هفتمین جلسه از دوره چهارم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران نمایندگی آبیک با استادی راهنما محترم مسافر محمد، نگهبانی مسافر اکبر و دبیری مسافر فتحالله با دستور جلسه «هفته همسفر» روز پنجشنبه 13 دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان و دبیر تشکر میکنم به من فرصت خدمت کردن دادند. امروز خودمان را آماده کرده بودیم برای جشن همسفر که لغو شد و این جشن موکول شد به هفته بعد و این خالی از لطف نیست زیرا که دستور جلسه هفته بعد خانمهای مسافر است. اینها خودشان همسفر نیز هستند.
من برای اولین بار است در دستور جلسه همسفر استاد هستم و این هفته اصلاً مشارکت نکرده بودم، جا دارد اینجا از همسفر خودم خانم فرزانه و رها فرزندم، مادرم، خواهرم، پدرم که در سفر اول همسفر من بودند؛ زیرا من مجرد بودم و خانوادهام مرا حمایت میکرد، درست است در کنگره حضور نداشتند ولی در پشت صحنه همیشه همسفر من بودند و الان نیز هستند و در سفر دوم همسرم به من اضافه شد و همیشه حامی من بوده و در راه کنگره مرا یاری کرده است.
اولین چیزی که باید یاد بگیرم قدردان بودن لطفهایی است که دیگران در حق من میکنند و قدمهایی که در کنگره برمیداری، راهنما را میبینی و بعد کم کم مواد کم میشود؛ وارد پروسه درمان اوتی میشوی و بعد از مدتی متوجه میشوی در خانه همسفرت کنارت بوده است و چقدر زحمت کشیده است. این همسفر حتماً نباید همسر باشد، اگرچه خانمها سنگ تمام گذاشتند و خودشان اینجا هستند و با یک آدم مصرف کننده هروئینی، شیشهای، تریاکی زندگی کردن خودش کار بزرگی است. زندگی با انسانی که تعادل ندارد و تحت اختیار خودش نیست بتوانی با او کنار بیایی، کار بزرگی است.
تخریبی که به همسفرها در اثر زندگی با مسافرین وارد میشود، بیشتر از مسافر است. به قول آقای مهندس میگویند: شما با یک آدم مست که رانندگی میکند بنشین و برو جاده شمال، راننده پشت فرمان مست من هستم که متوجه نمیشوم ولی اونی که کنار دست من است و در حالت طبیعی است، زهره ترک میشود تا به مقصد برسد و مشخص نیست که اصلاً برسد. کسی که رانندگی میکند در حال خود نیست اما کنار دستی همه صحنهها را میبیند و کاری از دستش بر نمیآید و این آسیبش بیشتر است تا آن کسی که رانندگی میکند.
ما در کنگره ۴ جشن داریم، یکی از این هفتهها جشن همسفر است که دراین هفته میخواهیم بگوییم ما قدردان شما هستیم، قلباً، زباناً و عملاً که باید پاکت بدهیم و هر کس خودش میداند چقدر پاکت بدهد و هر چقدر دوست دارد میتواند پاکت بدهد و این وظیفه من است به عنوان یک رهجو در کنگره نشان بدهم چقدر آموزش دیدم، این منتی ندارد ما هر چقدر هم از همسفرمان تشکر کنیم باز کم است زیرا آنها پای ما ماندهاند، در کنار ما ایستادن، کار بزرگی کردند و پاکت کمترین چیزی است که میتوان داد، گزینه بهتر طلا است.
امیدوارم این قدردانی انجام بگیرد. من یادم میآید یک بار به پدرم پاکت دادم در تولد سه سالگی ام، پدرم آن پاکت را به همراه مبلغش نگه داشته به عنوان یادگاری و دست نزده و این نشان از ارزش کار دارد، شاید از نظر من مهم نباشد و بخواهم مبلغی بزارم تا از سرم باز کنم ولی ارزش آن دلنوشتهای که در آن میگذارم بسیار بیشتر از مبلغ داخل آن است. آیا وقت گذاشتم برای نوشتن دلنوشته یا آن را همان لحظه در ماشین نوشتم یا اصلاً ننوشتم و پاکت خالی را نمادین دادم.
موضوع دیگری که آقای مهندس جدیداً صحبت کردند همسفر فقط نمیتواند خانم باشد، میتواند برادر، مادر، پدر و یکی از اعضای خانواده باشد که همراه شما به شعبه بیاید و یاد بگیرند چطور زندگی کنند و با یک آدم مصرف کننده چطور برخورد کنند. اوایل همسفران شاید به خاطر مسافرین بیایند ولی در ادامه متوجه اوضاع وخیم خودشان میشوند و زندگی در کنار فرد مصرف کننده ممکن است آنها را به سمت مصرف قرصهای آرامبخش و اعصاب و روان سوق دهد و تخریب این قرصها بسیار بالاتر از مواد مخدر است؛ وقتی کنگره میآیند و همسفر خوبی میشوند، نتیجه خوبی هم میگیرند و مثل مسافران سفر خوبی را انجام میدهند.
همسفران بال پرواز میباشند، شما میتوانید بدون بال در کنگره سفر کنید ولی با بال پرواز کردن و سفر کردن چیز دیگری است. من هر دو را تجربه کردم در سفر اول بدون بال بودم و در سفر دوم همسرم همسفرم در کنگره شد. امیدوارم بتوانیم قدر همسفرانمان را بدانیم و قدردانشان باشیم. جا دارد در اینجا از اولین همسفران کنگره ۶۰ خانم آنی بزرگ و استاد امین که کنار آقای مهندس بودند تشکر کنم؛ در کتاب ۶۰ درجه آمده که بزرگترین حامی همسفرها و آقای مهندس خانم آنی بزرگ بوده است. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید متشکرم.
تایپ: مسافر بهروز (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: مسافر علی (لژیون یکم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
197