جلسه پنجم از دوره چهاردهم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره۶۰ نمایندگی هاتف با استادی راهنما همسفر سمیه، نگهبانی راهنما همسفر فاطمه و دبیری همسفر سجاد با دستور جلسه «هفته همسفر» روز پنجشنبه ۲۰ دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که یکبار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم. انشاءالله که بتوانیم در کنار یکدیگر آموزش بگیریم. از ایجنت مسافر یاسر و مرزبانان پرتلاش مسافران و ایجنت همسفر ناهید و مرزبانان قسمت همسفران تشکر و قدردانی میکنم که به من اجازه خدمت دادند از همگی شما سپاسگزارم. در مورد دستور جلسه هفته همسفر ابتدا این هفته مبارک را خدمت آقای مهندس و همسفرانشان خانم آنی بزرگ و استاد امین، خانم شانی، خانم آنی و خانواده کنگره۶۰ و خدمت تمام اعضاء نمایندگی هاتف، مادران، پدران، دختران، خواهران، پسران و تمامی همسفرانی که امروز به عنوان تازهوارد و مهمان در این جلسه حضور دارند، تبریک عرض میکنم. همانطور که همه ما میدانیم مهمترین و کوچکترین ارگان در هستی خانواده است و همه ما مسافران و همسفران کانون گرم خانواده خودمان را با عشق و محبت ساختیم و وقتی که وارد زندگی شدیم به دلیل ناآگاهیها و مشکلات زیاد و در واقع بلد نبودن زندگی وارد سرمای ۶۰ درجه شدیم و تاریکیها را تجربه کردیم. در کنگره۶۰ مسافر به کسی گفته میشود که مصرف مواد مخدر دارد و در کنگره۶۰ درمان میشود.
همسفر به کسی میگویند که سابقه اعتیاد ندارد و در کنار مسافر است و او را همراهی میکند. همسفر یعنی عشق و محبت واقعی، همسفر یعنی صبر، اراده، تحمل، همسفری که قبل از کنگره تمام تاریکیهای اعتیاد مسافرش را لمس کرد و فهمید؛ ولی دم نزد و تحمل کرد. همسفری که قبل از کنگره همه او را مقصر اعتیاد مسافرش میدانستند؛ ولی او برای حفظ خانوادهاش ایستادگی و تحمل کرد. اگر اینگونه نبود، شاید خانوادهای هم نبود و درست زمانیکه زندگی آنها به مو رسید، مسیر کنگره برای همسفر و مسافر نمایان شد. باتمام ناامیدیها باز هم همسفر در کنگره قرار گرفت تا امیدش را امتحان کند و حاضر بود هر شرطی و هر قوانینی را بپذیرد تا مسافرش به درمان و به حال خوب برسد.
هدف آموزشهای آقای مهندس در واقع رشد و بقای خانواده است و ایشان ابتدا از خانواده خودشان شروع کردند. خانم آنی بزرگ مثل کوه پشت سر آقای مهندس حرکت کردند و در کنارشان فرزندانشان آقای مهندس را همراهی کردند تا بتوانند به صراط مستقیم و حال خوب برسند. ما همسفران و مسافران هم باید الگوبرداری کنیم و در کنگره۶۰ آموزش بگیریم و به حال خوش برسیم. در سیدی اخیر ایشان فرمودند: «بیایید طوری عمل کنید تا ۱۰۰ نفر پیرو شما شوند و ما را قبول داشته باشند». ما این کار را چگونه میتوانیم انجام دهیم اینکار را میتوانیم از خانواده خودمان شروع کنیم چهطور؟ با اهمیت دادن به خانواده، با دروغ نگفتن و با سپاسگزاری کردن، با احساس مسئولیت با عشق و محبت؛ یعنی هر کسی در خانواده پدر، مادر، فرزندان، مسئولیت خودشان را به درستی انجام دهند و نقش خودشان را به دیگری واگذار نکنند. اینطور میتوانیم با تلاش خودمان این حال خوب را به همدیگر انتقال دهیم.
وقتی به حال خوب برسیم آرام آرام میتوانیم این حال خوب را به خانواده مادری و خانواده پدری و بعد هم در محل کارمان و جامعه برسانیم و آنموقع است که میتوانیم هستی را دوست داشته باشیم و رسالت خودمان را انجام دهیم و به حال خوش برسیم؛ پس بیایید کاری کنیم تا فقط نام همسفر یا نام مادر و همسر را یدک نکشیم؛ یعنی به موقع و در زمان مناسب آن وظیفه همسری خودم را انجام دهم و به موقع وظایف مادری خود را انجام دهم و در کنگره همسفر باقی بمانم و برای حال خوب خودم سفر کنم و بال پرواز مسافرم باشم؛ اما امروز من مسافر چه وظایفی دارم؟ من مسافر وظیفه دارم از همسفر خودم قدردانی کنم، مسافری که بزرگ شدن فرزندش را ندید، مسافری که گریههای همسرش را ندید، مسافری که ساعتها خمار بود، روزها در خانه نبود دردهای همسفر و گریههای همسفر را نفهمید؛ ولی این همسفر چه کاری انجام داد؟ فقط دعا کرد که «خدایا یک راهی پیدا کن که مسافرم دوباره به حال خوب برسد و این کانون خانوادهای که با عشق و علاقه ساخته بودیم دوباره به زندگی ما برگردد»؛ چون عشقشان عشق واقعی بود. یک مسافر با مصرف مواد، حسهایش بسته میشود؛ ولی یک همسفر در کنار یک مصرف کننده مجبور است حسهای خودش را بپوشاند و احساسات خودش را پنهان کند.
حسها و خاطرات خودش را مانند آتشی که روشن است با خاکستر بپوشاند؛ پس الآن که مسافر به حال خوب و درمان رسیده و حسهایش باز شده؛ باید همسفرش را ببیند و قدردانی کند. به فرزندان خود محبت کند، عشق بورزد، کم و کاستی خانواده خودش را جبران کند تا بتواند خاکستری که روی حسهای باز همسفرش را پوشانده آرامآرام کنار بزند و حسهای او باز شود. با محبت کردن، با گفتن دوستت دارم و به قول آقای مهندس قدردانی باید زبانی، عملی و قلبی باشد. قطعاً پدر و مادرانی در جلسه وجود دارند که تنها امیدشان کنگره است. تمام سختیهای کنگره گرما، سرما و مسیر کنگره را به جان میخرند تا مسافرشان به رهایی برسد و مسافر باید حواسش باشد که فرصتهای ناب کنگره همیشه در اختیار او نیست و همیشه حواسش به این موضوع باشد و به خودش بیاید و درست سفر کند. در بین ما همسفرانی وجود دارند که مسافرانشان هنوز به کنگره نمیآیند و شاید برعکس باشد. در قسمت آقایان مسافرانی باشند که همسفران آنها در کنگره حضور ندارند.
آقای مهندس برای این عزیزان یک پیامی دارند که «همسفر تو بر مرکبی نشستهای که گرچه دیر به مقصد میرسی؛ اما سالم و کامیاب خواهی رسید»؛ پس عجله نکن و در جای خود بنشین و به آنچه علاقه داری مشغول باش تا با کمک خودت و یاری همسفران دیگر به پایان نقطه برسی؛ اما بیاندیش که وقتی این سفر تمام شد آنجا تو را پاداشی نیکو خواهد بود و آن بند عشقی است که بین تو و قدرت مطلق برقرار میگردد. این جایگاه را برای خودت تصور کن و برای خودت آموزش بگیر. یک همسفر خوب فقط برای خودش سفر میکند و آموزش میگیرد که بتواند در کنار یک مصرفکننده چگونه زندگی کند و او را به دید انسانی که در بند اهریمن است و تفکرات منفی آمده سراغش نگاه نکنیم. انشاءالله اذن ورود مسافران به کنگره صادر شود و بتوانند به درمان برسند و در زمان مناسب آنها هم به حال خوب برسند. قدر لحظههای زندگی و قدر با هم بودنهایمان را بدانیم تا بتوانیم به بهترین شکل ممکن از همسفران خودمان تشکر و قدردانی کنیم. در آخر از دخترانم سپاسگزارم، از مسافرم تشکر میکنم که به کنگره آمدند تا خانواده ما هم به حال خوب برسند. مجدداً این هفته زیبا را به همه شما همسفران تبریک میگویم.
تصاویر برگزاری جشن هفته همسفر
مرزبانان کشیک: همسفر مریم و مسافر حجت
تایپ: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوازدهم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ویراستاری: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
2040