هفتمین جلسه از دور پنجم لژیون سردار نمایندگی پروین اعتصامی اراک با استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی دنور مسافر محسن و دبیری مسافر ولی، با دستورجلسه «خانمهای مسافر» روز سهشنبه هجدهم دیماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر، من شاکر خداوند و ممنون آقای مهندس و راهنمای خوبم آقا رضا هستم. از نگهبان، دبیر و خزانهدار هم تشکر میکنم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم.
پیشاپیش هفته همسفر را به همه اعضاء تبریک میگویم چون هنوز جشن را در شعبه برگزار نکردیم و امیدوارم نقطه تفکری برای مسافرانی که همسفر ندارند ایجاد شود چون وجود همسفر ارزشمند است و اگر همسفرشان را نیاورند به نظر من خودشان ضرر میکنند چون همسفر باعث میشود تا بنیان خانواده مستحکم شود و رنگ و بوی بهتری بگیرد.
دستورجلسه خانمهای مسافر و این هفته را تبریک میگویم. من از این دستور جلسه حس خوبی میگیرم و بابت این اتفاق خیلی خوشحال هستم. چون همانطور که در جریان هستید چند بار شکل گرفت اما بخاطر اینکه به شکل واقعی خودش نرسید، دوباره از هم پاشید و باز تشکیل شد و چند بار این اتفاق افتاد و خدا را شکر بعد از ٢۵ سال این دستور جلسه در بین ۵٢ دستور جلسه سالیانه کنگره۶٠ قرار گرفت.
خب آقای مهندس قبلاً در این مورد صحبت نکردند و بچهها نمیدانند، ولی زمانی که من از آقای صداقت پرسیدم که چرا زودتر این قضیه شکل نگرفت و علت آن چیست؟ آقای صداقت گفتند چون هنوز آن بیس اصلی خودشان را پیدا نکرده بودند و یک سری مسائل اتفاق افتاد، که آقای مهندس چون دیدشان خیلی وسیعتر از بقیه اعضاست و فرمودند که در آن زمان صلاح نیست. شاید آن زمان مواردی بوده که باعث شد این اتفاق آن زمان نیفتد و حالا خدا را شکر، بعد از ٢۵ سال این اتفاق رخ داد و رسمیت پیدا کرد.
اتفاق بسیار خوبیست و امیدوارم در شهر خودمان هم پیش بیاید، چون اعتیاد یکی از معقولههایی است که اصلا پیر یا جوان، زن یا مرد و بچه یا بزرگسال ندارد، و وقتی که وارد این موضوع میشویم، همانطور که روز چهارشنبه آقای مهندس فرمدند، اعتیاد برچسبی است که آدمها از آن ترس دارند و از آن فرار میکنند. تکتک ما هم در قدیم همینطور بودیم، در آن زمان که وارد اعتیاد شدیم و مصرفکننده شدیم، اگر کسی به ما میگفت معتاد، عصبی میشدیم و دائما میخواستیم از آن فرار کنیم. اما برای یک مرد و برای خود من، دوران اعتیاد سخت بود و پیدا کردن راه بسیار سختتر بود، ولی به نظر من این مسئله برای یک خانم بهخاطر اعتقادات و فرهنگی که در کشور ما هست وقتی که دچار اعتیاد میشود، خیلی سختتر میشود، زمانی که در اعتیاد هستند، از خانواده که طرد میشوند هیچ، دچار همان فقر محبت میشوند و کسی دستشان را نمیگیرد، ناچارند برای اینکه مواد مصرفیشان را پیدا کنند با فروشندگان مواد در ارتباط باشند و هزارویک نوع بلا و مشکل برای خانمها پیش میآید.
آقای مهندس در روز چهارشنبه هم فرمودند که؛ خیلیها میگویند تمام مصرفکنندگان دزد هستند یا هیز هستند و هزار چیز دیگر، شاید از صددرصد تنها یکدرصد اینطور باشد و ٩٩درصد این ویژگیها یی که در جامعه میگویند، ندارند. این مسئله دقیقاً برای خانمها هم به همین شکل است، وقتی یک خانم وارد اعتیاد میشود آنهم به واسطههای مختلف، شاید یک نفر مَردَش در خانه مصرفکننده باشد و به خاطر این که شرایط مصرف رابرای خودش فراهم کند، چون دیگر نفس تصمیم گیرنده است، ممکن است زن را مصرفکننده کند، یا برادر اینطور بوده و خیلی دلایل دیگر، یک خانم خواسته یا ناخواسته وارد این موضوع شده و نگاه جامعه به این موضوع نسبت به یک زن خیلی بدتر است، و حتی بهعنوان یک فاحشه یا بدکاره به او نگاه میکنند. در صورتی که اینطور نیست، اعتیاد یک بیماریست و با اینکه راه درمان اعتیاد در حال حاضر پیدا شده، هنوز هم بهعنوان یک مجرم نگاه میکنند و خیلیها هنوز هم فکر میکنند تنها برای خوشگذرانی مصرف میکنند، در صورتی که اینطور نیست.
حالا دیگر خدارا شکر این دستور جلسه رسمیت پیدا کرد در کنگره۶٠ و این آغازی نو است و امیدوارم همانطور که روز اول کنگره شکل گرفت و از یک شعبه الان به ١۴٠-١۵٠ شعبه رسیده است، در بخش خانمها هم الان ۴-۵ شعبه بیشتر نداریم و امیدوارم به همین تعداد برسد و در تمام شهرها شعبه داشته باشیم و امیدوارم در شهر ما هم این اتفاق بیفتد.
من خیلی دوست دارم این اتفاق در شهر ما هم بیفتد و انشاالله هم که میافتد. در یکی دو سال قبل که در جایگاه ایجنتی بودم، خیلی پیگیر این موضوع بودم و با دیدهبانها و شخص آقای مهندس در رابطه با آن صحبت کردم، اما چون قبلاً یک بار در اراک گروه خانمهای مسافر شکل گرفته بود و با شکست مواجه شده بود، آقای مهندس کمی سخت اجازه میدهد.
همانطور که یک روز خواسته قلبی و آرزوی تکتک ما بود که یک ساختمان از خودمان داشته باشیم، زمانی این اتفاق افتاد که همدلی بین همه اعضا بود و با هم یکصدا شدیم و قلبهایمان به هم نزدیک شد و این باعث شد بتوانیم چنین بنایی برای خودمان درست کنیم.
برای خانمهای مسافر هم باید همین اتفاق بیفتد، باید شروع کنیم و آن چیزی که درک کردیم از اعتیاد، از درمان اعتیاد، از امنیتی که برایمان به وجود آمد و از شخصیتی که توسط کنگره به ما داده شد، چون انسان زمانی که وارد اعتیاد میشود، ارزش و قیمتش از بین میرود، ابتدا خودش را از دست میدهد و بعد خانواده و انسان منزوی میشود. اگر ما قیمت پیدا کردهایم و زندگیمان ارزشمند شده است از اعتبار آقای مهندس بوده که به تکتک ما داده است.
و این باید برای خانمهای مسافر هم اتفاق بیفتد، من صحنههای وحشتناک زیادی دیدم، خیلی از پدرها یا مادرها دخترشان را میآوردند یا همسرشان را میآوردند و واقعا آنها در وضعیت نابسامانی بودند، اما ما چارهای نداشتیم و فقط شماره تلفن و آدرس تهران را میدادیم و آنها برایشان مقدور نبود که به تهران هم بروند. همین پارسال هم بود که آقای عباس فلاح پیش آقای مهندس رفتند و مهمترین چیزی که در بحث خانمهای مسافر آقای مهندس در نظر میگیرند، یک مکان مجزاست که از امنیت لازم برخوردار باشند و درمان در بهترین شرایط انجام شود. این اتفاق باید برای ما بیفتد و همانطور که یک روز دست در دست هم ساختمان ساختیم، الان هم باید طبقه بالا را بسازیم و با این کار به آقای مهندس بگوییم ما یک مکان از خودمان داریم و خانمهایی که به هر طریقی وارد این تاریکیها شدند را ما باید دستشان را بگیریم و کمکشان کنیم و آن امنیت را به وجود بیاوریم. چون واقعا این کمپها در شرایط مناسبی برای خانمها نیستند که بخواهد در آنها درمان شکل بگیرد.
امیدوارم این اتفاق به زودی زود بیفتد و این موضوع دست همدلی و همیاری ما را میطلبد و حتماً راهنمایانی که تشریف میبرند پیش آقای مهندس از این موضوع صحبت کنند تا آقای مهندس بداند در شهر ما چه اتفاقی افتاده است، من الان در کوچه و خیابان میبینم که اعتیاد به دختران ١٣-١۴ سال رسیده و از گل و شیشه شروع میشود و وقتی که یک دختر مصرفکننده میشود، آن دختر میخواهد یک روز مادر شود و بچهای که از این مادر متولد میشود، معتاد به دنیا میآید و این خیلی سختتر است. چون اگر پدر یک خانواده مصرفکننده باشد آسیب کمتری نسبت مادر مصرفکننده دارد. اگر دقت کرده باشید وقتی که ما در خانه مریض میشویم همسفرمان میتواند کارهای خانه ضبطوربط کند اما وقتی همسفر مریض شود، تعادل همه چیز از بهم میریزد و از دست آدم خارج میشود.
امیدوارم این مکان هر چه زودتر در اراک فراهم شود، یادم است پارسال آقای عباس به آقای مهندس گفته بودند من با هزینه شخصی خودم این مکان را مهیا میکنم، اما آقای مهندس نپذیرفته بودند. باید ادامه داشته باشد و حرکت در این موضوع کمی سخت است و کمی صبر میخواهد و امیدوارم این اتفاق بیفتد و بتوانیم کاری برای خواهران و زنان شهرمان انجام دهیم و اگر این اتفاق بیفتد غرب کشور و مناطق نزدیک اراک را میتوانیم ساپورت کنیم. وجود همسفران میتواند خیلی کمک کند چون بعضی از آنها مصرفکننده هستند اما چون به تهران دسترسی ندارند فعلا بهعنوان همسفر به کنگره میآیند. باید این مشکل به صورت اساسی و بنیادی حل شود و انشاالله این اتفاق بزودی در شهر اراک میافتد و خواسته قلبی تکتک ما برآورده میشود.
ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ و تنظیم: مسافر محسن (لژیون یازدهم)
«مسافران نمایندگی پروین اعتصامی اراک»
- تعداد بازدید از این مطلب :
350