جلسه چهارم از دوره اول کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره۶۰ نمایندگی وکیلییزد به استادی راهنما همسفر فرزانه، نگهبانی راهنما همسفر فاطمه و دبیری راهنمای تازهواردین همسفر معصومه با دستور جلسه «هفته همسفر» روز پنجشنبه ۲۰ دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند مهربانم را شاکر و سپاسگزارم که امروز فرصت داد در این جایگاه قرار بگیرم. از نگهبان، دبیر، ایجنت و گروه مرزبانی که امروز این فرصت را به من دادند سپاسگزارم؛ إنشاءالله که بتوانم آنچه در وصف همسفر است را بیان کنم. در ابتدا هفته همسفر را خدمت اولین همسفر کنگره۶۰ سرکار خانم آنی بزرگ، استاد امین، خانم آنی کماندار و خانم شانی عزیز تبریک عرض میکنم؛ چراکه اگر فداکاری و گذشت این عزیزان نبود امروز ما کنار هم در اینجا جمع نشده بودیم.
ما چهار جشن در کنگره داریم که نشاندهنده این است که قطعاً فداکاریهایی انجام شده تا اعتیاد درمان شده است. ما همسفران مسافرانی هستیم که در مسیر درگیری و آتش ویرانگر اعتیاد دور هم جمع شدهایم و یاد گرفتهایم چگونه میتوان غول و هیولای اعتیاد که انسان را به زانو درآورد را شناخت. در کنگره هر همسفری که در کنار مسافرش قرار میگیرد، باید دو مطلب را سرلوحه کار خودش قرار دهد؛ اول به او آموزش میدهند که اگر اینجا هستی، حال تو از مسافرت بدتر است! شنیدن این جمله برای همسفر شاید دردناک باشد و بگوید من که مصرفی نداشتم و خرابی بهوجود نیاورده بودم و اگر کسی حالش بد باشد مسافر است؛ اما من بهعنوان همسفر این را باید میپذیرفتم که حال من هم بهواسطه تخریب مسافرم خراب شده است؛ چراکه استاد امین در سیدی همسفر این موضوع را خیلی خوب باز کردند و فرمودند: اگر یک فرد مصرفکننده بهترین شخص هم باشد، اگر بخواهد نوری به خانواده بتاباند، یک مقداری از این نور صرف مصرف موادش میشود؛ پس همسفر هم بر مبنای تخریبها، بیمهریها و مهمترین آن پنهانکاری تخریب شده است؛ چون نمیخواسته اطرافیانش متوجه مصرف مواد مسافرش شوند.
پنهانکاری در بعضی از مسائل مثل این است که شما اسیدی را در دهان نگهداری کنید و من فکر میکنم همسفر این اسید را سالها در دهانش نگه داشته است و وقتی وارد کنگره میشود به او میگویند، قدرت زن در بخشش او است. شاید همسفرها بر مبنای آن تخریبها، خیلی جاها برای اینکه کانون خانواده را حفظ کنند، کارهای مردانه انجام دادهاند، شاید در ظاهر حس کردند که بزرگ شدهاند؛ ولی همان بزرگ شدن، تخریبی برای آنها بود؛ چراکه یک همسفر باید عواطف و احساس زنانگیاش را حفظ کند؛ اما متأسفانه بر اثر اعتیاد به یکسری قدرتهای مردانه تبدیل میشود.
خدا را شکر کنگره سر راه ما قرار گرفت. من فکر میکنم در سفر اول نقش اصلی را همسفر ایفا میکند؛ چون باید از یکسری خواستهها، حتی خواستههای معقولش بگذرد تا مسافر به رهایی برسد. خیلی سخت است که بخواهم در مورد همسفر صحبت کنم؛ چراکه در لژیون سعی کردیم همسفر را آرام کرده و او را با خودش آشنا کنیم و بگوییم: اگر در کنار یک مصرفکننده قرار گرفتهای عین عدالت است. شاید این جمله خیلی سنگین باشد؛ من این جمله را نمیپذیرفتم و میگفتم چه عدالتی است؟ مگر چه کاری انجام داده بودم؟ شاید در ظاهر فکر کنیم چون کارهای خوبی انجام میدهیم، انسانهای خوبی هستیم؛ اما کنگره آدرس خودمان را به خودمان میدهد، چون الآن که در جایگاه یک همسفر هستم، خدا را شکر میکنم که با یک مصرفکننده ازدواج کردهام؛ زیرا اگر با یک مصرفکننده ازدواج نمیکردم، به صفات درونی خودم پینمیبردم و متوجه نمیشدم که کجا حسادت، منیت و ترس دارم.
اگر امروز در این جایگاه قرار گرفتم بهواسطه اعتیاد مسافرم بود، همان غولی که شبها ۸ سال بهخاطر آن گریه میکردم که چرا مسافرم سیگار مصرف میکند؛ همان اعتیاد باعث شد زندگی ما تغییر کند و تبدیل به نور شود و من جایگاه خودم را پیدا کنم، من در زندگیام نمیتوانم نقش یک مرد را بازی کنم، شاید خیلی از خانمها بیرون از خانه کار کنند؛ اما قدرت مردانه فرق میکند، قدرتی که یک مرد دارد را یک زن نمیتواند حمل کند، حتی اگر بخواهد حمل هم کند بعد از مدتی تبدیل به انواع و اقسام بیماریها میشود. خدا را شکر که کنگره و خانم آنی بودند تا من نقش خودم را پیدا کنم و نیروی کمکی نهتنها برای مسافرم، بلکه برای خودم باشم. از مسافرم تشکر میکنم که اگر ازخودگذشتگی نکرده بود و درست سفر نمیکرد امروز این جایگاه را تجربه نمیکردم.
برای یک همسفر در سفر دوم، بهمراتب همینکه مسافر به تعادل رسید، مسافر است که همسفرِ همسفرش میشود و آنجا است که او باید نقش کمکی را برای همسفرش ایفا کند و من از مسافرم تشکر میکنم. فکر میکنم بزرگترین کاری که یک مسافر میتواند در حق همسفرش در سفر اول انجام بدهد، درست سفر کردن است و در سفر دوم اجازه بدهد همسفرش هم در فضای کنگره آموزش بگیرد، راحت به کنگره بیاید و بتواند آن تخریبها را جبران کند. اگر امروز اینجا هستیم و جشن میگیریم همه اینها برای ما درسی دارد که آیا من بهعنوان مسافر یا همسفر کارم را درست انجام دادهام یا نه؟ إنشاءالله بتوانیم آموزشهای لازم را از این جشنها دریافت کنیم.
دیشب رهایی داشتم و تهران بودم و زمانیکه به اصفهان رسیدم، با مسافرم بیرون رفتیم و از دیشب تا به الآن اتفاقی نبوده که برایمان نیفتد از او سپاسگزارم که شرایط را برای من محیا کرد تا بتوانم به جلسه برسم و این بزرگترین هدیه برای من است که فرصت آموزش را برایم مهیا کرد. إنشاءالله مسافرانی که همسفر ندارند حتماً همسفران خود را به کنگره بیاورند؛ چون همسفرها خیلی آسیب دیدهاند از بیمهریها و وقتهایی که دلشان میخواست همسرشان کنارشان باشد؛ اما نبود یا بیرون از خانه یا در خانه در حال مصرف بود؛ همسفران را بیاورید و از این شهدی که ما میچشیم، شما هم بچشید.
یک نوشتهای از خانم شانی که فکر میکنم سال 1392 یا 1393 در وصف همسفران گفتند که من این نوشته را خیلی دوست دارم و آن را تقدیم به همسفران میکنم:
برای تو همسفر
اولین هدف و آخرین هدف در سفر اول، رسیدن به رهایی مسافران است. ما همسفران پیش از آنکه مادر، همسر، خواهر یا فرزند باشیم زن هستیم، جنسیتی حساس، قدرتمند، انعطافپذیر. آنچه مسلم است، زمان بسیاری را در تاریکی اعتیاد سپری نمودیم و رنجهای بسیار کشیدهایم، از بیتوجهیها و بیمهریها، بغض بسیار کردیم و در حسرت کوچکترین دست نوازشی، شبانگاهان گریه کردهایم. حال، در نقطه انتخاب هستیم، شاید بگویید ما هیچگاه حق نداشته و نداریم و اگر میتوانستیم، همین الآن میرفتیم در یک مزرعه زندگی میکردیم ولی بهخاطر وضع مالی خانوادگی یا بچههایمان ماندیم و میسوزیم؛ ولی نه، شما یک انتخاب دارید، اینکه میتوانید یک قربانی باشید و مسافر خود را مسبب و زندانبان خود و رؤیاهاتان بدانید که درنهایت به خشم، ناامیدی، اندوه و انتقام میرسید یا راه دوم اینکه زندگی شما در جایگاهی است که باید باشد و این مسیر زندگی آموزشی بود که در کنار مسافر خود انتخاب کرده بودید.
این تغییر نگرش درادامه احساس توانایی در انجام امورات، امید و حب نسبت به مسافر را خواهد داشت؛ نکته اینجا است در کنگره در ادامه آموزشها، توانایی تفکر، تصمیمگیری و ادراک ما از مسائل بهتدریج کامل میشود تا بتوانیم مسافر خود را یاری رسانیم و او را از شیاطین پس بگیریم و بستری با پایههای فولاد آبدیده از محبت خالص برای رشد فرزندانمان فراهم کنیم تا اثرات تاریکی و زخمهای آنها را مرحمی شویم نه آنکه در اندیشه انتقام، مچگیری و زیر سؤالبردن مردانی بیفتیم که بهعلت اسیر شدن در تاریکی ما را ندیدند و علم آن را هم نداشتند که این کشتی شکسته بهگل نشسته طوفانزده را نجات دهند.
هر موجودی بنا بر خلقتش، دارای بالقوههایی است که برای کامل شدن در مسیر رشد خود از آن بهره میبرد و هر مقدار که از آن اصل دورتر شود، ناکارآمدتر میشود؛ به عنوان مثال اگر ماهیِ آب شیرین را در آب شور بیندازیم، زیاد دوام نمیآورد و میمیرد، انسان هم از این امر مستثنی نیست. در حقیقت بخشش، محبت و انعطافپذیری همان قدرتی است که یک زن دارد و با رسیدن به تفکر سالم است که میتواند تبدیل به درختی پربار شود؛ ولی آفت این درخت همان افکاری است که از ما برده و از مسافرانمان برده دار میسازد؛ این درد به ضربهای میتواند تبدیل شود که ظاهرش آزادی، شادی و استقلال است؛ اما باطنش ازهمگسستگی، قهر، جدایی و بیمادر و پدری فرزندان. با آرزوی باروری این درخت عظیم در وجود تکتک رنجدیدگان و دلشکستگان.
تصاویر برگزاری جشن هفته همسفر
تایپ و ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
عکاس: همسفر ناعمه و همسفر زهرا رهجویان راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
1135