English Version
This Site Is Available In English

تسلیم کنگره و راهنما باشیم

تسلیم کنگره و راهنما باشیم

دوازدهمین جلسه از دوره بیست و هفتم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی عطار نیشابوری در روزهای پنجشنبه با استادی: مسافر یوسف، نگهبانی: مسافر حسن، دبیری: مسافر محمدعلی با دستور جلسه "خانم‌های مسافر و تولد یک سال رهایی مسافر احمد" در تاریخ ۱۴٠۳/۱٠/۲٠ ساعت ۱۶: ۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان یوسف هستم یک مسافر، بار دیگر از نگهبان جلسه سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قراردادند عزیزان آموزش بگیرم امروز عزیزان دستور جلسه ما دو بخش است یک بخش آب مربوط می‌شود دستور جلسه هفتگی که مسافران مربوط می‌شود به تولد یک سال رهایی مسافر احمد، حالا راجع به اینکه چرا جناب آقای مهندسی دستور جلسه را در جلسات هفتگی قراردادند چرا تا حالا نبوده است یک نگاهی به گذشته که داشته باشیم و ببینیم که اصلاً شروع این قضیه از کجا رقم خورد یک روز با رهجوها که صحبت می‌کردم گفتم که ببینید جلو آقای مهندس اصلاً هیچ تعصبی روی این ندارد که روش دی اس تی و مطالبی که در کتاب‌هایشان عنوان می‌شود مطلب از فلان نویسنده یا فلان کتاب است و هیچ‌وقت نگفته است که این مطلب از خود من است و این خیلی خوب است.

خوب روش دی اس تی را هم که می‌دانید جناب آقای مهندس فقط می‌خواستند که یک نظم به مصرفشان بدهند که در ادامه الهام می‌شود که چرا شما که می‌خواهی مصرفت را نظم بدهی، چرا آن را کم نکنی، شما که می‌خواهی آن را کم کنی، چرا قطع نکنی درواقع این داستان همسفران ازاینجا استارت خورد فکر می‌کنم روز چهارشنبه و هفته قبل بود که جناب آقای مهندس صحبت می‌کردند افتاد ما اول می‌خواستیم که از شر همسفران راحت شویم و خانم‌های مسافر یا همسرانشان می‌آمدند جلوی پیاده‌رو می‌نشستند و صورت خوشی نداشت و ما می‌خواستیم که آن‌ها را کنار بگذاریم برای همین می‌گفتیم که شما بیایید داخل بنشینید و برای خودتان جلسه تشکیل بدهید.

کم‌کم متوجه این شدیم که چقدر خوب است که همسفران در کنار مسافران باشند فهمیدیم که اصلاً همسفر نباشد، نمی‌شود، کنگره، کنگره‌ای نمی‌شود و بعد فهمیدیم که اوضاع همسفر هم حالشان خراب است منظور اینکه مصرف‌کننده خانم هم ما خیلی زیاد داریم که حالشان خوب نیست و نیاز به درمان دارند و این‌گونه بود که استارت مسافرهای خانم در تهران زده شد و از بین خودشان راهنما انتخاب کردند و پیشرفت بسیار خوبی هم داشت انشالله که به‌زودی این اتفاق در نیشابور هم رقم بخورد و ما در نیشابور شاهد تشکیل لژیون خانم‌های مسافر باشیم، یک روز جناب آقای مهندس در مورد سونامی شیشه قبل از ورود به ایران هشدار داده بودند که این اتفاق افتاد و شیشه در ایران به‌صورت بسیار پیشرفته مورد مصرف قرار گرفت.
الآن هم جناب آقای مهندس این دستور جلسه را در دستور کار قراردادند یک نوع هشدار است که مصرف‌کنندگان خانم در کشور خیلی زیاد شده است کاری که از دست ما برمی‌آید چه است و ما چه‌کاری می‌توانیم انجام دهیم؟ ما همان بحث پیشگیری مهار و درمان در مورد مصرف‌کنندگان خانم را باید انجام بدهیم و بالاخره وقتی ما می‌گوییم که یک خانم مصرف‌کننده شده است این به معنای این نیست که در یک کشور دیگر یا در جای دیگر باشد ممکن است در خانواده خودمان این اتفاق بیفتد ممکن است فرزند ما یا خواهر خودمان باشد بنابراین ما اولین کاری که باید انجام بدهیم پیشگیری است و باید مراقب باشیم، ممنون از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید.

در ادامه جلسه جشن تولد یک سال رهایی مسافر احمد در نمایندگی عطار برگزار شد

 

اعلام سفر:
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر، با تخریب بیش از ۸ سال وارد کنگره شدم با انواع آنتی ایکس، آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک، شیره، b۲ و ترامادول مدت ۱۲ ماه سفر کردم به روش دی اس تی داروی درمان: شربت اوتی نام راهنما: جناب آقای یوسف عابدی ورزش در کنگره: فوتسال، شنا الآن هم به لطف خدا و دستان پرمهر جناب آقای مهندس و کمک‌های راهنمای محترمم مدت ۱۶ ماه است که آزاد و رها هستم

خلاصه سخنان راهنما:
سلام دوستان یوسف هستم یک مسافر، خوب در مورد احمد دوستان ن رهجو وقتی از تهران می‌آید اول زیاد تعریف نمی‌کنم چون می‌گویم داریم ببینیم اول در کنگره ماندگار می‌شود و خدمتگزار می‌شود یا خیر و می‌ماند یا نه اول اینکه می‌گوید آنچه عیان است چه حاجت به بیان است و خیلی از دوستان در اصل می‌دانند که احمد پسرعمه من است همان اول که می‌خواست لژیون انتخاب کند به خاطر اینکه فامیل هستیم و یک سری از مسائل پذیرش فامیل درجه‌یک مثل برادر در کنگره ۶۰ کلاً ممنوع است ولی برای پسرعمه جناب آقای مهندس ممانعتی نگذاشته‌اند ولی گفتم که نیایی بهتر است ولی خودش اصرار داشت که نه من اگر لژیون دیگر بروم با این اخلاقی که دارم ممکن است اصلاً نمانم و راهنما چیزی بگوید و من ناراحت بشوم و همینطور که دوستان می‌گویند احمد یک شخصیتی داشت که اصلاً نمی‌شد با آن کنار آمد ولی لژیون دیگری نرفت و به لژیون من آمد و من دو تا مطلب را یادداشت کردم که جهت آموزش گرفتن به شما می‌گویم نه جهت تخریب کردن و هدف این است که ما می‌دانیم که در کنگره ۶۰ تنها جایی است که انسان می‌تواند تغییر بکند و در بیرون و در بیرون از کنگره ۶۰ اگر شما با هر روان‌پزشکی که بروید صحبت کنید محال است چون شخصیت انسان‌ها تا ۵ سالگی شکل می‌گیرد امکان ندارد کسی بتواند شخصیت آدم‌ها را تغییر بدهد و مطلبی که جناب آقای ابراهیم گفت که نقطه تحمل احمد ۶۰ درجه زیر صفر بوده است پس شخصیت آدم‌ها در کنگره ۶۰ تغییر می‌کند و قابل عوض شدن است و احمد از آن آدم‌هایی بود که دوشخصیتی بود یعنی در زمان مصرفش هرچه بوده است تحت تأثیر مصرف قرص b2 خیلی اعصاب و روان خرابی داشت در آن حد که به‌شدت معرکه‌گیری می‌کرد و هر اتفاقی که می‌افتاد تقصیر خانم اش می‌انداخت که خانمم مقصر است و مطلب این است که می‌گفت احمد آقا خواب بوده است همش می‌گفتی است که خانم بیا و خانم اش سراسیمه می‌آید و می‌گوید که چه شده است مگر تو نمی‌بینی که مگس روی من نشسته است اذیتم می‌کند، امیدوارم که احمد همینطور ماندگار و خدمتگزار در کنگره ۶۰ باقی بماند، ممنون از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید.

خلاصه سخنان مسافر:
سلام دوستان احمد هستم مسافر، دوستان من ۸ سال تخریب داشتم و سه سال آخر به‌صورت سه وعده در روز مصرف داشتم با انواع آنتی ایکس تریاک، شیره، ترامادول، قرص ب ۲ در طول هشت سال مصرف داشتم. کارهای ضد ارزشی که در دوران تاریکی انجام دادم درست است و فقط در مورد آن دوران سکوت می‌کنم. در اوایل دوران مصرف، من در نوبت شب و در شرکت کار می‌کردم و مصرف ترامادول داشتم. تخریب‌های ترامادول در طولانی‌مدت شاید به‌اندازه مواد صنعتی باشد و روی سیستم اعصاب تأثیر می‌گذارد؛ و به‌مرورزمان به علت که بدن سازگار می‌شد مواد رو تغییر می‌دادم و توانایی کنار گذاشتن مواد رو نداشتم و آنتی ایکس من عوض می‌شد و ماده جدیدی رو شروع به مصرف می‌کردم ترامادول به متادون تبدیل می‌شد متادون به شیره تبدیل می‌شد و آخرین آنتی ایکس ب ۲ بود.
الآن که آموزش گرفتم و سفر اول رو انجام دادم و وارد سفر دوم جهان‌بینی شدم تازه فهمیدم که چقدر به جسم خودم آسیب رساندم و چون مصرف‌های گوناگون داشتم آسیبش به‌مراتب بیشتر بوده است. همه دوستانی که حضور دارند چه از سفر اولی و چه سفر دومی تخریب‌هایی داشتند یکی بیشتر و یکی کمتر ولی بدانید که اگر تسلیم کنگره و راهنما باشید قطعاً درمان می‌شوید. در ادامه از همسفرم تشکر می‌کنم که چه صبوری کرد و مرا تحمل کرد شاید اگر کس دیگری بود شاید در همان سال‌های اول مرا رها کرده و شاید نه صد درصد این اتفاق افتاده بود.
چند وقت پیش تولد یکی از دوستان بود که جمله‌ای گفتند که چطور می‌شود یک همسفر با یک مصرف‌کننده صنعتی کنار بیایند و زندگی کنند درصورتی‌که من از یک مصرف‌کننده صنعتی به‌مراتب بدتر بودم و تخریب‌های بیشتری داشتم و اختیاری نداشتم و این‌که خانم من ۸ سال با من مصرف‌کننده مواد صبوری کند وزندگی کند و در سخت‌ترین شرایط و سخت‌ترین مشکلات صبوری کند و رازدار شوهرش باشد واقعاً کم‌پیدا می‌شود و این نشانه عشقی است که همسفرم به من داشت. آقا یوسف اشاره می‌کند که هرچه زمان به جلو برود و در کنگره حضورداشته باشید و خدمتگزار باشید، بیشتر پی می‌برید که همسفرتان چه کسی بوده و چه‌کاری برای شما انجام داده است. شاید دوستان باورش سخت باشد در این ۴ سال اخیر من در مکانی زندگی می‌کردم که ۲۵ کیلومتر از نیشابور فاصله داشت و در مجتمع خدماتی رفاهی مشغول کار بودم و منزل من هم در مجتمع بود و شرایطی مناسبی نداشتیم و در فضای ۲۴ متری زندگی می‌کردم و از امکانات بهداشتی ضروری، حتی حمام هم نداشت و اوج مصرف من در همین‌جا بود و در بدترین شرایط زندگی من تحمل کرد و حتی مواد مصرفی من دست همسفرم بود که از این بدتر نشوم و در مرز نابودی بودم و اقوام در جریان بودند.
آقا یوسف و خانم لیلا به همسفرم پیشنهاد کنگره رو داده بودند و همسفرم پیام کنگره را به من داد و در ادامه گفته بودند که خودش بخواهد و بیاید و هرچه اصرار کنید امکان دارد نتیجه معکوس بدهد و سپاسگزارم از همسفرم که با همه سختی‌ها با من صبوری کرد و حامی من بود تا رهجوی کنگره شدم و اگر رهنمودهای آقای یوسف و خانم لیلا نمی‌بود من به آن خودآگاهی نمی‌رسیدم که با تغییر مواد فقط از بد به بدتر تبدیل می‌شوم و نتیجه نمی‌گیرم. من در طول ۳۳ زندگی بیشتر از همه ممنونم از خداوند که مسیر کنگره قرار گرفتم و هنوز حضور دارم و سپاس از راهنمای عزیزم که زحمات زیادی برایم کشیدند؛ و در سفر دوم هم خدمتگزار شدم و در ادامه مرزبان پارک شدم و ۱۴ ماه در پارک خدمتگزار هستم؛ و این حال خوب من درگرو وصل بودن به کنگره است و این‌که هرکس باید زکات رهایی خود را بپردازد و آموزش‌ها را در زندگی کاربردی کنیم و به آن آگاهی برسیم که خدای‌ناکرده به دروان تاریکی برگشت نکنیم و عمرمان هدر نرود؛ که به مشارکت من گوش کردید.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان نرگس هستم یک همسفر، در ابتدا به آقای یوسف و آقای احمد و خانم خدیجه یک سال رهایی ایشان را تبریک عرض می‌کنم و انشالله جشن آزادمردی‌شان را جشن بگیرند در ادامه انشالله جایگاه‌های بالاتر و شال‌ها را تجربه نمایند تا بتوانند خودشان وزندگی خودشان را بسازند؛ و پیام شال‌ها این است که خودمان را پیدا کنیم و خودمان را بشناسیم و مشکلاتمان را حل کنیم. در سی دی تطبیق آقای مهندس اشاره می‌کنند که اگر ما درون انسان را بشناسیم، می‌توانیم بگوییم انسان را درک می‌کنیم و این درک کردن نشان می‌دهد که چقدر من درون خود و درون اطرافیان رو شناختم و چطور با انسان‌ها صحبت کنم و چطور رفتار کنم. خدیجه از ابتدا وارد لژیون شد از همسفرهای خوب بود و یک شنونده‌ی خوب بود که یک از ویژگی‌های مهم همین شنونده بودن است. فقط جسم او در لژیون نباشد بلکه تمام افکار و اندیشه‌اش در لژیون باشد و افکار و اندیشه را اجازه ندهد به سمت‌وسوی دیگر برود چراکه قسمت سخت کار این است که برای آموزش افکار و اندیشه‌اش را متمرکز آموزش کند. چراکه در قبل کنگره شاید افکار و اندیشه را حس نمی‌کردیم و گوش‌به‌فرمان بودن و آموزش گرفتن و شنونده مشارکت خواهر لژیونی بودن درگرو تمرکز افکار و اندیشه است. ولی نیاز یک رهجو است. چراکه این نیروهای منفی که به من آسیب می‌زنند و به من اجازه نمی‌دهند که افکار و اندیشه دست من باشد و اگر یاد بگیرم که افکارم دست خودم باشد می‌توانم آموزش‌ها را کاربردی کنم. خدیجه با نوشتن سی‌دی‌ها وارد سفر دوم شد، خیلی تغییرها بعد از آمدن از تهران می‌افتد و تشخیص من از رهجوی خودم بود و در مورد مسافران باید راهنماها بگویند و در سفر تهران یک پیوند عمیق من مسافر یا من همسفر با مهندس اتفاق می‌افتد و تغییرات در سفر دوم در انسان به وجود می‌آید و در خدیجه قشنگ مشاهده می‌شد و تغییرات حتی بیشتر از این می‌شود مشاهده شود چراکه یک رهجو در ابتدا ورود به کنگره خودش را صفر می‌داند می‌تواند با سعی و تلاش خودش را به هشتاد یا صد برساند البته به تلاش خودش بستگی دارد. آموزش‌ها این نیست که من بفهمم چه کسی مثلاً منیت دارد و چه کسی چه مقامی می‌خواهد، آموزش‌های کنگره این است که خودم را بشناسم و بهترین خودم باشم و در زندگی حالم خوب باشد چراکه نزدیک‌ترین انسان‌ها به خداوند پرهیزکارترین آن‌هاست. انشالله تو کنگره بماند و خدمت کند چراکه عمل ما به خودمان برمی‌گردد و هر کاری در کنگره انجام می‌دهیم برای رشد خودمان است و ممنون که به مشارکت من گوش کردید.

 

خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان خدیجه هستم همسفر احمد، خدا رو شکر می‌کنم که من و مسافرم این روز قشنگ را تجربه کردیم و تشکر می‌کنم از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان، امیدوارم سایه‌شان مستدام باشد و حالشان خوب باشد تشکر می‌کنم از راهنمای محترم آقای یوسف که کنار مسافرم بودند و سپاس از این‌که کنار تمام مشکلاتمان بودید. از خداوند می‌خواهم که هرچه از خداوند می‌خواهید به شما و خانواده محترمتان عنایت کند و از خانم لیلا هم سپاسگزارم که مثل یک خواهر دلسوز در کنارمان بودند و همیشه به من امیدواری می‌دادند و سپاس بیکران از راهنمای عزیزم خانم نرگس که مثل مادر، حس خوب و امیدواری را به من هدیه می‌کردند و صبوری را به من آموزش می‌دادند و امروز رو به مسافرم تبریک عرض می‌کنم، امید داشتم که یک روز خوب می‌شود اما راهش را نمی‌دانستم. قبل کنگره، درمان را نمی‌دانستم و برای ترک اعتیاد اقدام می‌کردیم. خیلی جاها مراجعه کردیم و به پزشک مراجعه کردیم و ماساژ درمانی رفتیم ولی فایده‌ای نداشت. همیشه می‌گفتم که باید در کنار شما یک روان‌شناس باشد تا با شما صحبت کند تا آرام شوید. یک همسفر از مرد زندگی می‌خواهد که در کنارش باشد وزندگی را ادامه بدهد. خدا رو شکر امروز را تجربه کردم و امیدوارم که مسافرم پایدار بماند و ممنون که به مشارکت من گوش کردید.

 

 

تایپ و نگارش: مسافر احسان لژیون هشتم مسافر احمد لژیون چهارم
عکاس: مسافر مجتبی لژیون دوازدهم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .