English Version
This Site Is Available In English

همسفر در واقع با مسافر همراه و همدل می شود

همسفر در واقع با مسافر همراه و همدل می شود

اولین جلسه از دوره نوزدهم کارگاه‌های آموزشی خصوص همسفران نمایندگی تخت جمشید شیراز با استادی مرزبان همسفر سهیلا نگهبانی همسفر شکوفه و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه «هفته همسفر» در روز دوشنبه ۱۰ دی‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
در این‌جا به‌رسم ادب می‌خواستم از خانم راضیه راهنما دوره درمانم و از راهنمای دوره مرزبانیم، ایجنت محترم خانم فاطمه تشکر می کنم. در ابتدا هفته همسفر را به آقای مهندس و خانواده محترمشان به‌خصوص خانم آنی بزرگ که واقعاً همسفر خیلی خوبی برای آقای مهندس در طول سفرشان بودند و به فرزندانشان و همچنین به شما همسفرهای عزیز تبریک می‌گویم. انشاءالله که شما عزیزان با صبوری که از خودتان نشان می‌دهید در کنار مسافرتان، روزهای خوبی را رقم بزنید. در اوایل تأسیس کنگره، فقط مسافرها به کنگره می‌آمدند و گروه همسفرها وجود نداشت؛ ولی خانواده‌ها با مسافرشان می‌آمدند و در کوچه یا در حیات شعبه تجمع می‌کردند و زمانی که آقای مهندس این تجمع را دید به این فکر افتاد که یک گروهی هم برای همسفران راه‌اندازی کنند و تمام آموزش‌هایی که مسافرها می‌گیرند را به همسفرها هم آموزش داده شود. باتدبیر عاقلانه آقای مهندس کمک خیلی بزرگی به ما همسفرها شد؛ زیرا همسفرها درست است که مصرف‌کننده مواد نبودند؛ ولی در کنار یک مصرف‌کننده از نظر روح، روان و ازنظرخلق‌وخوی که یک مصرف‌کننده دارد در آن‌ها شکل گرفته بودند.

خلق‌و خویی مثل: عصبانیت، پرخاشگری، ناامیدی و استرس. خدا را شکر می‌کنیم و از آقای مهندس سپاسگزار هستیم که چنین بستری را برای ما همسفرها ایجاد کردند که بتوانیم آن آسیب‌هایی که به روح و روان ما واردشده بود را بهبود ببخشیم. اولین روزی که من به کنگره آمدم، سه سال قبل و روز پنجشنبه بود و خیلی شلوغ بود و من که بار اولم بود، وارد کنگره شده بودم هیچ اطلاعی، نداشتم و می‌دیدم که مسافرها و همسفرها خیلی خوشحال هستند و همگی پوشش سفید دارند و حالشان خیلی خوب است از خانمی که بغل‌دستم بود سؤال کردم که چه خبر است و این‌ها به چه دلیل می‌روند بالا و کادو می‌گیرند؟ برایم توضیح دادند که امروز جشن همسفر است و همان‌جا بود که از خدای خودم خواستم سال دیگر همین موقع، مسافر من هم رهاشده باشد که من هم در جشن همسفر شرکت کنم که خدا را شکر این اتفاق افتاد والان سه سال از آمدن من به شعبه می‌گذرد. همسفری که به کنگره می‌آید و آموزش می‌گیرد؛ درواقع با مسافرش همراه و همدل می‌شود؛ حتی خیلی از حسشان بهم نزدیک می‌شود.

یک همسفر خوب؛ باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد تا بال پرواز برای مسافرش باشد؟ نه این که به‌جای بال پرواز، بار به دوششان باشد و مشکلات آن را زیادتر کند. اول از هر چیز؛ نباید در درمان مسافرش دخالت کند و دائم به او گوشزد کند که ساعت دارو هست؛ باید دارو بخوری یا این که مصرف دارو را اندازه‌گیری کند یا این که زمانی که مسافر حالش خراب است به او شک کند و فکر کند که گریز زده باشد و همواره بخواهد تجسس کند و مچ مسافرش را بگیرد و یا این که بخواهد در سی دی نوشتن او دخالت کند. تمام این کارها وظیفه راهنما است که به مسافرها؛ حتماً تأکید می‌کنند. من زمانی که به شعبه می‌آیم؛ باید تمام دقت و حواسم به آموزش خودم باشد تا بتوانم محیطی در خانه برای مسافرم فراهم کنم که سفرش را به‌ خوبی و به‌ سلامت به انجام برساند. من خودم را بگویم قبل از این که وارد کنگره شوم؛ دائماً نسبت به مسافرم کینه داشتم؛ زیرا سالی چند بار می‌خواست مواد را کنار بگذارد و من پا به‌پای او سختی و بی‌خوابی می‌کشیدم و بازهم به سراغ مواد می‌رفت،

موقعی که آمدم شعبه و راهنما گفت که شما کتاب ۶۰ درجه را بخوانید، اوایل سفرم بود که کتاب ۶۰ درجه را در سه روز خواندم و زمانی که دیدم آقای مهندس که بنیان‌گذار این راه و روش است، چقدر از سختی این راه (ترک مواد) می‌گوید، همان‌جا از خودم بدم آمد که چقدر مسافرم را اذیت می‌کردم و فکر می‌کردم که یک جو غیرت ندارد. همان‌جا بود که کینه ۳۰ ساله‌ای را که از ایشان داشتم؛ واقعاً از دل من رفت و از آن به بعد محبتم نسبت به ایشان، بیشتر شد و بیشتر دوستشان داشتم و می‌خواستم تلافی این چند سالی که اذیتش می‌کردم که مواد را کنار می‌گذاشت و دوباره شروع می‌کرد را جبران کرده باشم؛ بنابراین خیلی همراهش بودم؛ حتی یک‌بار هم در مصرف داروی ایشان دخالت نکردم که چه موقع مصرف کنند و ایشان زمانی که متوجه شدند من دخالت نمی‌کنم خیلی قشنگ سفر کردند و دارویش را به‌موقع می‌خورد. اوایل که به کنگره آمده بود گفت که؛ باید مثل بچه‌ مدرسه‌ای‌ها مشق بنویسم و من حوصله مشق نوشتن ندارم و این‌زمانی بود که من دو ماه بعد از مسافرم به کنگره آمدم و چون اطلاع نداشتم به ایشان گفتم من برایتان می‌نویسم. زمانی که خودم به کنگره آمدم و به راهنمایم خانم راضیه گفتم، ایشان گفتند که نباید این کار را انجام بدهید و خودشان شروع کردند به سی دی نوشتن و به‌خوبی رها شدند.

به قول آقای مهندس همسفر؛ باید بال پرواز برای مسافرش باشد، پس وظیفه‌ای که بر عهده من همسفر است، این است که؛ باید محبت بکنم، بخشش داشته باشم و در کار مسافرم دخالت نکنم، من همسفر در کنگره یاد گرفتم،زمانی که مسافرم حالش خوب نیست؛ باید بتوانم حالش را خوب کنم و حال خودم را خوب نگه‌دارم و این کار یکی از کاربردی‌ترین اسلحه همسفر هست؛ باید کارهای گذشته مسافر را کلاً فراموش کند. طبق فرمایش آقای مهندس جشن همسفر یکی از چهار جشنی است که برگزار می‌شود و مسافر؛ باید با زبان، دل و پاکت و کادو که آقای مهندس بیشتر تأکیدشان بر طلا است از همسفرش قدردانی کند و من همسفر، هم که موقعیت مسافرم را ازنظر شغلی و درآمد می‌دانم اگر مسافر آن‌طور که؛ باید هدیه‌ای به رسمی که دیگر مسافرها به همسفرش می‌دهند به من ندهد؛ نباید به مسافرم فشار بیاورم و خوب می‌دانیم که چشم‌وهم‌چشمی، خیلی بد است و به نظر من بهترین هدیه‌ای که مسافرها می‌توانند به همسفرش، بدهند همان روز رهایی و خوب سفر کردنشان است و از خداوند می خواهم که روز پنجشنبه جشن خیلی خوبی برای شما همسفران عزیز و صبور رقم بخورد و در ذهنتان به یادگار بماند.

مرزبان کشیک: همسفر معصومه و مسافر علی
عکاس: همسفر معصومه مرزبان خبری
تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه قانع (لژیون دوم)
ویرایش و ویراستار: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر فائزه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی تخت جمشید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .