English Version
This Site Is Available In English

امیدی که همسفر به مسافر می‌دهد باعث پروازش می شود

امیدی که همسفر به مسافر می‌دهد باعث پروازش می شود

جلسه ی اول از دور سوم کارگاههای آموزشی خصوصی نمایندگی قشم با استادی مسافر علی و نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر عبدالرحمان با دستور جلسه ی ( هفته ی همسفر ) در تاریخ یازدهم دیماه 1403 ساعت 16 در محل دانشگاه کنگره 60 آغاز به کار نمود. 

خلاصه سخنان استاد :

سلام دوستان علی هستم یک مسافر ؛
این هفته ؛ هفته ی همسفر است که آن را به اولین همسفر درکنگره خانم آنی بزرگ آقای مهندس خانم کماندار ، خانم شانی ، استاد امین و تمامی مسافران و همسفران کنگره 60 علی الخصوص همسفران و مسافران نمایندگی قشم تبریک می‌گویم.
مسأله ای که در کنگره وجود دارد مسأله ی واژه ها هست ،  همانطور که در نوشتارها می خوانیم واژه ی همسفر در کنگره به کسی اطلاق می‌شود که سابقه ی  اعتیاد ندارد و برای تعالی اهداف کنگره ۶۰ تلاش می کند.
برخی دوستان می‌گویند ما همسفر نداریم و تنها زندگی می کنیم تمام رهجوهایی که در یک لژیون هستند همسفر همدیگر هستند.
پیدایش همسفر اینطور بود که در اوایل کنگره یک تعدادی از مسافران با مادر و خانواده خودشان می آمدند و در پیاده رو می نشستند آقای مهندس آنها را  به داخل ساختمان کنگره دعوت کردند و یک اتاق به آنها دادند از آنجایی که وقتی عده ای دور هم جمع می شوند ممکن است راهکارهای غلطی داده شود آقای مهندس و خانم آنی بزرگ تصمیم به تشکیل لژیون همسفران در کنگره گرفتند.
اتفاقی که می افتد این است  که همسفر که وارد کنگره می شود تصور می‌کند به مسافر کمک می‌کند ولی وقتی شروع به سفر می کند می بیند که تخریب خودش هم خیلی زیاد است و نیاز به آموزش دارد .
سالها پیش در جاده اتوبان کاشان خمار شدم من در یک پارکینگ توقف کردم و پیک نیک را روشن  کردم و شروع به کشیدن کردم ،  من فقط خودم را می دیدم درحالیکه سه همسفر در ماشین بودند بنده خدا خانم من برای اینکه سیخ زودتر سرخ شود شعله را زیادتر کرد که داشبورد ماشین سوخت چند سال از این ماجرا گذشت و من وارد کنگره شدم و سفرکردم پس از حدود ده  ماه و نیم که از سفرم می گذشت  مادرم فوت کرد در مسیر سفر برای چهلم مادرم من حالم خیلی بهتر شده بود دخترم گفت چیزی بگویم ناراحت نمی شوی ؟ گفتم نه گفت آن روز را یادت می آید در آن روز من گفتم بدترین بابای دنیا بابای من است ، ولی مصرف مواد کاری کرده بود که من تشخیص نمی دادم .
من حق زندگی خوب را از همسفران خودم  گرفته بودم و آن روز چقدر خوشحال بود که من دیگر مصرف نمی کنم .
خوب می دانم اگر زمان را از کسی بگیرم نمی توانم آن را جبران کنم و برگردانم .
ما باید در این هفته از سه طریق از همسفران خودمان تقدیر و تشکر کنیم بابت بودنشان در کنار ما  اول قلبی ، باید از ته دل همسفران خودمان را دوست بداریم ؛ دوم کلامی با استفاده از کلمات محبت آمیز از آنها تشکر کنیم و سوم بصورت مالی چه پول و چه طلا
همسفران بال پرواز مسافران هستند و با امیدی که همسفر به مسافر می‌دهد باعث پروازش می‌شود.

 

ویرایش و تایپ : مسافر عبدالرحمان ( رهجوی لژیون دوم ) 

بازنگری و ارسال : مسافر علی ( رهجوی لژیون یکم )

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .