من همیشه بهاصطلاح خودم مسافرم را دوست داشتم؛ ولی محبتکردن و دوستداشتن را بلد نبودم، زیرا فکر میکردم که دلسوز او هستم و دوستش دارم. من دائماً به او غر میزدم و او هم جلوی چشم من مواد مصرف نمیکرد و از من، روزبهروز دورتر و دورتر میشد تا جایی که حتی نمیتوانستیم با یکدیگر صحبت کنیم و در نهایت به بحث و ناراحتی کشیده میشد تا اینکه نمیدانم چهکار خیری نزد خداوند مهربان ذخیره داشتم که پای مسافرم به کنگره۶۰ باز شد و بعد هم من وارد کنگره شدم. با ورود ما به کنگره ورق برگشت و رنگوبوی زندگی ما عوض شد و من اکنون، معنی زندگی و دوستداشتن را فهمیدهام.
محبت یعنی؛ از خواستههای خود گذشتن و بدون توقع کاری را انجامدادن است. من با آموزشهای ناب کنگره متوجه شدم که بال مسافرم هستم و نباید زنجیر پایش بشوم و با افکار منفی خودم او را اسیر کنم. من در کنگره یاد گرفتم که مسافر، خواسته یا ناخواسته نیاز به مواد مخدر دارد و بدن او دیگر مواد شبه افیونی را تولید نمیکند و بیمار است و باید در کنگره با روش DST و داروی OT در مدت ۱۰ الی ۱۱ ماه درمان شود. ازآنجاییکه میدانستم هر بیماری یک پرستار دلسوز و ماهری نیاز دارد که درمان شود، من نیز پرستار و همسفر مسافرم شدم تا خیلی راحتتر سفر کند و به درمان قطعی برسد. من از لحظهلحظههای این سفر لذت میبرم؛ چون در کنگره چیزهای جدیدی یاد میگیرم و همیشه برایم تازگی دارند.
در پایان آرزو میکنم که جناب آقای مهندس دژاکام و همسفران ایشان همیشه سالم، تندرست و طول عمر باعزت داشته باشند. من این هفته بزرگ و پر معنا را در رأس به خانم آنی بزرگ، خانم کماندار، خانم شانی و استاد امین که اولین همسفران کنگره۶۰ بودند، تبریک و شادباش عرض میکنم.
نویسنده: همسفر طیبه رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون دوم)
عکس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر مينا (لژیون دوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
46