25 سال در عذاب... خدایا مگر میشود به زندگی برگشت؟
هربار که خواستم، تصمیم گرفتم، تلاش کردم، به هر دری زدم و هر راه و روشی را امتحان کردم، از همان راهی که از تاریکی دور شده بودم، دوباره در عمق تاریکی فرو رفتم. دیگر مطمئن بودم که اعتیاد مرخصی دارد ولی ترخیص ندارد. هر چند گاهی از اوج درماندگی، تلاشی برای ترک میکردم ولی از همان لحظه اول منتظر بیشتر فرو رفتن در تاریکی بودم.
6 سال پیش با همسفرم وارد کنگره شدیم، من به درمان و ترک باور نداشتم، به حدی منیت و غرور داشتم که اعتقادی به آموزش نداشتم و از کنگره و درمان خارج شدم؛
اما همسفرم ماند و آموزش دید و راه کنگره را باور کرد. بعد از 5سال صبوری همسفرم، بار دیگر وارد کنگره شدم، این سومین سالی است که من در جشن همسفران کنگره شرکت میکنم، سال اول هنوز درمانم شروع نشده بود، سال دوم در حال طی سفر اولم بودم و امسال هشت ماه است که وارد سفر دوم شدم.
هر وقت که میخواهم برای حال خوبم از خدایم سپاسگزاری کنم، به یاد میآورم که بدون وجود همسر و همسفر مهربانتر از جانم در زندگیام، ممکن نبود از دنیای تاریکی در این جهان و جهان های دیگر خارج شوم و بتوانم زندگی در مسیر نور را تجربه کنم.
بغض شبانههای تو
گریه شود، سیل شود
بَر کَنَد این سرای غم
روز شود، روز شود
ضمن تبریک و شادباش خدمت همه همسفران کنگره 60، ورود همسفر گرانتر از جانم را به سفر دوم خدمت ایشان و راهنمای محترمشان شادباش میگویم.
به امید ورود به سفر دوم و آرزوی تجربه لذت زندگی در نور و آگاهی برای همه مسافران و همسفران کنگره 60
تنظیم و انتشار: مسافر حامد (لژیون 16)
- تعداد بازدید از این مطلب :
1215