دومین جلسه از شصتمین دوره سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 ویژه مسافران و همسفران در نمایندگی پرستار با استادی: راهنما مسافر محسن، نگهبانی: مسافر حسین و دبیری: مسافر مهدی با دستور جلسه « خانم های مسافر » و همچنین تولد اولین سال رهایی مسافر رضا در روز شنبه مورخ پانزدهم دی ماه 1403 راس ساعت 16:30 برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر
دستور جلسه این هفته خانمهای مسافر هست که برای اولین بار در این لیست قرار گرفته و قسمت دوم، اولین سال رهایی مسافر رضا میباشد. صحبت کردن در مورد قسمت اول دستور جلسه بسیار سخت میباشد و آقای مهندس فرمودند بعد از ۲۵ سال اولین بار است که این دستور جلسه قرار گرفته است ولی اهمیت این موضوع از این بابت است که آقای مهندس در مورد این موضوع صحبت کرده اند و اینکه نقش خانمها در خانواده و چه در جایگاه مسافر بودن بسیار پررنگ است مخصوصاً در جامعه ما به عنوان همسر که وارد اعتیاد میشوند میتواند جایگاه خانواده و جامعه را متزلزل کند این دستور جلسه بعد از چندین بار منحل شدن مجدد برقرار شده و دربارهاش صحبت میشود و از آن فضای ایزوله بودن خارج شده است، صحبت کردن در مورد این دستور جلسه بسیار حائز اهمیت است با توجه به اینکه سن اعتیاد در بین خانمها بسیار پایین آمده است و در بین مدارس راه پیدا کرده است احساس میشود که در مورد دستور جلسه باید بیشتر صحبت شود و آن تابویی که در بین مسافران در مورد خانمهای مسافر بوده است از بین برود.
در صحبتهای روز چهارشنبه مسافران خانم به این نتیجه رسیدم که آنها درد و رنجهای بسیاری کشیده اند و تفاوت آن با مشکلات آقایان مسافر بسیار متفاوت است از جمله تهیه مواد و مکان مصرف کردن و نگاه جامعه به اینطور افراد بسیار بدبینانه است که به این مسئله ورود شده باشد و در مورد آن بیشتر صحبت شود.
هم اکنون در کنگره ۹ شعبه خانمهای مسافر وجود دارد که دو تا در تهران است دو تا در اصفهان است در قزوین و کرمان و قشم دیگر شعبهها وجود دارد و انشالله از این به بعد فعالیت این عزیزان بیشتر خواهد شد و میتوانند جوابگوی خانمهای مصرف کننده در کشور باشند. در کشور، نگاه به این خانمهای مصرف کننده نگاه درستی نبوده و فکر میکردند که همه مشکلات خاصی دارند مشکلات اخلاقی داشتنه اند و یا کارتون خواب بوده اند، اصلا اینطور نبوده مگر خود مسافران آقا چند درصد از آنها کارتن خواب بودهاند؟ اکثراً تحصیل کرده و شاغل بودند ولی اکثراً در فضای دانشجویی و در فضاهای ورزشی به این عنوان مبتلا شدهاند و برخی هم به خاطر بیماریهای روانی و افسردگی به این سمت کشیده شدهاند ولی خدا را شکر این فضا باز شده است و از آن نگاهی که قبلاً نسبت به این موضوع بوده خارج شده است تا بتوانند به راحتی سفر کنند و درمانشان را انجام دهند و از آن پنهانکاری خارج شوند.
تفاوت دیگر اینکه اگر در خانواده مرد خانواده دچار اعتیاد و بیماری شود خانم خانواده بار مسئولیت همه را به دوش میکشد ولی اگر خانم خانواده مبتلا به اعتیاد یا بیماری شود و نتواند نقش همسری و مادری خود انجام دهد کس دیگری نمیتواند مسئولیت آن زن را به دوش کشیده و خانواده، رو به زوال میرود و حتی جامعه را به نابودی می کشاند.
راجع به قسمت دوم دستور جلسه در مورد رضای عزیز که دیروز داشتم دفتر اوتی را نگاه میکردم ۱۵ دی ۴۰۱ سفرش را شروع کرد یعنی دقیقا دو سال پیش، سفر بسیار خوبی را انجام داد همانطوری که یک راهنما انتظار داشت و دقیقا روز رهایی آقای مهندس و روز بنیان ایشان هم رها شد و امروز هم پانزدهم دی ۴۰۳ توانست اولین سال رهایی اش را جشن بگیرد. تولد رضا مرا یاد پیام «از نقطه سیاه تا رنگین کمان» می انداخت یعنی در این دو سال سیر تغییراتی که یک مسافر میتواند داشته باشد در رضا پدیدار شد و خدا را شکر توانست از این مسیر عبور کند. جایگاه مرزبانی را کسب کرد. در سایت هم خدمت کرد و الان هم به شکر خدا توانست در آزمون راهنمایی قبول شود و ان شا الله بتواند لژیونش را تشکیل دهد.
