English Version
This Site Is Available In English

گر مرد رهی میان خون باید رفت

گر مرد رهی میان خون باید رفت

در میان این همه غوغا و شر           عشق یعنی کاهش رنج بشر

عشق یعنی گل به جای خار باش    پل به جای این همه دیوار باش

عشق یعنی تشنه‌ای خود نیز اگر       واگذاری آب را بر تشنه تر

عشق یعنی دشت گل کاری شده   در کویری چشمه‌ای جاری شده

عشق یعنی ترش را شیرین کنی    عشق یعنی نیش را نوشین کنی

هر کجا عشق آید و ساکن شود      هر چه ناممکن بود ممکن شود

هفته همسفر را ابتدا به خانم آنی بزرگ، آقای مهندس، فرزندان گران‌قدرشان و تمام همسفران تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. گفتگویی دلنشین با خانم شانی عزیز ترتیب دادیم که بسیار زیبا و ارزش بارها خواندن را دارد. امیدوارم بر جان و دل همه شما بنشیند، گوارای جان تک‌تک شما همسفران و مسافران باد.

خانم شانی شما در زمان رهایی آقای مهندس چند ساله بودید؟

۱۴ سال

لطفاً از خانم آنی بزرگ برای ما بگویید حالشان چه‌طور است؟

حال مادر الآن بهتر است. چند وقت پیش برنامه‌ای بود در کنگره که آمدند و مدت طولانی مریض بودند و خداوند الحمدالله عمر دوباره به ایشان دادند تا در کنار مهندس باشند و زمان باشد دوباره به کنگره می‌آیند، الآن کمی هوا سرد و آلودگی هوا زیاد است.

خانم شانی زیباترین خاطره‌ کنگره‌ای شما چیست؟

آزادی و رهایی آدم‌ها مگر زیباتر از این هم داریم؛ البته برای افراد کنگره این رهایی و درمان‌ها عادی شده است؛ ولی مگر شادی بالاتر از این داریم که خانواده یک بیمار دارد و همه را تحت تأثیر قرار داده و قلب و وجود همه را خون کرده است. کسی که مصرف کننده است بیماری‌های جسمی، روحی، روانی، اخلاقی و چند قطبی هم دارد. در کنگره درمان اتفاق می‌افتد، مگر چیزی بالاتر از این هم هست.

بزرگترین هدفی که برای قسمت همسفران در نظر گرفته شده و الآن به نتیجه رسیده چه چیزی بوده است؟

این طور بگویم، بزرگتر بودن یک صفت برتر و کبریایی است، هیچ وقت خانواده ما در کنگره دنبال برتری، بزرگتری و آرمانی انجام دادن و جایگاه‌ برتر نبودیم، اهداف ما هیچ وقت این طور نبوده، تنها هدف این بوده که انسان‌ها به سلامت برسند، اول عشق که موجب سلامت و استحکام خانواده شد؛ ولی در نهایت بهترین دستاوردی که داشتیم با امین جان صحبت کردیم و مطرح کردند که اختیار بر عشق برتر است و پیامی که همه ما داریم، قوانینی که الآن شکل گرفته، برای این است که احساس و محبت که بین ما بود و انرژی که از این روابط آزاد می‌شد که زمان، جان و مالمان را فدا می‌کردیم که در کنار هم بمانیم و یک لیوان چای بخوریم و لحظات لذت بخشی داشته باشیم همه این‌ها را به جان خریدیم که عشق بود. عشق چه هست؟ عشق چیزی است که انسان‌ها و هستی را در کنار هم نگاه می‌دارد، وقتی آدم‌ها از هم دور و تنها می‌شوند، آدم‌ها فاسد، گوشت تنشان و قلبشان فاسد می‌شود. آدم‌ها همیشه دنبال صفت بزرگتر و برتر می‌روند؛ ولی واقعیت این است که زندگی یک سیکل و چرخه دارد، وقتی می‌خواهیم بهترین موزیسین، یا بهترین نقاش باشیم یا من بروم روانشناسی بخوانم و علم را بشکافم و به بقیه بدهم، این‌ها یک سری توهم است و هیچ وقت خانواده ما دنبال این برتری‌ها نبوده و این قله رفیع مسخره انسانی که بعضی‌ها الآن درگیرش هستند. وقتی یکی از ما مریض می‌شد یا غم و اندوهی داشت ناراحت بودیم. نمی‌توانستیم ببینیم که حالش خوب نیست،  دوست داشتیم با هم باشیم، همدیگر را حفظ کنیم و رؤیاهای خوبی با هم بسازیم، وقتی وضع مالی خوبی نداشتیم، می‌گفتیم یک خانه درست کنیم که استخر داشته باشد، آن لحظات این طوری نبود که بگوییم، دو دنگ استخر مال من و دودونگ دیگر مال یکی دیگر باشد. این‌ها واقعیت زندگی نیست اگر بخواهید بدانید، هدف چه بوده ما هدف آرمانی بزرگی نداشتیم؛ ابتدا فقط عشقی بود که پدر درگیر بود، همه تخریب‌ها اتفاق افتاده بود، همه چیز در حال فرو ریختن بود و مامانم خانم آنی عاشق پدر بود و حفظ کردن و نگه داشتن ایشان خیلی مهم بود. پدرم یک قرون پول در جیبش نبود، مادرم می‌گفت: به احترام پدر بلند شوید، پدرتان آمده است، وقتی پدر می‌آمد ما همه در بغلش بودیم؛ ولی زن امروز و همسر امروز اگر پدر مصرف‌کننده باشد توی سر پدر می‌زند و پدر را تحقیر می‌کنند، نمی‌داند چه کار می‌کند، جایگاه پدر با جایگاه شخص فرق می‌کند. جایگاه پدر بالا بود، می‌خواست پدر معتاد یا دروغگو باشد، دزد باشد هر چه بود پدر بود. مادر، مادر هست و برای مادر من، پدرم عشقش و پیمان بسته‌اش بود و از او بچه داشت و به معنای واقعی دوستش داشت، الآن جوری شده اگر مرد پولی به زنش ندهد، خداحافظی می‌کند. چیزی که دل آدم را به درد می‌آورد، انسان‌ها فقط دنبال جایگاه هستند تا یکی در جایگاهی می‌نشیند، جایگاه را تبریک می‌گویند در این جایگاه چه خواسته‌ای دارید، این‌جا باش شوهرت، بچه‌ات را جمع کن، صبوری و انعطاف‌پذیری را یاد بگیر، قلبت را گشاده و بخشش را یاد بگیر، عده‌ای راه را اشتباه رفتند. قوانین شکل گرفت که در قلب مردم این دوست داشتن حفظ شود، همه جهان بر مبنای اضداد است، این حریم‌ها شکل گرفت که از افکار و اتفاقات بد، بدبینی‌هایی که ممکن است پیش بیاید جلوگیری کند؛ چون همه ممکن است در سطح مامان نباشند. از نظر آن احساس یا چیزهای دیگر نه این که پایین‌تر باشند من اینجا راه می‌روم تا سر کوچه دو نفر که ده دقیقه بعد از من راه می‌افتند ۲۰۰ قدم عقب‌تر از من هستند، چاله‌ای سر راه است من زودتر رفتم چاله‌ها را دیدم یا پایم شکسته جلوی راهم چاله است. جهان بینی امین جان، برای این شکل گرفت که ما خیلی چالش داشتیم که کنگره حفظ شود، مخصوصاً بعد از کنگره، ساعت‌ها حرف می‌زدیم که من چه نیرویی تو چه نیرویی داری که حفظ کنیم و گرنه ممکن است من نتوانم یک تست جهان‌بینی را جواب بدهم، این دلیل نمی‌شود کسی که نمره ۲۰ می‌گیرد به شوهر، پسر، خانواده‌اش برتری دارد به این‌ها نیست، برتری به عمل و قلب آدم‌ها است. ما به دنبال اهداف نشانه‌گذاری شده در کنگره نیستیم، هدف گذاری نبوده ما فقط همدیگر را خیلی دوست داشتیم و اگر حقیقتی بود؛ باید با جان، مال یا زمانمان اتفاق می‌افتاد. امین جان یک روز فوق لیسانس قبول شدند در شهری دیگر؛ ولی چون خانواده شرایط سختی داشت نرفت و گذشت. من ۷ یا ۸ سال بین تحصیلم فاصله افتاد برای آنی جان یک جور دیگر. مامان یک جور دیگر اتفاق افتاد.

خانم شانی عزیز آیا هدف اصلی همان حفظ خانواده است؟

بله به حرف زدن نیست به جهان‌بینی را حفظ کردن نیست به عمل کردن است، وقتی قلبت سیاه شد، شوهرت درمان شده شما باید راه را پیدا و قلب بیمارتان را درمان کنید، این که مرد درمان شود و همسرش چپ، راست می‌رود، می‌خواهد از او ایراد بگیرد، او با تمام وجود درمان شده است از او طلبکار نباش او را ببخش، کینه به دل نداشته باش که بخواهید تلافی کنید، گهی پشت به زین و گهی زین به پشت باشید.

اگر همسفر، خودش را فراموش و حال خوب خودش را در گرو حال خوب مسافرش بداند وضعیت چگونه است؟

نفرت، خشم، ترس و عشق همه دو روی سکه است و هیچ خدمتی سخت‌تر از این نیست که شما بخواهید روی خودتان کار کنید، کار کردن به معنای حقیقی نه این که درس بخوانید و باشگاه بروید، فکر کنید پیشرفت کرده‌اید، الآن در کنگره یک نفر ۶۰ ساله شده می‌خواهد درس بخواند و فوق لیسانس بگیرد، اگر می‌توانید شروع کنید؛ ولی اگر نمی‌توانید و نمی‌شود همه چیز را رها کنید، اول آسایش خانواده را مهیا کنید. بعضی‌ها می‌گویند: آقای مهندس گفته‌اند بروید دانشگاه رشته روانشناسی ادامه تحصیل بدهید و به خودتان و خانواده سخت بگیرید که روح و روانتان به هم بریزد. یک سری از آدم‌ها خواسته‌ دارند، بعضی‌ها خواسته ندارند از آن سمت قضیه آسیب می‌زند یا می‌خواهیم رئیس همه باشیم یا در نقش قربانی باشیم، گزینه سومی هم وجود دارد نه قهرمان و نه قربانی باشید. یک تایمی کارهای شخصی خودتان را انجام بدهید و به خانواده رسیدگی کنید و به مسئولیتتان رسیدگی کنید.

به عنوان صحبت پایانی راجع به هفته همسفر دارید بفرمایید؟

همسفر بودن آیینی دارد؛ مثل همسر بودن، مادر بودن، و خواهر بودن این‌ها جایگاه است. اگر آن‌چه که هست را به انجام نرسانید، شما همسفر نیستید. همسفر یعنی جایگاه‌ همسری، مادری، پدری، خواهری و برادری و هیچ تفکر آرمانی و برتری نبوده است. هستی و زمین گرد است و قله‌ای در کهکشان نمی‌بینید این افکار ما انسان‌ها است که دنبال جایگاه‌ برتر هستیم. اگر حقیقتی باشد؛ باید با جان، مال یا زمان خودش را نشان بدهد و بهایش را داد (گر مرد رهی میان خون باید رفت، از پای فتاده سرنگون باید رفت)

صحبت‌های شما بسیار آموزنده بود و خود من خیلی درس گرفتم با این که شما ازدواج نکرده‌اید؛ ولی صحبت‌های خوبی کردید که برای من همسفر خیلی خوب بود قطعاً نتیجه عشق بین پدر و مادر و آموزش‌هایی که از آن‌ها گرفته‌اید هست؟

درست است؛ ولی ماهیت هر انسانی را تفکر، تجربه و آموزش شکل می‌دهد، درست است که من خانواده خوبی داشتم و چیزهای زیادی یاد گرفتم؛ ولی برای چیزهایی که کسب کردم خون دل‌ها خوردم، بیمارستان‌ها رفتم، به دنبال جواب سؤال‌هایم رفتم، امین جان هم همین‌طور و ما به واسطه این که فرزند مهندس هستیم در کنگره جایگاهی به ما داده نشده است، پدر همیشه برای آموزش، ما را ته صف می‌گذاشت؛ چون برای دختر مهندس و پسر مهندس بودن یک روز یا دو روز بیشتر احترامت نمی‌کنند اگر بخواهید کاری انجام بدهید؛ باید بهای آن را پرداخت کنید با حلوا حلوا کردن دهان کسی شیرین نمی‌شود، برای این‌که آن چیزی که هست را حفظ کنیم. اگر نور استاد و هدایت آن‌ها نبود، خانواده ما صدتا کفن پوشانده بودند، اصلاً به توانایی انسان نیست کل نیروها باید کمک کنند. این‌قدر می‌سوزید و ذوب می‌شوید، پوستتان کنده می‌شود و دوباره دستتان را می‌گیرند و بلندتان می‌کنند اگر نباشند نمی‌شود عملی نیست. انشاءالله که همه این مسیر شگفت انگیز را تجربه کنند. آن‌هایی که منکر دوست داشتن شدند یا فقط ادای آن را در می‌آورند در اول راحت است، مردم گول می‌خورند؛ ولی آدمی که ادای دوست داشتن را در می‌آورد از گذرگاه نمی‌تواند عبور کند، نگهبانانی هستند که عبور به این راحتی نیست. داستان‌هایی هست این جا می‌توانید رد شوید؛ ولی در آن جایگاه‌ها راه ندارد، استخوانتان خرد می‌شود.

صحبت‌های شما خیلی عمیق است، برای من و شاید بقیه درک بعضی مطالب سخت باشد، خصوصاً در پیج اینستاگرام شما متن‌های سنگینی هست که درک این صحبت‌ها سخت است؟

امواج در همه هستی وجود دارد و به همه می‌تواند داده شود از راه درست؛ اما زمانی داده می‌شود که ظرفیتش ایجاد شده باشد. زمانی آمده و از حدش گذشته ظرفیت‌ها متلاشی شده است، دوباره این جریان‌ها دارد شکل می‌گیرد گاهی بالا و گاهی پایین است، امواج همیشه هست؛ ولی بعضی از انسان‌ها، استادان را دست نیافتنی می‌کنند. حضرت مسیح می‌گویند: اگر شما باور داشته باشید و بین دو نفری که حاضر هستند، من نفر سوم هستم که حضور دارم و اگر باور داشته باشید و این تصاویر را عجیب و غریب نکنید به راحتی می‌توانید با من دست بدهید. من حضور دارم فقط آدم‌ها هر آموزشی که می‌گیرند؛ البته امین جان این را قبلاً درس داده و مشخص کرده‌اند دقیقاً وجه دیگری است.  بهشت را به بها می‌دهند و نه به بهانه به این معنی نیست که باید زجر بکشید. عده‌ای می‌آیند و جاده را می‌سازند و بقیه از آن عبور می‌کنند، همه که نباید جاده بسازند، بعضی‌ها ناراحتند که من باید جاده را بسازم. هر کس برای کاری در این هستی آمده است اگر بفهمیم که هر کدام از ما کاری در این هستی داریم، نه دانش منحرف می‌شود و نه آن‌هایی که این دانش را می‌آورند، بی‌ارزش می‌کنیم و این‌ها چیزهایی هستند که هر همسفر و مسافری باید بداند و در نظر بگیرد. در یکی از پست‌های اینستاگرامم گذاشتم اگر عاشق نمانی کارت تمام است.

ممنون خانم شانی عزیز واقعاً از مصاحبه با شما لذت بردم و قطعاً این مصاحبه، برای هرکس که آن را بخواند پر از آموزش، آگاهی است. تشکر می‌کنم که با مشغله فکری و کاری که داشتید این وقت را در اختیار ما قرار دادید.

تهیه و تنظیم: راهنمای تازه واردین همسفر آمنه
ویراستاری: مرزبان خبری همسفر معصومه
ارسال: همسفر فائزه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی تخت جمشید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .