درست بعد از ورود به کنگره واژه همسفر به من نسبت داده شد، آن زمان با دلی مملو از درد و وجود تسخیر شده از ناامیدی در نقش یک قربانی زندگی که حقم نیست و مسافری که به خیال خود هیچوقت درست شدنی نیست بودم. هر چه از حال خوش شنیدم به خیالم زندگی برای دیگری است و مربوط به من و مشکلات من نمیشود. وجودم لبریز از کینه بود، کینه به شخصی که مسبب تمام گرفتاریها و ناخوشیهای زندگی خود میدانستم و همیشه تکرار ذهنم این بود چرا من؟
اولین و بزرگترین قدم کنگره برای من از بین رفتن آن کینه بود با دانایی اینکه همه رفتارهای دیده شده تا به الان از تخریب و تاریکی مواد مخدر بود رفتارهای که ذره ذره بذر کینه را در وجودم کاشته بود و با وجود کنگره توانستم دانه آن بذرها را از خاک وجودم بیرون بکشم و بهجای آن معرفت بکارم و قدر این دانایی را بدانم و تا الان کلام عزیزی شد تابلوی بزرگ ذهنم؛ که همه ما مسافران اتوبوس هستیم با مقصد معلوم و با دست روزگار جفت جفت انتخاب میشویم برای همسفر بودن و حتما که حکمتی است از جانب خداوند این انتخاب و طی سفر در کنار هم هستیم. اگر سر بچرخانم به داخل اتوبوس زوجها با حال و هوای متفاوتی میبینم. زوجی با لبی خندان و صدای بلند و سرخوش پیچیده در اتوبوس، زوجی عصبانی و رو گرفته از یکدیگر، زوجی خواب آلود و منتظر پایان سفر کسالت بار با لحظات تکراری، زوجی با دوربینهای بزرگ در دست که روی یکدیگر انداخته و دائما ناراضی از زشتیها که به دلیل زوم بالای دوربین مشاهده میکنند.
با کمی درنگ باید تصمیم گرفت برای نوع همسفر بودن این سفر و سفر اعتیاد سفری با مقیاس کوچکتر از سفر زندگی است که باید تصمیم گرفت چگونه همسفری باشم؟ آیا همسفری هستم که دوربین به دست با زوم و کیفیت بالا و غافل از احوال خوش و ناراضی از زندگی و خود را در نقش یک قربانی میبیند؟ یا همسفری صبور و امیدوار و دل خوش به پایان سفر و رسیدن به نتیجه دلخواه؟
قطعا که در طول مسیر ناملایمتی وجود دارد، باد و باران و طوفان هست حوادث غیر قابل پیشبینی است ولی باید یادآور بشوم به خود که هیچ کدام دائمی نیست نه باران این زندگی نه طوفانش و نه هیچ یک از حوادث آن و باید بازیگر خوب صحنهی زندگی بود و من همسفر در زندگی مسافرم تصمیم گرفتم همسفری باشم از نوع مطلوب هر کجا لازم است نبینم، نشنوم و بهترین باشم از نوع خودم و رنگ بپاشم از نوع رنگین کمان به حال و هوای این سفر و هر لحظه و هر دقیقه این سفر را گوارای وجودم کنم.
نویسنده: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون هشتم)
ویرایش: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم) دبیرسایت
نگهبانسایت: همسفر راحله رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
166