English Version
This Site Is Available In English

فریاد هویت همسفر

فریاد هویت همسفر

چند بهار تا زمستان
چند سال
چند عمر
و چند تار موی سفید کافیست
تا به دنیا ثابت شود که یک زن
اگر همراه شود، زمین و زمانش هم که هوار شوند بر آرامش زندگیش
قلبش را مچاله می‌کند تا خون در رگ‌های تو نمیرد.

تا قبل از این جهان
همین‌جا
کنگره را می‌گویم،
نامم مونس بود جنسیت زن.
هویت؟
کدام هویت؟
طرحی تارتار شده از وجود انسانی بی‌رمق که هیچ جهانی،
به بودنش جان نداد.

جهان کنگره بود که بر زخم‌های تنم نقشی سپید زد و من همسفر شدم.

حال
نه به نام می‌شناسندم نه جنسیت،
تنها هویتم
این هویتم است که فریاد می‌زند
من یک همسفر هستم.
همسفر تو
تویی که چندین بهار تا زمستان
چندین عمر
و چند صد موی، سپید کردی
تا مسافر راهی شوی که همسفرت باشم.

شک نکن
این بار استوارتر از همیشه
با هویتی جدید
نه در مقابل
بلکه در کنارت خواهم ماند تا این مسیر را بدرخشیم

نویسنده: همسفر مونس رهجوی راهنما همسفر زری (لژیون دهم)
ارسال: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر محترم (لژیون چهاردهم) نگهبان سایت

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .