چهاردهمین جلسه از دوره بیست و هفتم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران در روزهای سهشنبه با استادی: مسافر مهدی و نگهبانی: مسافر علی و دبیری: مسافر محمد با دستور جلسه «خانمهای مسافر» در تاریخ ۱۸ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم مسافر، این هفته را به خانمهای مسافر تبریک میگویم و قدیمیترها میدانند که چقدر منتظر این دستور جلسه بودیم. زمانی که از دستور جلسه مطلع شدم، شگفتزده شدم که آقای مهندس بعد ۲۵ سال وقتش را تعیین کرد و بیشتر شوقوذوق برای خانمهای مسافر است که این دستور جلسه دیدهشده و اتفاق بزرگی در حال رقم خوردن است. آقای مهندس یک داستان را هرسال به وقتش عنوان میکنند که بسیار لذتبخش است. بسیار جذاب هرچند که اگر چندین بار شنیده باشید. تمام حرفهای آقای مهندس این بود که خانمهای مسافر از این به بعد به ما اضافه میشوند. همهکسانی که حضور دارند فرزندان کنگره ۶۰ هستیم و باید هوای یکدیگر را داشته باشیم.
یک نفر به آقای مهندس گفت من سرباز کنگره ۶۰ هستم، آقای مهندس اشاره کردند که سرباز کارش جنگیدن است، ما همه خواهر و برادر هستیم و فرزندان کنگره ۶۰ هستیم و باید هوای همدیگر را داشته باشیم.۲۷ سال تلاش آقای مهندس برای بهتر بودن انسان است و چهبهتر از اینکه در یکجاهایی در اندازه کوچک بخواهیم مثل آقای مهندس باشیم و همهچیز را برای خودمان نخواهیم. گاهی اوقات یک رفتار، یککلام، یک نگاه باعث میشود که مسیر یک شخص کامل عوض شود، چه در سقوط و چه در صعود یک شخص من تأثیر بگذارم؛ و بیان نکنید که این فرد خانمش، مادرش یا خواهرش مصرفکننده است و این کلام و این نگاه را دور بگذاریم؛ و دستبهدست هم دهیم تا خانمهای مسافر قدرت بگیرند و اگر مسیر کسی سقوط باشد بهپای تو نوشته میشود چراکه هستی، قانون دارد، نظم دارد و حسابوکتاب دارد و اینکه حواسمان به کلاممان باشد.
در یک فیلم روایت میکرد که فردی با دوستانش در جنگ بودند و همه شهید شدند و او سالم ماند، بعد از بیست سال، آدم کار درست و خیر شد و تمام حقوق را جمع و در بانک میگذاشت و از این پول به کسانی که خانه نداشتند وام مسکن اعطا میکردند، این درحالیکه خودش خانه نداشت و همهچیز را برای دیگران میخواست. درحالیکه فرزندانش ناراضی بودند و در ادامه ترورش کردند و شهید شد.
به آن دنیا رفت، بهحساب هم شهید شده، در کار خیر هم بوده، با خودش گفت مرا به بهشت میبرند، گفتند چند تا کار انجام دادی که به حسابت سنگین نوشتهشده، یکجا شما فرمانده بودید و مهمات جنگی تمام شد به عقب برگشتید که مهمات بیاورید اما ترسیدید و به میدان جنگ برنگشتید و همه آنها شهید شدند و در جای دیگر یک نفر پای شما روگرفت و تقاضای کمک کرد و بیاعتنا رد شدید و نجاتش ندادید؛ و پروندهی سنگینی از گناهان دارید. ولی به دلیل یک کاری که انجام دادید عمده گناهانت بخشیده شده، یکجا به یک کودک گلفروش در پشت چراغقرمز گفتید شغلت گلفروشی است، گفت بله و به خاطر پدر و مادر مریضم کار میکنم. در مدت ۱۰ ثانیه پیشنهادی دادی که او را تشویق به تحصیل کردی و الآن دکتر جراح مغز و اعصاب شده و چون خودش فقیر بوده، مردم فقیر را میفهمد و ۱۷ عمل برای مردم بیبضاعت انجام داده و در این ۱۷ عمل شما سهامدار هستید؛ و در ۱۰ ثانیه راهنمایی کردی که درس بخواند؛ و یکزمانی یک انسان به اوج میرسد که شما راهنمایی میکنید و به اسم شما نوشته میشود؛ و یکزمانی با رفتار و کردار و کلام باعث سقوط یک نفر میشویم؛ که این خانمش مصرفکننده است و باعث کنگره نیامدن یک شخص میشویم؛ که خانمها بهمراتب حساستر هستند
ما باید بیشتر مواظب رفتارمان باشیم. فراموش نکنیم که با چه وضعیتی وارد کنگره شدیم، من خودم را میگویم و با هیچکس نیستم و من هم از جنس همان درد هستم ۹ سال پیش با موتوری داغان به کنگره آمدم و هنوز آن را نگه داشتم و دوست دارم یادم بماند که در آخر سفر هزار تومان نداشتم و الآن در چه مقطعی هستم، چون دوست ندارم، فراموش کنم؛ که اگر خوشتیپتر شدم و ظاهرم زیباتر شده انگشتم را اشاره نکنم که یا خودش و یا همسرش مصرفکننده است. ما باید در کنگره روی خدمت خودمان متمرکز شویم و عیبجویی از هم نکنیم چراکه وقت نداریم و اهریمن ۲۴ ساعته فعال است تا فرزندان ما را بهطرف اعتیاد ببرد، چراکه متأسفانه سن اعتیاد به ۱۲ سال رسیده است. در وادی دوازدهم که جز بهترین جملات زندگی در ذهن من حکشده است. جایی که اهریمن بلند میشود و به همه یاورانش میگوید: آن را (مواد مخدر) در میان انسانها هدیه کنید و دعوت به مصرف نمایید تا متفکرترین آنها، زیباترینها و شجاعترین آنها به زشتترین، بدبختترین و ترسوترین انسانها تبدیل شوند.
اما حال که اهریمن سوگند خورده که انسان گمراه کند من از زبان مهندس میگویم: آن را (شربت اوتی و روش dst) میان فرزندانم هدیه کنید و دعوت به مصرف نمایید تا بدبختترین آنها، ترسوترین آنها و زشتترین آنها به متفکرترین و شجاعترین و زیباترین انسانها تبدیل شود و در آخر اگر به مهندس و کنگره ایماندارید، بعد از رهایی اگر هنوز سیگار در دستان بود هنوز پرچم اعتیاد بلند است و هیچ کاری هنوز انجام ندادهاید، من وظیفه داشتم همه این موارد را بگویم و تمام سعی و تلاش ما این است که بگوییم ته این کوچه بنبست است. ممنون که به مشارکت من گوش کردید.
در ادامه جلسه انتخابات نگهبانی روزهای سهشنبه نمایندگی عطار برگزار شد و مسافر امیر انتخاب شد
در ادامه جلسه گل رهایی چند تن از مسافرین نمایندگی عطار برگزار شد
تایپ و نگارش: مسافر احمد لژیون چهارم
عکاس: مسافر مجتبی لژیون دوازدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
324