نیاید؛ اما وقتی مسافر آنچنانکه باید درست سفر نمیکند، زمانی است که من همسفر هم مورد آزمایش قرار میگیرم، اصولاً انسان همیشه در مواجه با سختیهاست که متوجه میزان توانایی خودش میشود، اینکه آیا میداند چهکاری باید انجام بدهد، اصلاً میتواند یا نه؟ در ابتدا اکثر همسفران مسافر را بازخواست میکنند که چرا داروی بیشتری مصرف میکنی یا دوباره به مصرف مواد قبلی روی آوردهای و حساسیتهایی از این قبیل، قطعاً شما مسافران آزردهخاطر میشوید؛ میدانید چرا اینقدر حساس شدهاند؟
آقای مهندس در یک سیدی، داستانی تعریف میکنند که پادشاهی از جنگلی عبور میکرده به جادوگری برخورد میکند، جادوگر میگوید: باید به این سؤال پاسخ بدهید که یک زن دوست دارد مرد چه ویژگی داشته باشد؟ پاسخ آن میشود قدرت. قدرت یک کلمه نیست، توانمندیهای زیادی را شامل میشود، قدرت تفکر، تواناییهای جسمی، مالی و خیلی توانمندیهای دیگر، شما مسافران هرکدام ستونی از یک خانواده هستید، همسفر شما چه مادر، چه همسر یا هر عضو خانواده، مدتها نظارهگر از دست رفتن توانمندیهای شما بوده، حرف و قضاوت دیگران ازیکطرف، ترس اینکه مبادا زندگیام متلاشی شود، مبادا سلامتیاش را به دست نیاورد، مبادا فرزندم بهجای اینکه به پدرش تکیه کند به دیگران پناه ببرد وجودش را فرامیگیرد، ترس تبدیل به خشم شده و اول خود همسفر را به آتش میکشد بعد به شما سرایت میکند، ترس تفکر را میخورد و در آن لحظه خصوصاً همسفری که به کنگره و به آموزشها وصل نیست، نمیداند چه طور باید از این ترس عبور کند، قطعاً بسیار اذیت میشوید؛ ولی امیدوارم در آن لحظه بتوانید به خودتان بگویید چه قدر برایش مهم بودم که چنین پریشانخاطر شد؛ اما من و شما همسفر عزیز، دیدن ناتوانی و رنج عزیزانمان بسیار سخت است؛ اما این راهش نیست، به فرموده آقای مهندس مواد مخدر چون طوقی بر گردن و بندی بهپای شخص است و کسی که میتواند این بندها را باز کند خود شخص است، ما با دخالت در کار او بندهای بیشتری به پایش میبندیم، باید خود مسافر در درون خود به این سؤال برسد تا کی؟ چرا نباید مواد مصرف کنم؟ من و شما نمیتوانیم زمانی برای آن تعیین کنیم؛ ولی میتوانیم تا حدی تأثیرگذار باشیم و کمک کنیم، چگونه؟ ما نیز باید قدرتمند شویم، دقیقاً علت حضور ما در کنگره همین است توانمند شدن.
شاید بگویید من انسان ناتوانی نیستم اینهمه سختی را دارم تحمل میکنم، حتی بار زندگی را به دوش میکشم درست؛ اما آیا حالمان هم خوب است؟ چهکارهایی نیاز بوده که میبایست برای خودمان و خانوادهمان انجام میدادیم و راه درست آن را هم میدانستیم؛ اما گفتیم حسش نیست باشد برای بعد، چند بار تا حالا خشم و عصبانیت خود را سر فرزندانمان خالی کردیم، چه روزهایی از شدت اندوه فکر کردیم قلبمان دارد میایستد؟ انسان خیلی توانمند است به فرموده آقای مهندس انگار بر معدنی از طلا ایستاده و خودش خبر ندارد، استخراج این معدن تلاش و علم میخواهد، علم اینکه آیا آن فلز طلاست یا چیزی شبیه به آن؟ کاری که انجام میدهم درست است یا من فکر میکنم درست است؟ و یک قدرت مهم دیگر، قدرت انجام ندادن یک کار درصورتیکه میتوانم آن را انجام دهم، مثلاً زخمزبان میشنوم، میتوانم مثل آن شخص رفتار کنم؛ اما این کار را انجام نمیدهم، میبینم مسافرم گریز میزند، میتوانم دادوبیداد راه بیندازم؛ اما این کار را نمیکنم، این ضعف نیست، خیلی اوقات ما فکر میکنیم باید به روی شخص بیاوریم تا فکر نکند ما متوجه نمیشویم، نه اتفاقاً انجام ندادن این کار قدرتی است برخاسته از شناخت و آگاهی، اینقدر از درون رشد یافتهام و بر خودم مسلط هستم که میتوانم باوجود اندوه، خودم را کنترل کرده و به هم نریزم، همان مدیریت بحران.
