English Version
This Site Is Available In English

هفته بنیان

هفته بنیان

جلسه سیزدهم از دور بیست و دوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی پاکدشت، با استادی راهنما مسافر امین، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر رسول با دستور جلسه"هفته بنیان" چهار شنبه 5 دی 1403 ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

 

"سلام دوستان امین هستم مسافر"
دستور جلسه هفته بنیان، هفته‌ای است که آقای مهندس دارد درباره بنیان و تأسیس کنگره صحبت می‌کند که تولد آقای مهندس نیز هست. در پانزده سال رهایی آقای مهندس، من هم رهاشده‌ام الان آقای مهندس بیست هفت سال رهایی دارد. این هفته را خوب یادم هست روز تولد آقای مهندس در آکادمی بودم که برایش جشن گرفته بودند آقای مهندس فرمود: بنیان یعنی ریشه، کنگره یک ریشه‌ای دارد، همان‌طور که ریشه املاح را به درخت می‌دهد تا میوه‌ها تولید بشوند. دانش هم در کنگره توسط آقای مهندس که ریشه است به دیده بان ها و از دیده بان ها به راهنماها و از راهنماها به مسافران انتقال داده می‌شود که می‌بینیم چه میوه‌های شگفت‌انگیزی حاصل می‌شود. آقای مهندس فرمود: از خاطرات کنگره صحبت کنید که چطوری شکل‌گرفته است، همه ما سختی‌های آکادمی را شنیده‌ایم. مقاومت‌هایی که اکثر انجیوهای دیگر با ما داشتن و چه مخالفت‌هایی با ما می کردن‌اند. از حال خرابی خودم به گم هنوز که شربت اوتی نبود موادمان را باید با ترازو تقسیم می‌کردیم و توی قوطى کبریت می‌گذاشتیم مثل آدامس‌های نیکوتین امروزی که روزهای اول‌تر بود و بعد خشک می‌شد درشت‌ها را اول می‌خوردیم، سفرها نامیزان بود، چهره‌ها طراوت و بشاشی کسایی که شربت مصرف می‌کرد را نداشت تا نیمهای سفر که روی تریاک بودم نامیزان بودم و به کنگره وصل نبودم وسط سفر گفتن چرا نامه شربت نمی‌گیری نامه را گرفتم و برای دریافت شربت نمی‌رفتم حالم خراب بود برام مهم نبود شربت‌دارم یا ندارم. یادمِ یک روز آقا کوروش به هم پیام داد نمی‌خواهی نامه شربت بگیری برای دریافت نامه رفتم که قسمت شد خدمت گرفتم. از همان روز شروع به کمک کردن کردم تا روزی که شعبه شهرری افتتاح شود. خدمت باعث وصل شدنم شد. یک روز آقا کوروش به هم گفت پاکدشت می‌خواهیم شعبه بزنیم. ما هرجایی رفتیم اجازه بهمان نمی‌دادند تا بالاخره اداره ارشاد یکجا به ما داد، وقتی تمیزکاری، برق‌کشی و رنگ‌کاری کردیم آنجا را از ما گرفتن و به رده‌های فرهنگ هنر دادن تا اینکه آمدیم خیابان ادارات یکجا اجاره کردیم و خیلی زود توانستیم زمین بخریم ولی اجازه ساخت به ما ندادن و مجبور شدیم زمین را بفروشیم تا اینکه به اینجا آمدیم، امیدوارم هرچه زودتر صاحب یکجایی برای خودمان بشویم که به‌زودی توسط اعضای شعبه خودمان این اتفاق خواهد افتاد. یک خدمت‌گزار وقتی می‌خواهد وارد کنگره شود باید جمله وادی چهارده که می‌گوید: آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است را با خود زمزمه کند تا بتواند در کنگره ماندگار شود.

عکاس مسافر محمود از لژیون 11

تایپ و ارسال کننده: مسافر حامد از لژیون 2

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .