English Version
This Site Is Available In English

جشن اولین سال رهایی مسافر حسین

جشن اولین سال رهایی مسافر حسین

جلسه اول از دوره چهل و دوم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی ستارخان ویژه همسفران و مسافران به استادی راهنمای محترم مسافر هاشم، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر علیرضا، با دستور جلسه "خانم های مسافر" شنبه ۱۵ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

خیلی خوشحالم که امروز به بهانه تولد اولین سال حسین عزیز و در دستور جلسه خانم های مسافر که برای اولین بار در دستور جلسات سالیانه گنجانده شده است در خدمت شما عزیزان هستم. لایو چهارشنبه یکی از زیبا ترین لایو هایی بود که من در این مدت شنیده ام و بسیار حس خوبی دریافت کردم. به نظر من خانوم های مسافر بسیار شهامت دارند. مصرف کننده بودن در هر جامعه ای برای آقایان خیلی سخت تر می باشد و در ادامه آمدن و سفر کردن و رها شدن دو برابر دشوارتر و مشکل تر می باشد. جناب مهندس خیلی سختی های زیادی را متحمل شدند تا اینکه امروزه به این راحتی و به این زیبایی و همانطور که در لایو چهارشنبه همگی دیدیم و شنیدیم که مسافران خانم می آیند و سفر می کنند و این همه تغییر می کنند. مسافران خانم امروزه بیش از ۹ شعبه دارند و یکشنبه ها و سه شنبه ها لژیون دارند و کنگره در این زمینه خیلی پیشرفت کرده است. شما در دنیا هیچ جایی را پیدا نمی کنید که چه خانم و چه آقا به این راحتی اعتیادشان را درمان کنند و در ادامه با آموزش جهانبینی زندگی به این زیبایی داشته باشند. کنگره ۶۰ یک راه نجات است.  قدیمی ها همیشه می گویند که خدا را شکر که یک مصرف کننده شدم که با کنگره آشنا شدم و واقعا همین طور است و جای شکر گزاری دارد.

اما بخش دوم دستور جلسه امروز تولد اولین سال رهایی حسین عزیز است که این روز زیبا را به ایشان و همسفرهایشان و راهنمای سیگارشان آقای علی حجازی تبریک می گویم. حسین با مصرف روزانه روزی چند عدد قرص متادون ۴۰ وارد کنگره شد و وضعیت بسیار سختی هم به لحاظ جسمی و هم روحی داشت. اما با گوش به فرمان بودن سفرش را به خوبی طی کرد. در آخر این را بگویم که اینکه می گویند همسفر می تواند بال پرواز باشد را واقعا من در سفر حسین عزیز دیدم.

در ادامه جشن اولین سال رهایی مسافر حسین برگزار شد:

آرزوی مسافر: آرزو می‌کنم که هیچ پدری شرمنده خانواده خود نشود.

اعلام سفر مسافر: آخرین آنتی ایکس مصرفی متادون مدت سفر ۱۰ ماه ۲۵ روز در لژیون چهارم راهنما مسافر هاشم در ادامه سفر سیگار کردم به راهنمایی مسافر علی حجازی به مدت ۱۰ماه. رهایی از بند اعتیاد ۱ سال و ۷ روز رهایی از سیگار ۱۰ ماه ورزش در کنگره شنا.

خلاصه سخنان مسافر حسین:
اگر بخواهم از نحوه آشنایی با اعتیاد بگویم؛ در زمان قبل از مصرف بسیار از مواد مخدر بیزار بودم و تنفر داشتم. اگر می‌دیدم شخصی سیگار می‌کشد اصلا با او صحبت نمی‌کردم. من تا ۲۷ سالگی حتی مواد مخدر را از نزدیک ندیده بودم و حتی برادر خانم من با خمیر بازی قهوه‌ای رنگ من را امتحان می‌کرد که ببیند می‌شناسم یا خیر. سال ۷۵ در یک ساختمانی مشغول کار شدم که نشت گاز باعث انفجار در آن شده بود و آن مکان به خرابه تبدیل شده بود. مشغول به کار بودم که یک شخص آمد و گفت من مقداری تریاک در این مکان جاساز کرده‌ام و می‌خواهم آن را بردارم. جای آن را به من گفت و من گفتم  فردا بیا تا آن ها را به تو بدهم. آن ها را پیدا کردم ولی آن شخص دیگر هیچوقت نیامد، نمی‌دانم چه اتفاقی برای او افتاد. من هم که نمی‌دانستم باید با این همه مواد مخدر چه کار کنم به یکی از کارگر ها در میان گذاشتم و با هم تقسیم کردیم. پدر خانمم مصرف کننده بود و من خوشحال شدم که به آن می‌دهم. همین امر موجب آشنایی من با مواد مخدر شد و در محل کار هم آن کارگر شروع به مصرف کرد و من هم مصرف را شروع کردم. چند بار سعی کردم که آن را ترک کنم ولی باز به آن برمی‌گشتم. در سال ۹۰ قصد کردم که به مکه بروم ولی نمی‌دانستم مصرفم را چکار کنم. با دکتری در میان گذاشتم و به من متادون۵ را پیشنهاد داد که همانند قرص قلب است و در جای همان برای من درست کرد و به من داد تا بتوانم بدون مشکل این سفر را بروم. من هم آن را بردم و مشکلی پیش نیامد و مصرف متادون هم شروع شد. زمانی که برگشتم سمت تریاک می‌رفتم اما قرص را نمی‌توانستم ترک کنم. بسیار اذیت می‌شدم و سختی می‌کشیدم. هر زمانی که در کارم مشکلی پیش می‌آمد همه من را مصرف کننده خطاب می‌کردند و این موضوع واقعا من را آزار می‌داد. خداوند را شاکرم که اذن ورود به کنگره برای من صادر شد و توانستم به رهایی برسم و امروز این جایگاه را تجربه کنم. از آقا هاشم راهنمای عزیزم تشکر می‌کنم. از پسر عزیزم و راهنمایش آقا مهراد تشکر می‌کنم. از همسفر هایم که همسرم و دخترم هستند، تشکر می‌کنم. از راهنمایان همسفرم تشکر می‌کنم. برای جناب مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم و برایشان آرزوی سلامتی دارم.
سخنان راهنمای محترم همسفر مهراد:
سلام دوستان مهراد هستم یک همسفر. خیلی خوشحالم که این روز قشنگ را شاهد هستیم. این تولد ها یاد آور گذشته ما می باشد. جناب مهندس همیشه می گویند که اینجا زمینی می باشد که ما در اینجا یعنی در زمینه کنگره می آئیم که آموزش بگیریم. هر یک از ما در هر مقطعی در حال آموزش می باشیم. بنده به عنوان راهنمای خدمتی امیر عزیز هستم و امروز جای آقا امیر حسین خالی که زحمت زیادی برای  ایشان کشیده اند. امیر عزیز پسر بسیار نجیبی می باشد و پیشرفت زیادی داشته و امروز در جایگاه مرزبانی خدمت می کند و به تازگی جایگاه پهلوانی را تجربه کرده است و به ایشان و مسافرشان و خانواده محترمشان بسیار تبریک می گویم.


سخنان همسفر امیر:
سلام دوستان امیرحسین هستم یک همسفر. خدا را شاکر و سپاس گذارم بابت تجربه این روز زیبا. من روز اول بخاطر مشکلات زیادی که وجود داشت خودم را به عنوان همسفر صامت معرفی کردم ولی در ادامه متوجه شدم که من باید نقش همسفر را برای پدرم به خوبی ایفا کنم و خیلی طول نکشید که مجذوب کنگره شدم و متوجه شدم که خودم خیلی به این آموزش ها نیاز دارم و آنجا بود که متوجه ایراد کارم شدم . من همیشه ایراد کار را در پدرم جست و جو می کردم. روزی راهنمای عزیزم به من فرمودند که دوربینت را روی خودت متمرکز کن و این شروع پیشرفت من و سفر پدرم شد. باز هم از آقا هاشم عزیز و آقای حجازی و راهنماهای همسفرم بابت تجربه این روز زیبا تشکر و خداوند را بابت حضور در کنگره بسیار شکر می کنم.

سخنان راهنمای محترم همسفر شهناز:
سلام دوستان شهناز هستم یک همسفر. این روز زیبا را به این خانواده عزیز تبریک می گویم. خیلی طول نکشید که یخ منفی ۶۰ درجه ایشان باز شد و با کاربردی کردن آموزش ها در خانواده کمک بزرگی به رهایی حسین آقا کردند.
خلاصه سخنان همسفر فاطمه:
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر. من هم خدا را بسیار شکر می کنم بابت این تولد و از راهنمای خودم خانم شهناز عزیز به طور ویژه تشکر می کنم که تمام سختی های این راه را برای من هموار کردند و همواره کنار بنده بودند. از سرکار خانوم آنی که باعث حضور من و دیگر همسفران شدند تشکر می کنم و این روز را به مسافرم تبریک می گویم.
سخنان راهنمای محترم همسفر اکرم:
سلام دوستان اکرم هستم یک همسفر. من هم این جشن زیبا را به این خانواده تبریک می گویم. خب دختر ایشان از لحاظ روحی خیلی آسیب دیده بودند و خیلی نگران پدرش بود. امیدورام که با حضور پر رنگ تر در کنگره همواره در مسیر آموزش ها باشد و در کنار خانواده از زندگی اش لذت ببرد.
سخنان همسفرفرحناز:
سلام دوستان فرحناز هستم یک همسفر. بابت این روز زیبا خدارا همواره شاکر و سپاس گذارم. در زمان اعتیاد پدرم من خیلی نگران پدرم بودم و همیشه به عنوان دختر ایشان حواسم به تمامی حرکات پدرم و احوال ایشان بودم. پدرم در زندگی همیشه حامی من بودند و بیشتر برای من نقش همسفر را داشت تا یک مسافر و مخصوصا بعد از ورود به کنگره و تغییر کردن شرایط خیلی خوشحال هستم که امروز در این جایگاه قرار دارم و جا دارد از آقا صامت که ما را با کنگره آشنا کرد و این حس و حال زیبا را برایمان به ارمغان آورد و راهنماهایمان تشکر نمایم.

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .