این هفته بزرگ را از اعماق قلبم به بزرگ همسفر کنگره60 سرکار خانم آنی بزرگ و همچنین سرکار خانم شانی و سرکار خانم آنی و جناب استاد امین تبریک عرض میکنم که بااراده فولادین پا در مسیر عاشقی نهادند تا امروز من همسفر احساس آرامش کنم. سالها در دلم آتشی بر پا بود که هیچچیز نمیتوانست شعلههای آن را کم کند و تمام جسم، جان و روح مرا خاکستر کرده بود؛ انگار زمان نیز خیال حرکت به سمت جلو را نداشت. از زمانی میگویم که غرق در تاریکی اعتیاد مسافرم شده بودم و چنگال بیرحم این درد، زندگیام را تبدیل به ویرانه کرده بود و از هر بُعدی که نگاه میکردم، سایه شوم آن را میدیدم که همه چیز رنگوبوی خود را ازدستداده بود و بغضی در گلو تا مرز خفگی من را میبرد.
آنقدر غرق تاریکی شده بودم که حتی بزرگشدن فرزندانم را ندیدم و حس نکردم. یادم نمیآید چه زمانی برای اولینبار کلمه مادر به زبان آنها جاری شد! لحظهای که قطعاً برای هر مادری لذتبخشترین زمان ممکن است را حس نکردم؛ زیرا کاملاً یخزده بودم. احساس میکردم خداوند دیگر من را فراموش کرده است؛ اما درست زمانی که به این موضوع فکر میکردم راه کنگره برایم نمایان شد؛ راهی که همانند بهشت بوده و هست و مرا در آغوش امن خود کشید و تا این لحظه که قلم بر دست گرفته و مینویسم، محکم چون ستونی استوار نگاهداشته است و اینجا بود که فهمیدم خداوند هنوز من را به حال خود رها نکرده است.
کنگره زخمهای کهنه و عمیق مرا التیام بخشید و از من انسانی صبور ساخت، به من شهامت بخشید تا بتوانم از قیدوبند تاریکیها آرامآرام رها شوم. هر گاه مسافری رها شود، خود را در آن جایگاه حس میکنم و از صمیم قلب خوشحال میشوم که آن لحظه زیبا را حس و درک کردهاند و نیز برای خود و تمامی همسفران این لحظه را آرزو میکنم. سپاسگزار خداوند و آقای مهندس هستم که اکنون حال من به واسطه اعتیاد مسافرم و مکان مقدس و امن کنگره و آموزشهای آن، خوب است و آرامشی دارم که با هیچچیز قابلقیاس نیست. آیا میتوانم دریافت حال خوب خود را در کنگره جبران کنم؟ هرگز نمیتوانم؛ اما دست از تلاش برنخواهم داشت، به امید روزی که رؤیای من محقق شود و دوباره در آسمان عشق اوج بگیرم.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
عکس و ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر سمانه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
45