ضمن تبریک هفته همسفر به همهٔ همسفران عزیز به این مناسبت شعبهٔ دکتر مسعود در خدمت زوج خدمتگزار راهنمای تازه واردین همسفر نسرین و راهنما مسافر علی هستیم. توجه شما را به این مصاحبه جلب می کنیم.
راهنمای تازه واردین همسفر نسرین به همراه مسافر علی با 15 سال تخریب وارد کنگره شدند. آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره خوراکی، به روش DST، داروی درمان تریاک خوراکی، به مدت 12 ماه و 4 روز به راهنمایی آقای حسین قره داغی و سرکار خانم شیما سفر کردند و در حال حاضر، ۳ سال و ۴ ماه است آزاد و رها هستند. راهنمای تازه واردین همسفر نسرین در جایگاه تازه واردین، دنوری، پهلوانی و مسافر علی در جایگاه مرزبانی، دنوری و همچنین راهنمای DST در حال خدمت هستند.
نحوه آشنایی شما با کنگره چگونه بود؟ (همسفر)
من به طور کاملا اتفاقی سال ها پیش در یک سایتی که در حیطه مسائل خانواده فعالیت می کرد با واژه کنگره، سفر، مسافر و همچنین تعاریفی که از آقای مهندس بود، آشنا شدم و از آنجایی که هیچ چیزی اتفاقی نیست، سال ها بعد از طریق سایت کنگره وارد این حوزه شدیم و در بطن ماجرا قرار گرفتیم.
کنگره را چگونه برای دیگران توصیف می کنید؟ (همسفر)
راستش اگر بخواهم کنگره را توصیف کنم می توانم ساعت ها و شاید روزها در موردش صحبت کنم. مثل سرودن شعر کلمات در ذهنم ردیف می شوند. کنگره کوه طور است برای موسی، کنگره دم مسیحایی است برای عیسی، کنگره معراج محمد است، اصلا کنگره تکه ای از بهشت که نه خود، خود بهشت است برای من برای من و برای همه راه گم کردگان در گرداب پرتلاطم زندگی است.
آیا نقش همسفر در کنار مسافر در طول درمان و رسیدن به رهایی موثر است؟ (همسفر)
بدون شک، نقش همسفر را نمی توان در طول مسیر درمان نادیده گرفت. همسفری که کاملا از شرایط بیماری مسافر مطلع است و بر روش درمان و موقعیت مسافرش در طول درمان اشراف دارد قطعا در روند درمان تاثیر بهتری خواهد داشت و به صورت مکمل درمان در طول مدت سفر عمل خواهد کرد.
از حستان زمانی که مسافرتان خبر پهلوان شدن را به شما دادند برایمان بگویید؟ (همسفر)
تجربه بسیار شیرینی و خوبی بود. از شنیدن تصمیم مسافرم که اجازه دادند من قبل از ایشان خدمت شیرین پهلوانی را تجربه کنم خیلی خوشحال شدم و از ایشان هم کمال تشکر را دارم و همچنین از خداوند سپاسگزارم که توفیق آشنایی ما با کنگره ۶۰ و مهم تر از آن توفیق آشنایی با جناب مهندس دژاکام را برایمان حاصل نمودند و منت خدمت در کنگره ۶۰ را به بنده و مسافرم عطا فرمودند. باز هم برای انجام این خدمات شیرین و برای وجود نازنین جناب مهندس خداوند مهربان را شکر و سپاس می گویم.
شما چگونه و با گفتن چه جمله یا کلمه ای در مشاوره تازه واردین همسفران را امیدوار به حرکت می کنید؟ (همسفر)
"ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" این مصرع سرفصل یکی از اشعار فروغ است که همیشه در ذهنم مرور می شود و من اینطور تعبیرش می کنم که درست است که الان احساس می کنید وارد فصل سردی از زندگیتان شده اید و شاید سرمای آن به منفی ۶۰ درجه رسیده است؛ اما اگر ایمان بیاورید و با ایمان و باور واقعی کنار مسافرتان سفر کنید قطعا وارد بهار زندگیتان می شوید و به راحتی و شیرینی از این فصل سرد گذر می کنید.
به نظر شما واژه پذیرش چه کمکی به همسفران می کند؟ (همسفر)
درواقع اصل اول در تمام چالش ها و مشکلات، اصل پذیرش است و تا زمانی که فرد در هر جایگاهی چه به عنوان مسافر و چه به عنوان همسفر به پذیرش نرسیده باشد و درکی از مشکل و یا چالشی که پیش آمده نداشته باشد، قطعا در حل آن مشکل به نتیجه مطلوبی نخواهد رسید.
آیا نکته ای در ذهنتان است که بخواهید به همسفران سفر اولی بیان کنید؟ (همسفر)
از تردید تا امید راهی نیست! پس تردید نکنید که پایان این فصل سرد، جز رقص نور و آواز چلچله ها چیزی نیست، با امید قدم بردارید به راه بلدی که در بلندای قله ها ایستاده و مسیر را مملو از نور و روشنی کرده، ایمان بیاورید.
راهنما مسافر علی:
مسیر سفر اول برای شما چگونه بود از پستی و بلندی های سفر برایمان شرح دهید؟
سفر اول من به دو بخش تقسیم می شود، سفر اولی که خواسته ام قوی نبود و اصلا گوش به فرمان راهنمایانم نبودم و فقط به خاطر اینکه همسفرم راضی باشد به کنگره می آمدم، یعنی در اصل داشتم خودم را گول می زدم و سفر اولی که خواستار رهایی از دام اعتیاد بودم و دیگر خسته شده بودم و از روی همسفرم خجالت می کشیدم که پا به پای من آمده بود؛ ولی من هیچ حرکتی نمی کردم و برعکس کنگره داشتم عمل می کردم به خودم آمدم و تلنگری در اندیشه من به وجود آمد که تا کی می خواهی ادامه بدهی؟ این شد شروع به درست سفر کردن من، در کل سفر اول من پر از پستی و بلندی بود خدا را شکر این سفر به سلامت طی شد.
چه زمانی کنگره را به معنای واقعی شناختید؟
نمی توانم بگویم کنگره را به معنای واقعی کی درک کردم؛ چون بعد از ۳ سال و ۴ ماه رهایی هنوز گوشه هایی از عظمت کنگره را در زندگیم می بینم و همچنان از درک واقعی آن عاجزم؛ ولی زمانی که وارد سفر دوم شدم و بعد از چند سال سرگردانی در سفر اول طعم رهایی را چشیدم و به عظمت کنگره پی بردم؛ چون معجزه ای در زندگی من و خانواده ام شد.
نظرتان در مورد نقش همسفر در کنگره چیست؟
چه زیبا آقای مهندس می فرمایند: همسفران بال پروازند و من معنای این جمله را کاملا درک کردم و اگر توانستم در کنگره و زندگیم به حال خوب و جایگاه راهنمایی برسم کاملا به خاطر وجود همسفرم بوده و به مسافرها هم پیشنهاد می کنم اگر که می خواهند زندگیشان در آرامش و آسایش قرار بگیرد، حتما همسفرهاشان را به آمدن به کنگره تشویق کنند.
برداشت شما از همسفر بال پرواز است چیست؟
همسفر ما اینجا در کنگره بال می شویم برای پرواز، همسفر می شویم برای مسافر، عصا می شویم برای سفر، نور می شویم برای راه و یار می شویم برای همراه و البته که تمام این توصیفات و تمام این واژه های زیبا را از وجود نازنین و پرمهر جناب مهندس داریم.
به نظر شما مهم ترین ویژگی یک همسفر چه چیزی می تواند باشد که همسفر شما آن را دارا است؟
اگر بخواهم کوتاه و مختصر بگویم "صبر، استقامت و درایت" ویژگی همسفر من بود. واقعا زندگی کردن با یک مصرف کننده خیلی سخت است شاید اگر جای ما باهم عوض می شد من نمی توانستم مثل همسرم همسفر خوبی باشم خدا را هزاران مرتبه شکر می کنم که چنین همسفری به من داد که بتواند در این سفر پر از پیچ و خم مرا همراهی کند تا به مقصودمان برسیم.
خدمت کردن در کنگره، خصوصا خدمت در جایگاه مرزبانی و راهنمایی چه کمکی به شما کرده است؟
قطعا خدمت کردن مثل کاتالیزور می ماند برای حال خوب و آموزش؛ ولی بعضی خدمت ها پر از آموزش، شور و حال است. خدمت در جایگاه مرزبانی یکی از آن خدمت هایی است که درسهای زیادی دارد برای زندگی کردن، روابط با دیگران، اجرای قوانین، تعامل با اعضا و راهنماها، نه گفتن به دوستان در چارچوب اصول کنگره و... که این آموزش ها می تواند کمک زیادی در درست زندگی کردن و جایگاه راهنمایی بنماید و پیشنهاد من این است که حتما جایگاه مرزبانی را خدمتگزارن تجربه کنند.
از دیدگاه شما تفاوت مسافری که همسفر دارد با مسافری که به تنهایی سفر می کند در چیست؟
به نظر من فرق آن از زمین است تا آسمان اصلاً قابل مقایسه نیست، هم در کیفیت سفر اول و هم در سفر دوم؛ وقتی مسافر آموزش می گیرد و به داناییش اضافه می شود؛ ولی همسفر از آموزش ها دور می ماند آرام آرام نقطه اشتراکهای بین مسافر و همسفر کمرنگ می شود و انگار با دو زبان مختلف با هم صحبت می کنند و این موضوع می تواند ناترازی در زندگی ایجاد کند.
چه تفکری باعث شد تصمیم گرفتید همسفرتان را در جایگاه پهلوانی معرفی کنید؟
یکی از صفاتی که من در سفر دوم به دنبالش هستم بخشیدن است، چه از نظر مالی و چه از نظر معنوی و خیلی دوست دارم بتوانم انسان بخشنده ای باشم و این صفت در وجود همسفرم بارز است من همیشه به ایشان غبطه می خوردم و یکی از خواسته هایم این بود که اگر امکان پهلوانی را داشتیم اول ایشان پهلوان بشوند؛ چون واقعا لیاقت و اشتیاق این لقب را دارند انشالله خدا توفیق بدهد و این راه ادامه پیدا کند. از خداوند سپاسگزارم بابت همسفرم که اگر نبود مطمئنا من هم الان نبودم و از آقای مهندس و خانواده اش تشکر می کنم که نشان دهنده راه نور و روشنایی به زندگی تاریک ما شدند.
توصیه شما برای مسافرانی که همراه همسفرانشان سفر می کنند چیست؟
قدر این همراهی را بدانند و تا می توانند برای ارتقای دانایی و آگاهی خودشان بههم دیگر کمک کنند و جبران خسارتهای گذشته را با تمام وجود انجام بدهند. مسافرانی هستند که حسرت حضور همسفرشان پس از سالها رهایی را در کنگره دارند پس شکرگزار این نعمت باشند.
مسئول مصاحبه: همسفر افسانه، راهنما همسفر الهه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر رها (نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی دکتر مسعود
- تعداد بازدید از این مطلب :
394