به خودش تبریک میگویم همچنین به همسفرشان و راهنمای همسفرشان هم تبریک میگویم و امیدوارم در ادامه موفق باشند.
رضا یک شخصیت خیلی آرامی دارد و همه این را دیده ایم فقط یکجا دیدم که رضا از کوره دررفت و آن هم کنار زمین فوتبال بود و گفت دیگر بازی نمیکنم ولی بچه ها میخواستند آستانه تحمل رضا را بسنجند و با او شوخی کردند ولی در ادامه بسیار آرام بود و امیدوارم که همیشه موفق باشد.
از اینکه به صحبتهای من توجه نمودید بسیار سپاسگزارم.
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
خدا را شکر که توانستم تا به اینجای درمانم را پیش بیایم و تولد یک سالگی ام را جشن بگیرم. از جناب مهندس تشکر میکنم بابت اینکه این مکان مقدس را برای ما فراهم کردند واقعا نمیدانم چگونه حسم را بیان کنم. یک موقع هایی به دوران مصرف فکر میکنم به آن خاطرات و روزهای تاریک و یک ترسی در وجودم حس میکنم که اصلا فکرش را هم دوست ندارم.
از راهنمایم تشکر میکنم چون اگر آقا محسن نبودند شاید نمیتوانستم خوب سفر کنم. نور ایشان، قدرت کلامش، امواج محبتش، واقعا باعث شد من بتوانم خوب سفر کنم و تا اینجا پیش بیایم بعد از آن از پسر عمه های عزیزم تشکر میکنم چون واقعا اگر آقا مهدی و آقا مهرداد نبودند معلوم نبود چطور میخواستم با کنگره آشنا بشوم. آقا مهدی که واقعا هم یک الگو برای من بودند هم حامی، خیلی کمکم کرد. چون من هم داخل کنگره بودم هم محل کارم کنگره ای بود یک جورایی همه کمک حال من بودند خداوند هم خیلی هوای من را داشت،
از همه دوستان از همه اعضا با آن مهر و محبتشان با عشقشان توانستم این راه را بیایم و همه تاثیرگذار بودند در این مسیر، از آقا رضا ایجنت دوره قبل، از مرزبان ها، از مرزبان و اینجت حال حاضر آقا حامد و بچه های مرزبانی تشکر میکنم .در مورد دوران مصرف مهندس گفتند که زیاد صحبت نکنید من خودم هم دوست ندارم در مورد دوران مصرف صحبت کنم من همه موادها را مصرف میکردم و به جایی رسید که فقط گل را مصرف میکردم و گل را به عنوان غذا و آب میدانستم و همیشه مصرف میکردم هیچ موقع فکر نکردم که گل را هم بتوانم بگذارم کنار، یعنی اصلا در فکرش هم نبودم ولی پیش خودم تلاش میکردم که کارهای ضد ارزشی و کارهایی که یک مصرف کننده انجام میدهد را انجام ندهم، نمیدانم چطور شد که پایم به کنگره باز شد و سیم من وصل شد، من با اولین سی دی که گوش دادم واقعا عاشق آقای مهندس شدم صحبت و کلامشان همانجا جذبم کرد خدا را شکر، این امواج بازدارنده یک موقع هایی میخواست سیم من را قطع کند ولی خوب خدا را شکر توانستم مقابله کنم. انشالله از این به بعد هم بتوانم با سختی ها مقابله کنم از همسفرم مادرم تشکر میکنم خیلی روزای سختی را برایشان ساختم.یک مواقعی به سرم میزد که به صورت سقوط آزاد بگذارم کنار با اینکه همیشه پشت و پناهم بود و کمکم میکرد ولی چه فایده که راهش این نبود. خدا را شکر توانستیم به کنگره بیاییم، خانوادهی ما الان حال و هوای خوبی پیدا کرده، تاریکی که در خانهمان بود از بین رفت، به صورت آشکار معلوم است آن تاریکی از داخل خانه ما رفت که منبع اصلی آن هم از بین رفت، به هر حال خدا را شکر میکنم از راهنمای همسفرم تشکر میکنم از همه دوستان سپاسگزارم و امیدوارم که همه ی سفر اولی ها این جایگاه را تجربه کنند.
ممنونم از اینکه به صحبتهای من توجه نمودید.
سلام دوستان فرزانه هستم همسفر
خدا را شکر میکنم که این روز را میبینم و از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند
که خانوادهها به اینجا بیآیند و ماندگار شوند و به رهایی برسند
به آقا محسن تبریک میگویم و همچنین آقا حامد که راهنمای خدمت مرزبانیشان هستند و همچنین به آقا امین راهنمای سیگارشان که خیلی زحمت کشیدند برای آقا رضا
به خانم رقیه عزیز خیلی تبریک میگویم که واقعاً نمونه یک مادر صبور و در لژیون یک فرد فرمانبردار که گاهی اوقات از صبر ایشان یاد میگرفتم.
من در دوره دوم راهنمایی خودم قرار دارم و ۵ سال است که در این شعبه حضور دارم و برایم جالب است که همسفرانی که در لژیون آمدند اکثرشان مادر هستند و پسران آنها در حال سفر.
خب پسر من ۱۲ سالش است و فراز و نشیبهایی با او دارم و من خانم رقیه را به همین دلیل بسیار درک میکردم و بخش بخش وجودم با او هم ذات پنداری میکرد و به خودم میگفتم اگر الان پسر خود من بود چه میکردم، واقعا برای یک مادر سخت است.
من سه مدل همسفرم، اول مسافری که هنوز به کنگره نیامده و صحبت من این است دیگران ببینند که هستند همسفرانی حتی راهنما، که مسافرشان هنوز نیآمده است. یک مسافر دارم که پدرم هستند و بعد از ۱۰ سال در حال سفرند، خیلی تاریکیها را گذراندند و برای دختر خیلی سخت است.
در حال حاضر پسرم دوران بلوغ خود را شروع کرده است میبینم که یک مادر اصلاً نمیتواند از فرزندش بگذرد، ممکن است که فرزند بارها و بارها به او توهین کند یا حتی شخصیتش را لگدمال کند اما مادر همه جوره کنار او میماند تا برسد به آنجایی که باید.
خانم رقیه مادرانه کنار دو پسر خود ماند و به او واقعاً خدا قوت میگویم.
این تولدها نشانه است که من کجای کار هستم و الان آقا رضا مانند یک بچهای است که یک سال دارد و این شال مرزبانی لطفی است که خداوند شامل حال شما کرده است و باید هر لحظه شاکر خداوند باشید و بخواهید که در کنگره بمانید و دور نشوید.
امیدوارم که در کنگره بمانید و خدمتگزار باشید چون حال خوش شما بهترین هدیه به مادرتان است و همچنین امیدوارم خانم رقیه هم بمانند و خدمتگزار شوند.
خیلی ممنونم که به مشارکت من توجه نمودید.
سلام دوستان رقیه هستم همسفر من خدا را شکرگزار هستم که راه کنگره را به ما نشان داد و اجازهاش را داد که ما آمدیم کنگره، از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که چنین مکان امن و مقدسی را برای ما فراهم کردند، از مرزبانها و ایجنت محترم تشکر میکنم از راهنمای محترم پسرم آقا محسن که خیلی تلاش کردند کوشش کردند تا رضای من به درمان رسید و از راهنمای خوب خودم خانم فرزانه که صبورانه مرا تحمل کردند خیلی تشکر میکنم زحمت کشیدند انشاالله که بتوانم زحماتشان را جبران کنم از رضا خیلی ممنون هستم که خیلی خوب سفر کردند و اصلاً مرا اذیت نکردند. رضا اول اخلاقش را درست کرد، یعنی در زمان مصرف اصلاً اخلاق خوبی نداشت پرخاشگر بود وقتی به خانه میآمد من احساس ناامنی میکردم من همیشه گریه میکردم و نمیتوانستم مسئله را حل کنم به همین دلیل همیشه صورت مسئله را پاک میکردم ولی خدا را شکر اول اخلاقش را درست کرد تا توانست به درمان برسد خیلی ازش ممنونم چون اخلاقش خوب شده سیدیهایش را سر وقت نوشت و در آخر این جایگاه را برای تمامی همسفران آرزو میکنم خیلی جایگاه خوبی است انشاالله تمام همسفران و مسافران شعبه پرستار به این جایگاه برسند ،
ممنونم از اینکه به صحبتهای من توجه نمودید.
عکاس : مسافر مهدی و کوشیار
تایپ و ویراست: مسافر محسن ، مسافر مهدی ، مسافر دانیال ، مسافر حسین
بارگذاری : مسافر دانیال
وبلاگ نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
358