تعادل و بخشش به هم وصل هستند

در خدمت راهنما همسفر فریبا هستیم. ضمن تبریک پهلوانی‌شان مصاحبه ای با ایشان انجام دادیم که توجه شما را جلب می‌کنیم.
راهنما همسفر فریبا: آخرین آنتی ایکس مصرفی انواع مواد، روش درمان DST، داروی درمان شربت OT، به راهنمایی مسافرم آقای بهزاد بابایی، راهنمای خودم خانم شیمای عزیز، ورزش مسافرم شنا، ورزش خودن پینگ پنگ به مدت ۱۳ماه و ۷روز سفر کردیم، درحال حاضر ۳ سال است که آزاد و رها هستیم.
جایگاه های خدمتی همسفر فریبا: جایگاه های خدمتی دبیر کارگاه آموزشی، دو دوره دبیر لژیون سردار، نگهبان لژیون سردار، خزانه دار لژیون سردار، مسئول صدور کارت، دبیرورزشی، از بدو ورود به کنگره عضو لژیون سردار بودم، سه سال جایگاه دنوری را تجربه کردم. ۲ سال هم راهنمای تازه واردین بودم و درحال حاضر راهنمای DST هستم.

به لطف خداوند جایگاه پهلوانی را تجربه کردید ضمن تبریک این جایگاه اندکی درمورد اولین تجربه ورودتان به لژیون سردار برایمان بگویید و چه تفکری سبب رسیدن به جایگاه پهلوانی شما شد؟ 
ابتدا خدا را شکر و سپاس می گویم و از آقای مهندس سپاسگزارم که اجازه و فرصت داد تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. راستش را بخواهید من هنوز خودم را در جایگاه پهلوانی نمی‌بینم چون هنوز مبلغ کامل پهلوانی را پرداخت نکرده‌ام و حس پهلوانی را ندارم به نظر من زمانی که  کامل این مبلغ را پرداخت نمایم شاید آن موقع حسی را درک نمایم. درسال ۹۶ وارد کنگره شدم، از همان سال اول ورودم به کنگره ۶۰ عضو لژیون سردار شدم، دلیل ورودم به لژیون سردار را نمی‌دانم فقط دراولین تجربه ورود به لژیون سردار خوشحالی خودم را یادم است که از این آغاز خوشحال بودم. 
تفکری که سبب رسیدن به جایگاه پهلوانی شده است فقط و فقط صحبت‌های آقای مهندس بود و ایمان و باوری که به ایشان داشتم و به همین دلیل نمی‌گفتم بگذار وقتش بشود، بگذار رها بشویم، بگذار خودم به آن باور برسم... و به عنوان یک الگوی صد درصد مطمئن در مسیری که ایشان نشان می‌داد قدم گذاشتم همان صحبت‌های ایشان که هر چقدر که بتوانی ببخشی همان اندازه را تو صاحبش هستی و یا اگر نتوانی ببخشی مثل همان سرایه دار و نگهبانی هستی که در باغ یا ویلای زیبا زندگی می کند ولی اختیار و قدرت خرید و فروش آن را ندارد چون صاحبش نیست و یا جمله ای که می گوید: در مال شما سهم دیگران را قرار داده‌ایم که فکر می کنم از کتاب آسمانی‌مان است، تکرار و تکرار این جملات من را به این حرکت وا داشت.

بخشیدن از مال در صورتی که تفکر لازم ایجاد نشده باشد کار دشواری است، شما صفات بخشش را چگونه معنی می‌کنید؟
هرچه فکر می کنم تفکری در خود پیدا نمی کنم و باز فقط ایمان و باورم به آقای مهندس که جزو انسان‌های نیک و درست عصر ما است مرا به این راه هدایت می‌کند و این‌که من صاحب هیچ چیز نیستم، هیچ چیز را نمی توانم با این وجود مادی با خود ببرم و راه انتقال هر چه دارم به جهان‌های دیگر بخشیدن و گذاشتن از آن در این زندگی مادی است، اگر بتوانم بگذرم و ببخشم در عین اینکه نیاز دارم راه انتقالش به جهان‌های دیگر است و اینکه ببخشم تا حس کنم بخشیدن چه حسی دارد و خودم این حس را تجربه نمایم یا تفکر اینکه چرا و چه می شود که دیگران پهلوان می شوند چه فکری می کنند تا پهلوان می شوند، پس من هم ببخشم که در ادامه درک و حسی را تجربه نمایم.

چرا خدمت مالی در کنگره حال انسان را خوب می کند؟ 
راستش هنوز خودم چرایی این اتفاق را نمی دانم که چرا خدمت مالی در کنگره حال انسان را خوب می کند، باز می‌اندیشم و شاید در مرتبه ای  و وقتی دیگر چرایی اش را پیدا کنم.

به نظر شما چه رابطه ای بین رسیدن به تعادل و بخشیدن وجود دارد؟  
شاید به هر میزان که به تعادل برسی به همان میزان می‌توانی راحت‌تر ببخشی که در مورد خودم فعلا این رابطه را نمی بینم شاید اول تعادل است بعدا بخشیدن، شاید اول بخشیدن باشد و بعدا تعادل و یا ممکن است این رشد هم زمان باشد؛ ولی هر چه هست با بندی بهم گره خورده اند و در یکدیگر اثر گذارند.

خداوند خود را در کلام الله با صفت بخشنده به ما معرفی می کند چگونه می توانیم صفت بخشش را درخود قوی کنیم؟
آری! ما در مسیر آموزش می خواهیم هر آنچه که خداوند از خودش ذره ای در ما دمیده است را از قوه به فعل در آوریم؛ یعنی خداوند از تمام صفات خود در ما ذره ای را دمیده و فرصت بروز را در ما قرار داده است، بخشش هم یکی از آن صفات خداوند است که در ما دمیده حالا من می توانم شروع کنم به بخشش از خوراکم، کتابم، علمم، هنرم، بخشش دستهایم و توانم در ماه رمضان برای آماده کردن افطاری در شعبه است، بخشش های کم و بیش در سبد قانون یازده، بخشش هر ساله در گلریزان و هر کدام از این بخشش ها دارد ظرف وجود من را بزرگتر می کند برای بخشش‌های بیشتر، و بذر بخشش را در وجودم آبیاری می کند تا روزی به ثمر برسد و طعم بخشش بی هیچ چشم داشتی را مزه مزه کنم، بخشش بی هیچ درخواستی، بخشش بی هیچ چشم به پاداش داشتن، بخشش با بی ذهنی تمام را تجربه کنم، پس فقط باید حرکت کنم و پای در راه نهم و به فردا ها موکول نکنم، نگویم بگذار اول خانه ام را جابه جا کنم، بگذار پول پیشم را بیشتر کنم، بگذار سربازی پسرم تمام شود، بگذار جوانم سرو سامان بگیرد، بگذار چراغ خانه مان باشد وگرنه به مسجد حرام است. مطمئن هستم تمام این بگذار بگذارها کار نیروی اهریمنی است که با بند سیاهی چشمانم را می‌بندد تا نور را نبینم؛ فقط باید آغاز کنم شاید فردا دیگر نباشم.

از احساس خود زمانی که اجازه جایگاه پهلوانی را از آقای مهندس گرفتید برایمان شرح دهید؟ 

احساس خودم از اجازه جایگاه پهلوانی این بود که کار سخت را انجام دادم در خودم یک قدرتی را که توانستم بگذرم و غلبه کنم می دیدم و از این قدرت خوشحال بودم، خوشحال بودم که توانستم کار سخت را انجام بدهم.

با توجه به دستورجلسه "بنیان"، بنیان را چگونه برای خودتان و رهجوهای خود توصیف می کنید؟

وقتی که صحبت از بنیان می شود حالا در لژیون هم همین طور بود خیلی فکر می کردم و صحبت این بود که آقای مهندس این کار یا آن کار را می کرد، چه سختی هایی را پشت سر گذاشتند؛ ولی در نهایت سؤالی که می توانست به من کمک کند این بود که حالا از خود صحبت آقای مهندس کمک می گیرم من یک ضلع مثلث، کنگره ضلع دیگر مثلث و نسبت یا رابطه قاعده آن است. من یک ضلع مثلث، بنیان یک ضلع مثلث و رابطه قاعده آن است، این سوال باعث می شود که من خودم را ارزیابی کنم حالا که بنیان با این سختی یا کنگره۶۰ با این سختی شکل گرفته نقش من چه است؟ من چه جایگاهی دارم؟ من کجای کار هستم؟ به نظر من این خود دیدن، این بررسی خود، این نظاره گر شدن خودم خیلی می‌تواند به من کمک کند که بدانم در چه جایگاهی هستم، چه رابطه ای دارم و این طوری است که با بررسی و دیدن خودم می توانم کمکی در راه بنیان انجام بدهم.
ممنون از راهنمای محترم خانم فریبا که وقتشان را در اختیار سایت قرار دادند.

گفت‌و‌گو: همسفر افسانه، راهنما همسفر الهه (لژیون پنجم)
طراح سوال: همسفر افسانه، راهنما همسفر الهه (لژیون پنجم)
تایپ: همسفر افسانه، راهنما همسفر الهه (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر زهره، راهنما همسفر شیما (لژیون سوم)
ارسال و ویرایش: همسفر نرگس ( دبیر سایت)
همسفران نمایندگی دکتر مسعود