مسافرم را دوست دارم و میدانم دوست داشتن و قدرت من در رها کردن اوست، رها کردن به معنی بیتفاوت بودن نیست، بلکه میدانم بار سفر را خودش باید به دوش بکشد، میدانم باید خودش به این نتیجه برسد تا کی باید اینطور زندگی ادامه پیدا کند؟ در این صورت میتواند مقتدرانه از جایش بلند شود، کاری که خانم آنی بزرگ انجام دادند همین بود، ایشان در اوج مشکلات احترام آقای مهندس را حفظ کردند، این قدرت خیلی شگفتانگیز است. حالا چگونه به این قدرتها دستیابم؟ روی آموزشها متمرکز میشوم، علم اعتیاد را یاد میگیرم تا متوجه شوم این بیماری چه تخریبی به مسافر و حتی به من همسفر وارد کرده است، علم زندگی را فرامیگیرم که چه طور از ترسهایم عبور کنم، چه طور خشمگین نشوم، چه طور تحت تأثیر حرف دیگران قرار نگیرم و به هم نریزم، یادگیری این علمی که کنگره در اختیار من میگذارد، قلبم را شفا میدهد و باوجود مشکلات زیاد زندگی را درک میکنم، امید و حس خوب من به مسافر هم منتقلشده و میتواند منشأ این تفکر باشد که باید خودم را نجات بدهم، با این تفکر گوشبهفرمان راهنمای خود شده و میآموزد چه طور خودش آن بندها را با دستان خودش باز کند، من همراه او هستم، همراهی از جنس محبت و بخشش؛ چراکه اعتیاد را بهخوبی شناختهام.
ما همسفران نمیخواهیم کسی را تغییر دهیم، اصلاً نمیتوانیم، ما به کنگره میآییم تا با تغییر خودمان هم خودمان خوب زندگی کنیم و هم شرایطی فراهم کنیم تا دیگران هم خوب زندگی کنند، همسفرانی که در اینجا حضور دارند قطعاً به این تفکر رسیدهاند، امیدوارم همسفرانی که جلسه اولشان است ماندگار شوند، اینقدر حضور همسفر اهمیت دارد که نماد رشد یک نمایندگی تعداد همسفران است. به مسافرانی هم که همسفرشان حضور ندارد این را میگویم که انشاءالله با تغییری که در خودتان ایجاد میکنید غباری که بر قلب آنها نشسته را بزدایید تا آنها نیز به سرچشمه محبت وصل شوند؛ زیرا هدف کنگره احیاء خانواده است و مسافری که تنها سفر میکند مثل این است که یک ستون بنا تقویت شود، طبیعی است شخص تحتفشار قرار میگیرد؛ ولی زمانی که همسفران شما حتی فرزندانتان در کنگره حضورداشته باشند با تغییری که در نگاه آنها به زندگی ایجاد میشود، هرکدام مسئولیت خود را به درستی به انجام میرسانند و نهتنها یک نفر تحتفشار قرار نمیگیرد، بلکه همگی احساس مفید بودن و مؤثر بودن میکنند و خانواده به سمت تعادل پیش میرود. امیدوارم در ادامه مسافران با مشارکتهای زیبا، تشویقها و پاکتی که در حد توان خود فراهم کردهاید قدردان این همراهی باشید. صحبتم را با پیامی به پایان میرسانم «شکوفهها همیشه در بهار بر شاخهها پدیدار میشوند؛ اما تو در سرما بر شاخههای درون پدیدار گشتی، این نشان حیات دوباره توست که این بار دیگر به آنچه بودی بر نخواهی گشت؛ زیرا بالهای پروازت به پهنای آسمان بازگشته است.» همراهی و همدلیتان جاودانه باد.
تصاویر برگزاری جشن هفته همسفر
تایپ: راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه
عکاس: مرزبان مسافر منصور و همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
798